eitaa logo
کانون فرهنگی مسجد جامع کهریزسنگ
626 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
«اطلاع رسانی برنامه های فرهنگی مسجد جامع کهریزسنگ» ✅ مسابقات و برنامه های مناسبتی ✅ صدها محتوای مفید و کاربردی همسایه ها: @mjcomputer @partizanistudio 📬ارتباط با ما: @mesagh110eb سایت مسجد: http://mjkahrizsang.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(صبحگاه اربعین امام حسین علیه السلام ساعت1بامداد از بین الحرمین دعا گوی شما وخانواده محترم تان هستیم) ارسالی از شمس کد ۱۳۱ 💠 @kfemamzamani
(زائران کوچولو پیاده روی اربعین سفر اولی امسال ۱۴۰۲/۶/۶ زیارت سید شهدا دو خواهر محیا و مهرسا قربانی) ارسالی از خانواده قربانی کد ۱۳۳ 💠 @kfemamzamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(با شنیدن صدای آژیر آمبولانس همه زائران مسیر رو خلوت میکنن تا آمبولانس رد بشه. اربعین ۱۴۰۲ مسیر نجف به کربلا) ارسالی از خانواده صالحی کد ۱۳۴ 💠 @kfemamzamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۱۰۰ میدونید چیه؟ مسافتی که کاروان اسرای کربلا از کربلا به کوفه و بعد دمشق رفتن ۲۱۰۰ کیلومتر نه ۸۰ کیلومتر😭 @kfemamzamani
ماجرایِ منو معشوق مرا پایان نیست ؛ نیمه شب باز هوایِ حرمش زد به سرم . شب جمعه است هوایت نکنم میمیرم♥️ @kfemamzamani
🌹شكرگزاری 🌹 واقعاً بعضی از احادیث گنج هستند؛ گنجی رایگان! یکی از آنها همین حدیث است که این ارزش را دارد آن را بنویسیم و بر دیوار بزنیم تا فقط با روزی چندثانیه از برکات بیشمار شکرگزاریِ زبانی بهره‌مند شویم. 🌹 احادیثی درباره شکرگزاری : امام صادق علیه‌السلام: آدم سالم شكرگزار، ثواب آدم بلانشین صبور و شكیبا را دارد. (تحف‌العقول، ص ٣٨٢). 🌹 امام هادی علیه‌السلام: نعمت‌های خدا برای انسان كالای دنیاست اما شكرگذاری هم نعمت است و هم آخرت و خوش‌عاقبتی. (بحار، ج ٧٨، ص ٣٦٥). 🌹 امام علی علیه‌السلام: نعمتی! كه به دست‌تان رسید، با قصور در شكرگزاری آن، نیمه‌كاره آن را از دست ندهید. (بحار، ج ٧١، ص ٥٣). 🌹 امام صادق عليه‌السلام: كسی كه توفیق شكرگزاری به او عطا شده زیادتی نعمت هم نصیب او می‌گردد. خداوند متعال می‌فرماید «اگر شكرگزار باشید حتماً شما را زیاده خواهم بخشید». (بحار، ج ٧١، ص ٤٠). امام رضا علیه‌السلام: گناهانی كه كیفر آنها زودتر دامنگیر انسان می‌شود کفران نعمت‌ها است. (مُسندالامام الرضاعلیه‌السلام، ج ١، ص ٢٨٠). امام صادق علیه‌السلام: شكرگزاری باعث وفور نعمت و مصونیت از فقر و تهیدستی است. (تحف‌العقول، ص ٣٧٦). امام علی علیه‌السلام: كسی كه نعمت‌ها را سپاسگزاری نمی‌كند باید او را همدوش و در ردیف حیوانات به حساب آورد! (فهرست غرر، ص ٨٠). امام موسی کاظم علیه‌السلام: هر نعمتی كه از عهدة شكر آن برنیایی در حكم یك گناه است كه از آن بازخواست خواهی شد! (تحف‌العقول، ص ٤١٥). امام صادق علیه‌السلام: شكر نعمت، دوری از گناهان است و كمال شكرگزاری انسان گفتن «الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین». (بحار، ج ٧١، ص ٤٠).
