فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#تیزر کتاب داستان #محمد_مثل_گل_بود
@patogh_ketab_ardakan
#درباره_کتاب📚
نگارش این کتاب از روی دستنوشتههای سال 1370 احمد یوسف زاده است و متن فیلم مستند آقای مهدی جعفری که حاوی ساعتها مصاحبهی دکتر محمد شهبا با افراد گروه بیستوسه است، از این رو، خواننده میتواند مطمئن باشد آنچه در این کتاب میخواند تخیل و قصهپردازی نیست؛ بلکه روایتی است از آنچه این 23 نفر دیده و از سر گذراندهاند.
@patogh_ketab_ardakan
#گزیده_ای_از_کتاب📚
چند سالته؟
+پونزده سال
_کلاس چندمی؟
+دوم راهنمایی _
پدرت چه کاره ست؟
+پدرم به رحمت خدا رفته.
_پس چرا امدی جبهه؟
به زور فرستادنت؟
+بله!
_یعنی چطور به زور فرستادنت؟
+یعنی می خواستم بیام جبهه؛ ولی فرمانده هامون نمی ذاشتن. من هم به زور اومدم.
خبرنگار عراقی وا رفت. هر چه بافته بود، پنبه شد. میکروفن را برد بالا و محکم کوبید بر سر محمد!
@patogh_ketab_ardakan
#بخشی_از_وصیتنامه_تاریخی_شهید :
« خدایا تو می دانی که چقدر عاشق شهادت بودم و این آرزوی را از این سبب داشتم که تو را و حسین {ع} تو را عاشقانه زیارت کنم
خدایا تو می دانی که چقدر مشتاق زیارت کربلا بودم و این تنها آرزویی بود که با خود به قبر بردم باشد تا در آن دنیا، ان شاءالله از ریزه خواران آن حضرت باشیم
خدایا ما تا آخرین لحظه به این پسر فاطمه {س}یعنی امام و رهبر خود وفادار خواهیم ماند و از آن روز که لبیک گفته ایم تا آخر مردانه می ایستیم تا به سید و سالارمان حضرت امام حسین {ع} اقتدا کرده ایم و تا مثل او به شهادت نرسیم لحظه ای دست از نبرد با کافران بر نخواهیم داشت هر چه داریم از این عزاداری ها و سینه زنی ها داریم عزیزان دست از این مجالس بر ندارید و اعمالتان را با گریه و قلبتان را با گریه برای حضرت امام حسین {ع} و ائمه اطهار {ع} جلا دهید تا آنجا که می توانید در این مجالس خدمت کنید حتی اگر کفش جفت کردن است اگر در تمام دنیا از اول خلقت تا انتهای خلقت اگر نیک بنگرید، خواهید دید که برای رسیدن به الله پلی نیکوتر از آل عبا نخواهید یافت و کسانی که حبّ اینها را ندارند بهتر است بگوییم اصلا دین ندارند و اسلام را مدلی دیگر شناخته اند در این مجالس ما را نیز فراموش نکنید.
تا به کوی تو نگارا گذر افتاد مرا
روضه خلد برین از نظر افتاد مرا /
اگر از کوی تو ای دوست برانند مرا
باز آیم به خدا گرچه نخوانند مرا /
به در میکده آنقدر بکوبم سر خویش
تا که از بادهٔ عشقت بچشانند مرا /
شدم ای دوست سگ قافله عشاقت
به امیدی که به کوی تو رسانند مرا / »
سلام و صلوات هدیه به امام و شهدا و نثار روح پرفتوح و ملکوتی عاشقان خونین بال حضرت اباعبدالله الحسین {علیه السلام} به خصوص شهیدان حمید و داوود عابدی
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
@patogh_ketab_ardakan
🌸 حسین جان!
تولدت چنان مبارک بود که فطرس ملک، نخستین دخیل «سفینه النجاة» ات شد؛
اما افسوس که غصه قصه کربلا، پیش از تولدت به گوش مادرت زهرا رسیده بود.
