👆👇 (ادامه) بخش چهارم
وی رهبری برنامه موشکی سپاه را بر عهده داشت و از پیشگامان برنامه هستهای کشور بود. او به عنوان رییس سازمان پژوهشهای نوین دفاعی و معاون وزیر دفاع، در توسعه پهپادهای داخلی نقش کلیدی داشت، و به گفته دو مقام ایرانی، برای همکاری در توسعه موشکی به کره شمالی سفر کرده بود. وی در زمان مرگ معاون وزیر دفاع بود.
قیس قریشی که در امور عربی به وزارت خارجه ایران مشاوره داده است، در مصاحبهای گفت: «آقای فخریزاده در زمینه فناوری هستهای و نانو تکنولوژی و جنگ بیوشیمیایی شخصیتی همتراز قاسم سلیمانی بود اما کاملا مخفی.»
آقای فخریزاده در مواقع نیاز ایران به تجهیزات یا فناوریهای حساسی که تحت تحریمهای بینالمللی ممنوع بودند، راههایی برای به دست آوردن آنها پیدا میکرد.
آقای قریشی گفت: «او برای یافتن قطعات مورد نیازمان از آمریکای لاتین تا کره شمالی و اروپای شرقی یک شبکه زیرزمینی ایجاد کرده بود.»
آقای قریشی و یک مقام ارشد سابق ایرانی گفتند که آقای فخریزاده ساعتهای طولانی کار میکرد. به گفته آنها او رفتاری جدی داشت، از کارکنان خود میخواست بهترین باشند و طبع شوخی نداشت. او به ندرت مرخصی میگرفت و از توجه رسانهها دوری میکرد.
بخش عمده زندگی حرفهای او فوقالعاده محرمانه بود و موساد بیشتر از آن خبر داشت تا اکثر مردم ایران.
شغل او حتی برای فرزندانش هم ممکن است یک راز بوده باشد. پسرانش در یک مصاحبه تلویزیونی گفتند که آنها بر اساس اظهارات پراکنده پدر سعی کرده بودند شغل او را حدس بزنند. آنها گفتند که فکر میکردند او در کار تولید داروهای پزشکی است.
زمانی که بازرسان هستهای بینالمللی تماس گرفتند، به آنها گفته شد او در دسترس نیست و آزمایشگاهها و میدانهای آزمایش او نیز قابل بازدید نیستند. شورای امنیت سازمان ملل متحد هم که نگران سنگاندازیهای ایران بود، به عنوان بخشی از بسته تحریمهای ایران در سال ۲۰۰۶ (۱۳۸۵) داراییهای آقای فخریزاده را مسدود کرد.
با اینکه لقب پدر برنامه هستهای ایران را داشت، هرگز در مذاکرات منجر به توافق هستهای سال ۲۰۱۵ شرکت نکرد.
دوران حرفهای پنهان آقای فخریزاده یکی از دلایل اصلی ادامه سوالات در مورد دوام برنامه تسلیحات هستهای ایران و میزان پیشرفت آن، حتی پس از اتمام توافقنامه بود.
ایران با قاطعیت تاکید کرده بود که برنامه هستهایاش صرفاً برای اهداف صلحآمیز است و هیچ تمایلی به ساخت بمب ندارد. آیتالله خامنهای حتی با صدور فتوا اعلام کرده بود که چنین سلاحی ناقض قوانین اسلامی است.
اما محققان آژانس بینالمللی انرژی اتمی در سال ۲۰۱۱ (۱۳۹۰) نتیجه گرفتند که ایران «فعالیتهایی مرتبط با توسعه یک دستگاه هستهای انجام داده است.» آنها همچنان گفتند در حالی که ایران تلاش متمرکز خود برای ساختن بمب را در سال ۲۰۰۳ (۱۳۸۲) متوقف کرده بود، کارهای مهم دیگری ادامه پیدا کرده بودند.
به گفته موساد، در واقع برنامه ساخت بمب تجزیه شده بود و اجزای تشکیلدهنده آن در طرحها و آژانسهای مختلف، همگی تحت هدایت آقای فخریزاده، پراکنده شده بودند.
در سال ۲۰۰۸ (۱۳۸۷)، زمانی که آقای جورج دبلیو بوش رییسجمهور وقت آمریکا از بیتالمقدس بازدید کرد، ایهود اولمرت، نخست وزیر اسرائیل، مکالمهای را که به گفته مقامات اسرائیل چندی قبل بین فردی که آنها آقای فخری زاده معرفی کردند و همکارش صورت گرفته بود برای او پخش کرد. به گفته سه نفر که میگویند آن مکالمه ضبط شده را شنیدند، آقای فخریزاده به صراحت از تلاش مداوم خود برای ساخت کلاهک هستهای صحبت کرده بود.