مرا هزار امید است و هر هزار تویی..... ‎اللهم_عجل_لوليك_الفرج
ساعت دو نیمه شب چند روز مانده به اربعین بود. تنها توی کوچه پس کوچه های کربلا سمت حرم روانه بودم. موکبی ساده در میانه کوچه ای دراز و تنگ میز گذاشته و نصف شبی نان تازه می پخت. بوی گرم و رقصان نان دوید و زودتر بغلم کرد و سنگینی اش را انداخت روی سلولهای احساس گرسنگی ام. تا یک لحظه پیشش گرسنه نبودم. مگر هر شب آن موقع چیزی می خوردم؟ آن که پشت ساروج خمیر نیمه جامدی را با دست های نسوزش پهن می کرد، دشداشه سیاه پوشیده بود و موهای فرفری اش تا شانه هایش می رسیدند و سبیل کلفتی داشت. شبیه لوتی های تیپیکال توی فیلمفارسی های قدیم. چند تا مرد دشداشه پوش هم لابد مثل من عابر بودند که ایستاده بودند به گرفتن نان. اما طوری تمام طول میز را پوشش داده بودند که جایی برای ایستادن من نبود. رو به روی موکب توی همان کوچه تنگ چند مرد دیگر نشسته بودند روی صندلی های پلاستیکی. فقط چند قدم فرصت داشتم تا تصمیم گیری. بایستم بین مردهای این طرف و آن طرف کوچه و منتظر نان بمانم یا رد شوم و بی خیال این بوی مسحور کننده و گیرنده های احساس گرسنگی در مغز رگ به رگ شده ام بشوم. خیلی زود رسیدم به میز و بگویم یک لحظه، یک ثانیه یا حتی کمتر از آن، پا کند کردم و رد شدم. انگار که پشت سرم هم چشم داشته باشم (که مادر ها دارند) دیدم که مرد خسته و چهارشانه ای به سختی ولی عجله خودش را از روی صندلی بلند کرد. حتی انگار از لخ لخ دمپایی هایش فهمیدم که از صبح روی پا بوده و صبحانه و ناهار و شام و میان وعده داده دست زائرها. آمد دنبالم. صدا زد "زائر؟" برگشتم. اشاره کرد بایستم. ایستادم. رفت سر میز و نان تازه را خودش از روی ساروج کند و به مرد دیگر پشت صحنه چیزی گفت و او یک کفگیر از محتوای تابه روی اجاقی که پشت تر بود و ندیده بودمش ریخت توی ظرفی و گذاشت لای نان و آورد و با احترام دراز کرد سمتم. "تفضلی." چشم هایش را به زمین دوخته بود. با خوشحالی لقمه را گرفتم و شکرا گفتم و به راهم ادامه دادم. همان طور که گوشه نان را بلند می کردم و بخار نیمروی گرم را نگاه می کردم که چه طور می رقصید و خودش را با بخاری که از نان داغ بلند می شد، یکی می کرد، به زیبایی های پس از ظهور فکر کردم. اینکه یک روزی بالاخره در همه جای دنیا، مثلا خیابان های سیاه نشین بوینس آیرس، محله های مهاجرخیز ونکوور، ‌حاشیه شهرهای لس انجلس و دهلی و کوالالامپور و دوشنبه و پاریس و آمستردام و شانگهای و سیدنی، زنان آزاد و ارزشمند خواهند شد. طوری که بتوانند نیمه شبی توی کوچه ای تنگ و دراز در کشوری غریب از بین مردانی دو برابر هیکل خودشان با احساس امنیت تمام عبور کنند و مردها حواسشان نه به جسم او و خواسته های خودشان که به شخصیت او و خواسته های روحی اش باشد، که نکند دلش نان خواسته باشد، نکند خجالت کشیده باشد بایستد، نکند اگر توی صورتش نگاه کنم راحت نباشد، و بعد صدایش کنند و او بی احساس ترس، بی آنکه قلبش توی دهانش بکوبد، بایستد و برگردد و لقمه ای نان و نیمرو از دست یکی شان بگیرد و تشکر کند و برود! ✍دنیای یک مادر زائر نویسنده @kfemamzamani