🌼 پس خدا مهدی را در نسل تو قرار داد و داستان عاقبت بخیری انسان توسط او را در گوش مادرت زمزمه کرد، تا قلبش آرام بگیرد و شادی اش از تولد تو رنگ غم نگیرد.
🌸 سلام بر تو در روزی که متولد شدی و در روزی که با ظهور فرزندت مهدی، باز خواهی گشت.
💐 ولادت #امام_حسین را محضر فرزند عزیزشان امام زمان و شما تبریک می گوییم.
@patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گزیده_ای_از_کتاب📚
با تندی از ما خواستند بلند شویم و بایستیم. ایستادیم، بی آنکه بدانیم برای چه میایستیم. از پشت سر صدای پا کوبیدن نظامیان بلند شد و عکاسها بهسمت صداها هجوم بردند. از فاصلهی دور دیدیم مردی با لباس نظامی، دست دخترکی سفیدپوش را گرفته و دارد بهسمت ما میآید... مرد به ما نزدیک و نزدیکتر میشد. حالا او را کاملا میدیدیم که لبخند میزد و بهسمت صندلی شاهانه میرفت. او صدام حسین بود؛ رئیس جمهور عراق...
@patogh_ketab_ardakan
#تلنگر
پولی که باهاش لباس میخری
پولی که باهاش مهمونی میدی
پولی که باهاش میری مسافرت و...
یه وقتی میرسه که به هیچ دردت نمیخورن...و تو رو تنهای تنها رها میکنن!..!
ولی هزینه ای که میدی واسه ظهور آقا، حتی اگه یه قرون هم باشه، یه جایی دستتو میگیره..
جایی که تنها میمونی.. مطمئن باش
دوستان ،،نیمه شعبان میخایم دل یه عالمه جوون رو پر از محبت امام کنیم با هدایای زیبای تاثیرگذار (کتاب📚)
شما هم اگه میخاین بسم الله...☺️
@patogh_ketab_ardakan
در صدد آن هستیم که برای نیمه شعبان کار بزرگی انجام دهیم، بزرگتر از همه جشن ها و نذری ها…
سعی کنیم با کتاب هایی در مورد مهربانی های امام، حب امام رو در قلب ها زنده کنیم….
هر کس که یک جرعه از این محبت تو زندگیش جاری بشه، میشه باقیات الصالحاتی برای ما…
چون دلی که عاشق امام شد گمراه نمیشه؛ و این هنر فقط از “کتاب” برمیاد نه هیچ چیز دیگه!
@patogh_ketab_ardakan
📌#تلنگر
بعضی از مردم اصرار دارند که خود را به دیگران بشناسانند،
و ثروت، مقام، مدرک و دیگر داشته های خود را به رخ آنها بکشند...
اما این نوع آدمها در درون خود زجر می کشند؛
زیرا شادی آنها وابسته به تفکر دیگران است!
" مهم بودن " را باید فراموش کرد
تا آرامش نصیب شود
هرچه کمتر نیازمند تحسین دیگران باشیم،
زندگی بهتری خواهیم داشت.
@patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ پویش «کتابوزندگی» به «قصۀ دلبری» رسید هفتمین دورۀ پویش کتابخوانی #کتاب_و_زندگی
از عید انقلاب تا عید فطر 🔹کتاب محوری این دوره از پویش، #قصۀ_دلبری، روایت #مرجان_درعلی، همسر شهید #محمدحسین_محمدخانی از شهدای مدافع حرم است.
🔹کتاب «قصۀ دلبری»، نوشتۀ #محمدعلی_جعفری می باشد.
@patogh_ketab_ardakan
#معرفی_کتاب📚
#نه_آبی_نه_خاکی
این کتاب ارزشمند ، دفترچه خاطرات یکی از شهدای گرانقدر جنگ تحمیلی بنام شهید «سعید مرادی» است که اکبر شاهدی مسؤل یکی از گروههای تفحص شهدا در مناطق جنگی پیدا کرده است. اولین عبارتی که در دفترچه این شهید بزرگوار به چشم می خورد این است.
