🍃⇨﷽
🌷 آیة اللّٰه حق شناس (ره):
💌⇐ اين روايت از ابو حمزه ثمالی است كه از اصحاب خاص اباعبدالله (علیه السلام) است:
نماز شب بخوان! که حضرت فرمود: با نماز شب خواندن
🔅↶هم صورتت نيكو می شود،
🔅↶هم خُلقت نيكو می شود،
🔅↶هم بوی خوب پيدا می كنی،
🔅↶هم رزقت زياد می شود،
🔅↶هم دُيُون و قرض های شما ادا می شود،
🔅↶هم غصه های شما برطرف می شود،
🔅↶هم چشم شما باز می شود و جلا پيدا می كند.
🔺 اينها همه نتيجه نماز شب خواندن است.
💟← بہ ما بپیونید →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حکایت ملانصرالدین و گوسفند
❄️⇐روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
❄️⇐ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است. دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
❄️⇐ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
❄️⇐روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷ﺍﺯ ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ اسماعیل ﺩﻭﻻﺑﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ چگونه خواهد بود؟
🌤↶ﻣﺜﺎﻝ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺯﺩﻧﺪ، ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ:
ﻣﺜﻞ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ، ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺪﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻣﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻗﯽ ﺣﺒﺲ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ:
ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﻣﻦ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻡ.
ﺍﻣﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ.
💌⇠ ﭘﺴﺮﺍﻭﻝ، ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩ ﭘﺪﺭ ﺳﻮﺀﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﺑﻬﻢ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ!
💌⇠ ﭘﺴﺮﺩﻭﻡ، ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﭘﺴﺮ ﺍﻭﻝ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﺩ ﻭ ﺷﺮﺍﺭﺕ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﯿﺎ!
💌⇠ ﭘﺴﺮﺳﻮﻡ، ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﭘﺪﺭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﺮﮔﺮﻡ ﻣﯿﺸﻮد!
💌⇠ ﭘﺴﺮ ﭼﻬﺎﺭﻡ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻩ ﭘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﭘﺮﺩﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﺪ، ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺐ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺗﺎﻕ ﻭ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻧﯿﺎﻣﺪﻥ ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﻭ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ. ﭘﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﭼﻪ ﻫﻢ ﭘﺪﺭ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﯿﺎﯾﺪ، ﻣﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﭘﺪﺭ ﻫﻢ ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ، ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻣﺪن ﭘﺪﺭ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺖ.
🌤↶ ﺁﺭی ! ﺍﯾﻦ ﻣﺜﺎﻝ ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺳﺖ، ﻣﺮﺩﻡ ﺁﺧﺮﺍﻟﺰﻣﺎﻥ! ﻋﺪهﺍﯼ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ..! ﻋﺪﻩﺍﯼ ﺍﺻﻼ ﺁﻗﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﺸﻐﻮﻟﯿﻢ..! ﻋﺪﻩﺍﯼ ﻫﻢ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺴﺖ ﻣﯿﻨﺸﯿﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ ﺁﻗﺎ ﺑﯿﺎ..! عدهای هم از هیچ کاری برای رضایت ولی امرشان دریغ نمیکنند.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حكايت
🔅⇠ در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت دو بزرگ را امتحان کند!! به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:این میرداماد چقدر بی عرضه است اسبش دائم عقب می ماند. شیخ بهائی گفت:کوهی از علم و دانش برآن اسب سوار است، حیوان کشش اینهمه عظمت را ندارد.
🔅⇠ ساعتی بعد عقب ماند، به میر داماد گفت: این شیخ بهائی رعایت نمیکند، دائم جلو می تازد.
میرداماد گفت: اسب او از اینکه آدم بزرگی چون شیخ بهائی بر پشتش سوار است سر از پا نمی شناسد و می خواهد از شوق بال در آورد.
💌⇐ این است رسم رفاقت...
در غیاب یکدیگر حافظ آبروی هم باشیم...