سخنگوی آقای بوش به درخواست اظهار نظر در این مورد پاسخ نداد. نیویورک تایمز نمیتواند به طور مستقل وجود این مکالمه ضبط شده یا محتویات آن را تایید کند.
برنامهریزی برای عملیات ترور
یک ربات آدمکش عمیقا حساب و کتاب موساد را تغییر میدهد.
این سازمان از دیرباز یک اصل اساسی داشته و آن اینکه اگر راه نجات وجود ندارد، عملیاتی صورت نخواهد گرفت. به این معنا که داشتن نقشهای خطاناپذیر است تا مأموران سالم بیرون آورده شوند حیاتی است.
نداشتن مامور در صحنه آن عملیات را مورد قبول تر میکند
اما یک مسلسل عظیم، آزمایش نشده و کامپیوتری تعدادی مشکلات دیگر هم داشت.
اولین آنها نحوه قرار دادن آن در محل بود.
👆👇 (ادامه) بخش پنجم
به گفته یک مقام اطلاعاتی آشنا با طرح نامبرده، اسراییل مدل خاصی از مسلسل FN MAG ساخت بلژیک را که به یک دستگاه رباتیک پیشرفته متصل بود انتخاب کرد. این مقام گفت این سیستم به سنتینل ۲۰ تولید شده توسط اسکریبانو (Escribano)، پیمانکار صنایع دفاعی اسپانیایی، بیشباهت نبود.
اما وزن این مسلسل، ربات، اجزا و لوازم جانبیاش با هم حدود یک تن است. بنابراین تجهیزات آن به قطعات کوچکتر تقسیم شده و قطعه قطعه، به طرق و از مسیرها و در زمانهای مختلف به صورت قاچاقی وارد کشور شدند و سپس مخفیانه در ایران مونتاژ گردیدند.
ربات به گونهای ساخته شد تا در بستر وانت زامیاد، خودرویی که در ایران بسیار رایج است، جا شود. دوربینهایی با دید به جهات مختلف بر روی وانت نصب شدند تا اتاق فرمان نه تنها از هدف و محافظان او، بلکه از محیط اطرافش تصویری کامل داشته باشد. در آخر هم، وانت با مواد منفجره پر شد تا پس از پایان عملیات ترور منفجر شود و کلیه شواهد را از بین ببرد.
مشکل بعدی شلیک کردن با سلاح بود. مسلسلی که روی وانت سوار شده، حتی اگر وانت در حالت پارک باشد، با شلیک هر تیر تکان میخورد و این امر مسیر گلولههای بعدی را تغییر میدهد.
همچنین، با اینکه کامپیوتر از طریق ماهواره با اتاق فرمان در ارتباط بود و دادهها را با سرعت نور ارسال میکرد، اندکی تأخیر ایجاد میشد: آنچه اپراتور روی صفحه نمایش میدید یک لحظه عقبتر بود و تنظیم هدف برای جبران تاخیر به یک لحظه بیشتر نیاز داشت. همهی اینها هم در حالی بود که خودروی آقای فخریزاده در حرکت است.
هوش مصنوعی دستگاه طوری تنظیم شده بود تا تاخیر، لرزش و سرعت خودرو را جبران کند.
چالش دیگر تشخیص این بود که راننده خودرو آقای فخریزاده است و نه یکی از فرزندان، همسر یا محافظش.
اسرائیل آن قابلیتهای نظارتی را که در جاهای دیگر مانند غزه دارد، از جمله دسترسی به پهپادها برای شناسایی هدف پیش از حمله، در ایران ندارد.
👆👇 (ادامه) بخش ششم
پهپادی در اندازههایی که بتواند به ایران سفر کند به راحتی توسط موشکهای ضدهوایی ایران ساخت روسیه سرنگون میشود. در ضمن وجود یک پهپاد در منطقه آبسرد میتوانست باعث افشای کل عملیات شود.
بهترین راه حل این بود که یک خودروی به ظاهر از کار افتاده، که یک چرخ ندارد و روی جک قرار گرفته، سر تقاطعی در جاده اصلی که وسایل نقلیه از آن به سمت آبسرد دور برگردان میزدند، به فاصله ۱۵۰ متری از محل ترور، پارک شده باشد. آن خودرو مجهز به دوربینی دیگر بود.
حرکت
کاروان آقای فخریزاده از شهر رستمکلا در نزدیکی دریای خزر خارج شدند. خودروی اول محافظان بودند. خودروی بعدی یک نیسان مشکی بدون زره بود که آقای فخریزاده رانندهاش بود، همسرش صدیقه قاسمی هم کنارش نشسته بود. دو خودروی دیگر حامل محافظانش هم پشت سرشان حرکت میکردند.
