eitaa logo
کتابشهر ایران !شعبه‌اردکان‌¡
1.7هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
11 فایل
کتابشهرایران !شعبه‌اردکان‌و‌میبد¡ کتاب📚کافه☕وکلی‌چیزای‌جذاب‌دیگه ⏰️ساعت‌کاری: صبح: ۹ الی ۱۳:۳۰ |عصر : ۱۷:۳۰ الی ۲۲ جمعه ها» ۱۷:۳۰ الی ۲۱:۳۰ ارتباط‌با‌ -ادمین- : @ADMIN_KETABSHAHR 🌐سایت بازار کتاب: https://bazarketab.ir/vendors/11/detail
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ✅اسطوره‌ها را باید شناخت و شناساند. کتاب کوشیده است تا در قالبی جدید را به نسل جدید معرفی کند. ویژگی‌های کتاب👇 1️⃣ انتخاب هدفمند داستان‌هایی از زوایای مختلف زندگی حاج قاسم برای انتقال ویژگی‌های ایشان به نسل جدید؛ 2️⃣ برای هر داستان تصویرسازی جذاب و اختصاصی انجام شده است،جمعا20 داستان 3️⃣ ذیل هر داستان تمرین متفاوتی ــ برای نهادینه‌سازی پیام مورد نظر ــ برای کودک ونوجوان در نظر گرفته شده است؛ 4️⃣ در پایان کتاب ده سوال به همراه پاسخنامه برای برگزاری مسابقه در سطح مدارس، کانون‌های مساجد و... طراحی شده است. @patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨خاطره جالب خوردن رهبری 🔘 یکی از محافظین رهبر انقلاب : 💠 اون روز، بین حضرت آقا، بارها نگاهم به لاغراندامی افتاد که شب‌کلاه سبزی به سر داشت و شال سبزی هم به کمرش. تا سخنرانی آقا تموم شد، بلند شد و خیز برداشت طرف من و بلند گفت: «میخوام دست آقا رو ببوسم» امان نداد و خواست به سمت آقا برود که راه اون رو بستم. شد و تند گفت: «اوهووووی....چیه؟! می‌خوام آقا رو از نزدیک زیارت کنم. مثل این‌که ما از یه جد هستیم» صورت ، انگار دریا، پرتلاطم و طوفانی می‌زد. کم‌کم، داشت از کوره در می‌رفت که شنیدم آقا گفتن: «اشکال نداره، بذار سید تشریف بیاره جلو» نفهمیدم تو اون جمعیت چطور متوجه پیرمرد شد. خودم رو کنار کِشیدم. پیرمرد نگاهی به من انداخت و بعد، انگار که پشت حریف قَدَری رو به خاک رسونده باشه، با عجله، راه افتاد به سمت آقا. پشت سرش با فاصله کمی حرکت کردم. هنوز دو سه قدم برنداشته بود که پاش به پشت گلیم حسینیه گیر کرد و زمین خورد. اومدم از زمین بلندش کنم که برگشت و جلوی آقا و جمعیت کوبید توی گوشم و گفت: «به من پشت پا می زنی؟» سیلی‌اش، انگار برق ۲۲۰ ولت خشکم کرد. توی بودم که آقا رو رو به روی خودم دیدم. به خودم که اومدم، آقا دست گذاشت پشت سرم و جای سیلی پیرمرد رو روی صورتم بوسید و گفت: «سوءتفاهم شده. به خاطر جدّش، فاطمه زهرا، ببخش!» درد سیلی همون‌موقع رفع شد. بعد سال‌ها، هنوز جای آقا رو روی صورتم حس می‌کنم.» 📚برگرفته از کتاب « » ( رمان داستانی بر اساس سفر مقام معظم رهبری به استان فارس ) @patogh_ketab_atdakan