(به یابنده: ای که این دفترچه را پیدا می کنی، اگر مردی، آن را به یکی از نشانی های زیر برسان. اگر هم مرد نیستی که یک فکری به حال نامردی خودت بکن.)
#پیشنهاد_پاتوق_کتاب📚
#بمناسبت_روز_جوان😎
@patogh_ketab_ardakan
#درباره_کتاب📚
🔸️علی مؤذنی سپس یادداشت های شهید را به صورت کتاب درآورده و در اختیار علاقمندان قرار داده است. این دفترچه خاطرات مربوط به سالهای حضور شهید مرادی در جبهه است که به قلم خود او نگاشته شده است. شهید مرادی در ابتدای کتاب، جریان وداع با خانوادهاش برای حضور در میدان جنگ، سپس آشناییاش با ابراهیم رحمانی، محمد جوادی، عباس شاکری، علی ماکت و رضا شعبانی و نوجوان پانزده سالهای به نام رسول که همه اینها به جز ابراهیم رحمانی شربت شهادت را نوشیدهاند، اکنون این دفترچه در دست ابراهیم رحمانی است.
🔸️شهید مرادی جمعی گردان کربلا به فرماندهی علی اصغرخانی از لشکر 17 علیبنابیطالب(ع) بوده است. وی در این کتاب از همرزمانش، دوستیهایش، صمیمیت و خلوص رزمندگان، شوخیها و خندههایشان، مناجاتها و راز و نیازهای خالصانه در تاریکیهای شب، خواب دیدن امامان و... میگوید. همچنین او از نبرد تنبهتن با دشمن، و فداکاری و ایثار رزمندگان و از شجاعت فرماندهان و مشاهده صحنه شهادت ها و آموزشها در آب و خاک نیز گفته است.
🔸️نثر روان، ساده و بیابهام اثر و استفاده از تعابیر دقیق و وصفی زیبا و دقت در نقل جزئیات موجب شایستگی وماندگاری اثر شده است. اما به طور قطع میتوان گفت آنچه مایه برتری این کتاب گردیده است نادربودن حوادث و شگفتنمودن وقایع است که برای صاحبخاطره به وقوع پیوسته است.
@patogh_ketab_ardakan
#گزیده_ای_از_کتاب📚
در سکوت شب جبهه که آن را سکوتی سنگین یافتهام، صدای پای تو را به شکستن آن شنیدهام، و از صدای پای تو به آرامش رسیدهام و همزمان هراس دشمن را در شلیک منورها دیدهام. من در نور منورها طرحی را از تو دیدهام، آن بار که مجروح افتاده بودم. نمیدانم موهای جوگندمی را دیدم یا موهایی مشکی را که از مهتاب نقره ای بودند؟ و بوی عطر پیچید. و از این رایحه فهمیدم که مرز میان بهشت و جهنم بهنازکی تارمویی از توست.
@patogh_ketab_ardakan
#گزیده_ای_از_کتاب📚
در آن جشن که هرسال برای بزرگداشت حکیم «ابوالقاسم فردوسیطوسی» و شاهنامهی او برگزار میشد، حدود ۵۰۰ نفر از بزرگان ورزش باستانی حضور داشتند. در شب نهایی، وقتی همهی ورزشکاران هنر خود را به نمایش گذاشتند، سعید هفتساله وارد شد و با اجرای حرکات نمایشی، بسیار خوش درخشید، به طوری که فرح از جا برخاست و بهطرف او رفت. پس از گفتوگو با سعید، نشان پهلوانی و بازوبند طلای پهلوانی کشور را به بازوی او بست.
@patogh_ketab_ardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویر واقعی از شهید سعید طوقانی
@patogh_ketab_ardakan