❤️❤️چه عاشقانه❤️❤️
شربت شهادت نوشیدند🕊
⛔️⚠️مبادا با اعمالمان⚠️⛔️
😣خون شهیدان را پایمال کنیم.😔
@keyfonas
•┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈•
هیـــــچ حواست بود
خدا صدایتـــــ کرد
درست همان زمان کـــــ
غرق رنگ و لعاب مغازه ای بودی
و
بانگ الله اکبـــــر به گوشت رسید
و تو بی خیال از کنار مسجدی گذشتے
@keyfonas
•┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈•
🔻 ادعیه و اذکار و احادیث برای دفع چشم زخم
🔹 گفتن ذکر : مَا شَا ءَالله ، لَا قُوَّةَ اِلّا بِِاللهِ العلی العظیم ( ۳بار )
🔹 خواندن و همراه داشتن سورههای چهار قل قرآن کریم (چهار سوره کافرون، اخلاص، فلق و ناس)
🔹 خواندن و همراه داشتن آیة الکرسی
🔹 همراه داشتن قرآن کریم در اندازه کوچک (و رعایت حرمت و احترام این قرآن)
🔹 همراه داشتن تربت کربلا
♦️ و اگر کسی گاهی بدبینی و بدخواهی برخی به ذهنش خطور میکند و یا محقق میشود، دعای « ءَامَنتُ بِاللهِ وَ صَلَّی الله ُعَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَلِه » را بخواند.
🔸 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : صبحگاهان حركت و كار خود را با دادن صدقه شروع نمایید چون كه بلاها و آفت ها را بر طرف مىگرداند.
🔻 صله رحم موجب دفع چشم زخم میشود.
حضرت امام رضا (علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم فرمودند : رفت و آمد و رابطه گرم و دوستانه با هم داشته باشید، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء او است.
@keyfonas
.🕊♡ صــــــــــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.♡🕊
⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَعَلیاَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜
َ
♡✍ترجمه:
☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️
🍃🌸زیــــــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🌸🍃
♡الهـــــــــــــے آمیݧ
التمــــــــــاس دعــــــــــا♡
✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨
@keyfonas
✍ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ خونواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ...
ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ…
ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ
ﺩﺧﺘﺮ خانومی ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ...
ﮔﻔﺘﻢ:
ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید؟
چطور مگه...؟!
ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ...💔
ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ،
میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش...
😭زد زیر گریه و گفت:
یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ...
ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍین ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ...
میشه به جای ظهر پنجشنبه،
شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ...؟!
شب جمعه...💔
ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا،
بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ...
ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ...
ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن...
ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن...
کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ
ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ…؟!
💞ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮﻧہ ست…!
ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ
ﺩﯾﺪﯾﻢ...
ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد:
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبرید...؟
ﻧﺒﺮﯾـﺪش...😭
یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ...
ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی ﻋﻘﺪم باشه...
ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ...
ﺑﺎﺑﺎﻡُ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ...
ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﮐﻨﺎﺭﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ...
استخوون دست باباشو برداشت…
کشید رو سرش و گفت:
"بابا جون…
ببین دخترت عروس شده…
برای بار سوم میپرسم:
عروس خانوم وکیلم...؟
با اجازه پدرم...بله...😭😭😭
@keyfonas
قاسم سلیمانی وقتی که آن شهید والامقام را پس از شهادتش در خواب میبیند چنین روایت میکند:
«هیجان زده پرسیدم: آقامهدی مگه شما همین چند وقت پیش شهید نشدی؟ حرفم را نیمه تمام گذاشت. مکثی کرد و بعد با خنده گفت: من در جمع شما خواهم بود و در جلسهها شرکت میکنم. مثل اینکه هنوز باور نکرده ای شهدا زنده هستند!
عجله داشت و میخواست برود. یک بار دیگر چهره درخشانش را کاویدم.
کلامی با بُغض و شاید گریه از گلویم بیرون پرید:
پس حالا که میخواهی بروی، لااقل یک پیغامی بده تا به بچهها برسانم.
گفت: قاسم، من خیلی کار دارم، باید بروم. هر چه میگویم زود بنویس.
برگه کوچکی پیدا کردم. خودکارم را هم از جیبم در آوردم و گفتم: بفرما برادر؛ بگو تا بنویسم.
گفت: بنویس سلام، من در جمع شما هستم.
همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم: بی زحمت زیر نوشته ر ا هم امضا کن.
برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت: سید مهدی زین الدین.
نگاهی بهت زده به امضا و نوشته زیرش انداختم و با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی.
گفت اینجا مقام سیادت هم به من دادهاند.
@keyfonas