eitaa logo
🏴کیف الناس🏴
378 دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
7.7هزار ویدیو
143 فایل
«بسم الله القاصم الجبارین» «وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ» 💯کانالی متفاوت👌 😊 برای سرگرمی اسلامی ☺️ ارتباط با ادمین @amirmehrab56 آغاز فعالیت دوباره....۱۴۰۱/۰۷/۱۰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️❤️چه عاشقانه❤️❤️ شربت شهادت نوشیدند🕊 ⛔️⚠️مبادا با اعمالمان⚠️⛔️ 😣خون شهیدان را پایمال کنیم.😔 @keyfonas
•‌┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈• هیـــــچ حواست بود خدا صدایتـــــ کرد درست همان زمان کـــــ غرق رنگ و لعاب مغازه ای بودی و بانگ الله اکبـــــر به گوشت رسید و تو بی خیال از کنار مسجدی گذشتے @keyfonas •‌┈┄┅═ ✾❀♡❀✾ ═┅┄┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 ادعیه و اذکار و احادیث برای دفع چشم زخم 🔹 گفتن ذکر : مَا شَا ءَالله ، لَا قُوَّةَ اِلّا بِِاللهِ العلی العظیم ( ۳بار ) 🔹 خواندن و همراه داشتن سوره‌های چهار قل قرآن کریم (چهار سوره کافرون، اخلاص، فلق و ناس) 🔹 خواندن و همراه داشتن آیة الکرسی 🔹 همراه داشتن قرآن کریم در اندازه کوچک (و رعایت حرمت و احترام این قرآن) 🔹 همراه داشتن تربت کربلا ♦️ و اگر کسی گاهی بدبینی و بدخواهی برخی به ذهنش خطور میکند و یا محقق می‌شود، دعای « ءَامَنتُ بِاللهِ وَ صَلَّی الله ُعَلَی مُحَمَّدٍ وَ اَلِه » را بخواند. 🔸 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : صبحگاهان حركت و كار خود را با دادن صدقه شروع نمایید چون كه بلاها و آفت ها را بر طرف مى‌گرداند. 🔻 صله رحم موجب دفع چشم زخم می‌شود. حضرت امام رضا (علیه السلام) به حضرت عبدالعظیم فرمودند : رفت و آمد و رابطه گرم و دوستانه با هم داشته باشید، چرا که این کار باعث تقرب به خدا و من و دیگر اولیاء او است. @keyfonas
در کاسه غیراز پستهِ خندان ندیده اند بادام تلخ درد یتیمان ندیده اند😔 گویند نیست از شب یلدا درازتر پیداست که شام غریبان ندیده اند 😔😔 #السلام_‌علیڪ‌_یا_اباعبدالله #امان_از_دل_زینب @keyfonas
.🕊‌‌♡ صــــــــــلوات خاصه ی حضرت علی بن موسی الرضا به نيت خشنودي آن حضرت و بر آورده شدن حاجــــــــــات.‌‌‌♡🕊 ⚜اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی⚜ الامامِ التّقی النّقی ⚜ و حُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ⚜ و مَن تَحتَ الثری⚜ الصّدّیق الشَّهید ⚜صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً⚜ زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه⚜ کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک⚜ َ ♡✍ترجمه: ☀️خدایا رحمت فرست بر علی بن موسی الرضا☀️ امام با تقوا و پاک ☀️و حجت تو بر هر که روی زمین است ☀️و هر که زیر خاک، ☀️رحمت بسیار و تمام با برکت ☀️و پیوسته و پیاپی و دنبال هم چنان ☀️بهترین رحمتی که بر یکی از اولیائت فرستادی☀️ 🍃🌸زیــــــــــارتش در دنیا و شفاعتش در عقبی نصیبمان بگردان🌸🍃 ♡الهـــــــــــــے آمیݧ التمــــــــــاس دعــــــــــا♡ ✨اݪّلهُمَّ صَݪِّ عَݪے مُحَمَّد وَ آݪِ مُحَمَّد وَ عَجِّݪ فَرَجَهُمْ✨ @keyfonas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔖 #کلام_شهید👆 ✍مــن زنــدگـی را دوســت دارم ولـی نـه آن قــدر کـه آلــوده اش شــوم... #شهیـد_محمـدابـراهیـم_همـت یادش با صلوات @keyfonas
خدا شاهد است که ما با همه #ظرفیتمان حرکت نکرده‌ایم و #بار خودمان را بر #دوش دیگران انداخته ایم و خیال می‌کنیم #رندی همین است. در حالی که #زرنگ‌های_عالم جور دیگری عمل کرده‌اند و بار دیگران را نیز به دوش کشیده‌اند. استاد علی صفایی حائری #لشکر_فرشتگان @keyfonas