به گفته پسرش حامد فخریزاده و مقامات ایرانی، تیم امنیتی آن روز به آقای فخریزاده در مورد تهدید علیه وی هشدار داده بود و از او خواسته بود سفر نکند. علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، به رسانههای ایرانی گفت که سازمانهای اطلاعاتی حتی از محل احتمالی سوءقصد نیز اطلاع داشتند، هرچند از تاریخ آن مطمئن نبودند.
روزنامه نیویورک تایمز نتوانست تأیید کند که مقامات اطلاعاتی از چنین اطلاعات ویژهای برخوردار بودند یا این اظهارات نتیجه تلاش برای جبران آسیبهای متعاقب این شکست اطلاعاتی شرمآور بودند.
ایران پیشتر هم از حملات جنجالی در این کشور به شدت آشفته شده بود. علاوه بر ترور رهبران، از آسیبها به تاسیسات هستهای کاملا مشخص بود که اسرائیل یک شبکه همدست و موفق در داخل ایران دارد.
سرزنشها و توهمات پس از ترور تشدید شدند. سازمانهای اطلاعاتی رقیب - زیر نظر وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران - یکدیگر را مقصر میدانستند.
یک از مقامات اطلاعاتی ارشد سابق ایران گفت شنیده است که اسرائیل به اطلاعات امنیتی آقای فخریزاده دست پیدا کرده بود و از تغییرات لحظه آخری برنامه او، مسیر و زمان حرکتش مطلع بود.
اما پسرانش گفتند که آقای فخریزاده گفته بوده روز بعد در تهران در دانشگاه کلاس دارد و نمیتواند از راه دور تدریس کند.
ظاهرا تهدیدها را جدی نمیگرفت.
او حاضر نبود سوار خودروی زرهی شود و اصرار داشت یکی از اتومبیلهای خودش را براند. به گفته سه نفر که با عادات وی آشنایی داشتند، وقتی همراه همسرش بود، از محافظان میخواست همراه آنها نروند و در اتومبیلی جداگانه پشت سرشان حرکت کنند.
آقای شمخانی گفت که آقای فخریزاده به قدری در طول سالها تهدید شده بود که دیگر آنها را جدی نمیگرفت.
شاید حتی شهادت به نظر آقای فخریزاده جذاب میآمد.
او در مصاحبه ضبط شده در مهر نیوز، رسانه محافظهکار، که در ماه نوامبر منتشر شد، گفته بود بگذارید هر چقدر میخواهند بکشند، اما جلوی ما را نمیتوانند بگیرند. آنها دانشمندان را کشتند، اما ما اینگونه بدون اینکه به سوریه و عراق رفته باشیم، شهید شویم انشالا.
حتی اگر آقای فخریزاده سرنوشت خود را پذیرفته بوده باز هم مشخص نیست چرا نیروهای سپاه مسئول محافظت از او با چنین خطاهای امنیتی آشکاری موافقت کرده بودند. افراد نزدیک به وی گفتند او پافشاری میکرد و سرسخت بود.
اگر آقای فخریزاده در صندلی عقب خودرو نشسته بود، شناسایی وی و پیشگیری از کشتن هر شخص دیگری به مراتب سختتر میشد. اگر خودرو زرهی و شیشهها ضدگلوله بودند، گروه ضربت مجبور میشد برای از بین بردن آن از مهمات ویژه یا بمبی قویتر استفاده کند، امری که نقشهشان را باز پیچیدهتر میساخت.
ضربه
کمی پیش از ساعت ۱۵:۳۰ بعد از ظهر، کاروان به دوربرگردان مورد نظر در جاده فیروزکوه رسید. خودروی آقای فخریزاده تقریباً ایستاد و به راحتی توسط اپراتورها شناسایی شد. آنها همسرش را که کنارش نشسته بود نیز دیدند.
کاروان در بلوار امام خمینی به سمت راست پیچید، سپس خودروی اول جلوتر رفت تا پیش از ورود آقای فخریزاده ویلا را بازرسی کند. رفتن آن خودروی آقای فخریزاده را در معرض دید کامل قرار داد.
👆👇 (ادامه) بخش هفتم و پایانی
کاروان درست قبل از رسیدن به زامیاد پارک شده، دم یک سرعتگیر سرعتش را کم کرد. یک سگ ولگرد از خیابان عبور کرد.
مسلسل ابتدا قسمت جلوی اتومبیل زیر شیشه جلو را گلولهباران کرد. مشخص نیست آن گلولهها به آقای فخریزاده اصابت کردند یا نه اما خودرو منحرف شد و ایستاد.
