عبادتی که به باد می رود
حضرت محمد(ص) فرمودند:
«در روز قيامت، گروهى آورده مى شوند كه كارهاى نيكشان به بلندی كوههاست. ولی خداوند اعمال آنها را نابود مىكند و دستور مى دهد آنها را به دوزخ ببرند!»
سلمان پرسید:
«اى رسول خدا، اين افراد چه کسانی هستند؟»
رسول الله پاسخ دادند:
«آنها روزه مىگيرند و نماز مىخوانند و شبها عبادت میکنند ولى وقتى چيز حرامى بر آنان عرضه مىشود به سويش شتاب مىكنند.»
📚منابع فقه شيعه، ج۲۲، ص ۳۱۷
@keyfonas
🌱🕊
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂
🍃
ابوعلی سینا در سفر بود. در هنگام عبور از شهری ،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت و خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد. خر سواری هم به آنجا رسید ،از خرش فرود آمد و خر خود را در پهلوی اسب ابوعلی سینا بست تا در خوردن کاه شریک او شود و خودش هم آمد در کنار ابوعلی سینا نشست.
شیخ گفت : خر را پهلوی اسب من نبند،چرا که خر تو از کاه و یونجه او میخورد و اسب هم به خرت لگد میزند و پایش را میشکند.
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت به روی خودش نیاورد و مشغول خوردن شد. ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد.
خر سوار گفت : اسب تو خر
مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی.
شیخ ساکت شد و خود را به
لال بودن زد و جواب نداد.
صاحب خر ، ابوعلی سینا
را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی سوال کرد که چه شده؟ اما ابوعلی سینا که خود را به لال بودن زده بود ،هیچ چیز نگفت.
قاضی به صاحب خر گفت :
این مرد لال است؟
روستایی گفت : این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد....
قاضی پرسید : با تو سخن گفت .......؟چه گفت؟
صاحب خر گفت : او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد میزند و پای خرت را میشکند....... قاضی خندید و
بر دانش ابو علی سینا آفرین گفت.
قاضی به ابوعلی سینا گفت
حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
ابوعلی سینا جوابی داد که از آن به
بعد در زبان پارسی به مثل تبدیل شد;
جواب ابلهان خاموشی ست
#امثال_و_حکم
#علی_اکبر_دهخدا
@keyfonas