✍ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ﯼ خونواده ﺷﻬﯿﺪی ﺧﺒﺮ ﺑﺪﯾﻢ... ﮐﻪ ﺑﯿﺎیید ﺍﺳﺘﺨﻮﻧـﺎﯼ ﺷﻬﯿﺪﺗﻮنو ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ… ﺩﺭ ﺯﺩﯾﻢ ﺩﺧﺘﺮ خانومی ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭﻭ واﮐﺮﺩ... ﮔﻔﺘﻢ: ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ شهید بزرگوار نسبتی دارید؟ چطور مگه...؟! ﺑﺎﺑﺎﻣﻪ...💔 ﮔﻔﺘﻢ: پیکرﺷﻮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ، میخوان ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ﻇﻬﺮ ﺑﯿﺎﺭنش... 😭زد زیر گریه و گفت: یه ﺧﻮاهشی ﺩﺍﺭﻡ... ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍین ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﻩ... میشه به جای ظهر پنجشنبه، شب جمعه بیاﺭﯾﺪﺵ...؟! شب جمعه...💔 ﺗﺎﺑﻮتو ﺑﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮنا، بردﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﺁﺩﺭﺱ... ﺗﺎ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ... ﺩﯾﺪﯾﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﺭﻭ ﭼﺮﺍغونی کردن... ﺭﯾﺴﻪ ﮐﺸﯿﺪن... کوچه ﺷﻠﻮغه و مردم ﻣﯿﺎﻥ و میرﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺟﻠﻮ و پرسیدیم ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼہ ﺧﺒرررﻩ…؟! 💞ﻋﺮﻭسی ﺩﺧﺘﺮ ﺍﯾـﻦ ﺧﻮﻧہ ست…! ﺗﺎ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ ﺩﯾﺪﯾﻢ... ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﭼﺎﺩﺭ ﺩﻭﯾﺪ ﺗـﻮ ﮐﻮﭼﻪ و داد میزد: ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ کجا میبرید...؟ ﻧﺒﺮﯾـﺪش...😭 یه عمر ﺁﺭﺯﻭم بود که ﺑﺎﺑﺎﻡ... ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ی ﻋﻘﺪم باشه... ﻣﻦ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﮔﺮﻓﺘﻢ... ﺑﺎﺑﺎﻡُ ﺑﯿﺎﺭﯾﺪ... ﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺑﺮﺩﯾﻢ، ﭼﻬﺎﺭ تا تیکه اﺳﺘﺨﻮوﻥ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﮐﻨﺎﺭﺳﻔﺮﻩ ﯼ ﻋﻘﺪ... استخوون دست باباشو برداشت… کشید رو سرش و گفت: "بابا جون… ببین دخترت عروس شده… برای بار سوم میپرسم: عروس خانوم وکیلم...؟ با اجازه پدرم...بله...😭😭😭 @keyfonas
قاسم سلیمانی وقتی که آن شهید والامقام را پس از شهادتش در خواب می‌بیند چنین روایت می‌کند: «هیجان‌ زده پرسیدم: آقامهدی مگه شما همین چند وقت پیش شهید نشدی؟ حرفم را نیمه‌ تمام گذاشت. مکثی کرد و بعد با خنده گفت: من در جمع شما خواهم بود و در جلسه‌ها شرکت می‌کنم. مثل اینکه هنوز باور نکرده ای شهدا زنده هستند! عجله داشت و می‌خواست برود. یک بار دیگر چهره‌ درخشانش را کاویدم. کلامی با بُغض و شاید گریه از گلویم بیرون پرید: پس حالا که می‌خواهی بروی، لااقل یک پیغامی بده تا به بچه‌ها برسانم. گفت: قاسم، من خیلی کار دارم، باید بروم. هر چه می‌گویم زود بنویس. برگه کوچکی پیدا کردم. خودکارم را هم از جیبم در آوردم و گفتم: بفرما برادر؛ بگو تا بنویسم. گفت: بنویس سلام، ‌من در جمع شما هستم. همین چند کلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی که چاشنیِ التماس داشت، گفتم:‌ بی‌ زحمت زیر نوشته ر ا هم امضا کن. برگه را گرفت و امضا کرد. کنارش نوشت: سید مهدی زین ‌الدین. نگاهی بهت ‌زده به امضا و نوشته‌ زیرش انداختم و با تعجب پرسیدم: چی نوشتی آقا مهدی؟ تو که سید نبودی.  گفت اینجا مقام سیادت هم به من داده‌اند. @keyfonas