تیرانداز موقعیت دیدش را تنظیم کرد و بار دیگر تیرباران کرد. این بار حداقل سه گلوله به شیشه جلوی خودرو و حداقل یک گلوله به شانه آقای فخریزاده اصابت کرد. او از ماشین پیاده شد و پشت درب جلو پنهان شد.
به گزارش فارس نیوز ایران، سه گلوله دیگر به ستون فقراتش اصابت کردند. او به روی زمین افتاد.
محافظ اول از یک خودروی تعقیب و گریز رسید: حامد اصغری، قهرمان جودو کشور، با تفنگ در دستش. نگاهی به اطراف انداخت، به نظر گیج میآمد.
خانم قاسمی به سمت شوهرش دوید. به گفته پسرانش، آقای فخریزاده به او گفت: «آنها میخواهند مرا بکشند و تو باید از اینجا بروی.»
خانم قاسمی به تلویزیون دولتی ایران گفت که او روی زمین نشست و سر شوهرش را در آغوش گرفت.
وانت زامیاد آبی منفجر شد.
ان تنها قسمت عملیات بود که طبق نقشه پیش نرفت.
هدف از انفجار این بود که ربات به قطعات ریز تبدیل شود تا ایرانیها نتوانند با کنار هم قرار دادنشان تشخیص دهند چه اتفاقی رخ داده است. در عوض، بیشتر تجهیزات به هوا پرتاب شده و روی زمین افتادند. تکهها هر چند غیر قابل تعمیر اما تا حد زیادی دست نخورده باقی ماندند.
ارزیابی سپاه پاسداران - که حمله توسط یک مسلسل کنترل از راه دور و «مجهز به سیستم ماهوارهای هوشمند» و با استفاده از هوش مصنوعی صورت گرفته - درست بود.
کل عملیات کمتر از یک دقیقه طول کشید. پانزده گلوله شلیک شدند.
ماموران تحقیق ایرانی خاطرنشان کردند که حتی یک گلوله هم به خانم قاسمی که کنارش نشسته بود اصابت نکرد، دقتی که آنها به نرمافزار تشخیص چهره نسبت داده شد.
حامد فخریزاده در ویلای خانوادگیشان در آبسرد بود که مادرش سراسیمه با او تماس گرفت و از او خواست بلافاصله خود را به محل حادثه برساند. او در عرض چند دقیقه خود را به محلی رساند که آن را یک صحنه «جنگ تمام عیار» توصیف کرد. دود و مه جلوی دیدش را گرفت و بوی خون در هوا پخش بود.
او بعدا در تلویزیون دولتی گفت که این یک حمله تروریستی ساده نبود که یک نفر بیاید تیری بزند و فرار کند. ترور پدرش بسیار پیچیدهتر از آن چیزی بوده که همه فکر میکنند. او همچنین اشاره کرد که مردم عادی او را نمیشناختند اما برای کسانی که مخالف توسعه ایران هستند، بسیار شناخته شده بود.
https://eitaa.com/joinchat/3941924875C99ec4f30fd
تصاویر و توضیحات مرتبط با گزارش نیویورک تایمز که در این گزارش استفاده شده است.
یکی از سختترین چالشهای ایران ساخت کلاهک هستهای کوچکی بود که نوک یک موشک دور بُرد مانند نمونهای که در یک رژه نظامی در تهران در سال ۲۰۱۸ (۱۳۹۷) دیده شد، جا شود.
نیسان تینا آقای فخریزاده و خون ریخته شده در جاده پس از حمله روز ۲۷ نوامبر ، ۲۰۲۰ (۷ آذر ۱۳۹۹)
یادبودها در فرودگاه بغداد، محل شهادت سردار سرلشکر قاسم سلیمانی. ترور سلیمانی برای ایران و اسراییل یک درس شد.
اسراییل از مدل خاصی مسلسل FN MAG ساخت بلژیک، شبیه این نمونه، که به یک دستگاه رباتیک متصل بود، استفاده کرد.
بلوار امام خمینی در آبسرد، ایران، پس از عملیات ترور.
مدفن آقای فخریزاده در حرم امامزاده صالح در تهران.
https://eitaa.com/joinchat/3941924875C99ec4f30fd
تاثیر کامنت گذاری های ایرانی ها زیر پست هایی که از کلمه خلیج عربی استفاده میکردن اینجا خودشو نشون داد.
ببینید صفحه رسمی سنتکام از ترس سیل کامنتها چجوری توضیحات شفاف ساز ارائه داده 😂😂
https://eitaa.com/joinchat/3941924875C99ec4f30fd