💟← بہ ما بپیونید →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷مرحوم شیخ نخودکی میفرمایند:
❄️⇐در آن زمان که در صحن عتیق رضوی به تزکیه مشغول بودم، روزی پیری ناشناس بر من وارد شد و گفت: یا شیخ دوست دارم که یک اربعین، خدمتت را کمر بندم.
گفتم: مرا حاجتی نیست تا به انجام آن پردازی.
❄️⇐گفت: اجازه ده که هر روز کوزه آب را پر کنم.
به اصرار پیر تسلیم شدم!
هر روز علی الصباح به در اطاق می آمد و میایستاد و با کمال ادب میخواست تا او را به کاری فرمان دهم و در این مدت هرگز ننشست.
❄️⇐چون چهل روز پایان یافت، گفت:
یا شیخ من چهل روز ترا خدمت کردم، حال از تو توقع دارم تا یک روز مرا خدمت کنی.
در ابتدا اندیشیدم که شاید مرد عوامی باشد و مرا به تکالیف سخت مبتلا کند، ولی چون یک اربعین با اخلاص به من خدمت کرده بود، با کراهت خاطر پذیرفتم.
❄️⇐ پیر فرمان داد تا من در آستانه اتاق بایستم و خود در بالای حجره روی سجّاده من نشست و فرمان داد تا کوره و دم و اسباب زرگری برایش آماده سازم.
این کار با آنکه بر من به جهاتی شاق و دشوار بود، به خاطر پیر انجام دادم و لوازمی که خواسته بود فراهم ساختم.
❄️⇐ دستور داد تا کوره را آتش کنم و بوته بر روی آتش نهم و چند سکّه پول مس در بوته افکنم و آنگاه فرمود آنقدر بدمم تا مس ها ذوب شود. از ذوب آن مس ها آگاهش کردم.
❄️⇐ گفت: خداوندا، بحق استادانی که خدمتشان را کردهام، این مس ها را به طلا تبدیل فرما!
و پس از آن به من دستور داد بوتــــه را در«رجه» خالی کن
و سپس پرسید در رجه چه می بینی؟ دیدم طلا و مس مخلوط است. او را خبر دادم.
گفت: مگر وضو نداشتی؟ گفتم: نه.
❄️⇐ فرمود تا همانجا وضو گرفتم . و دوباره فلز را در بوته ریختم و در کوره دمیدم تا ذوب شد و به دستور وی و پس از ذکر قسم پیشین، بوته را در «رجه» ریختم. ناگهان دیدم که طلای ناب است. آنرا برداشتیم و بهاتفاق، نزد چند زرگر رفتیم. پس از آزمایش، تصدیق کردند که زر خالص است.
آنگاه طلا را به قیمت روز بفروخت.
❄️⇐ و گفت: این پول را تو به مستحقان میدهی یا من بدهم؟ گفتم: تو به این کار اولی (صاحب اختیار) هستی. سپس با هم به در چند خانه رفتیم و پیر پول را تا آخرین ریال به مستحقان داد. نه خود برداشت و نه به من چیزی بخشید.
و بعد از آن ماجرا از یکدیگر جدا شدیم و دیگر او را ندیدم.
📗 افلاکیان خاک نشین
💟← بہ ما بپیونید →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷حضرت آیت الله جوادی آملی:
🌤⇦ همه چیز را برای رضای خدا بخواهیم. همه چیز دنیا دوست داشتنی و زیباست، به این شرط که در خدمت انسان و برای ساختن زندگی ابدی او باشد. همسر، فرزند، ثروت، مقام و... همگی نعمتهایی هستند که انسان را در جهت رشد معنوی یاری می کنند.
🌤⇦ به این شرط که برای خدا و طبق خواست او با آنها ارتباط برقرار کند. اما اگر تعلّقشان وارد قلب شود و سبب فراموشی یاد خدا گردند، وزر و وبالاند که سودی ندارند.
🌤⇦ همان گونه که آب تا وقتی بیرون از کشتی است، باعث حرکت آن می شود، امّا اگر داخل بیاید، کشتی را غرق می کند.
💟← بہ ما بپیونید →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589