🍃⇨﷽
🌷 آیت الله مجتهدی تهرانی (ره):
❄️⇦ گنج هاي نيكويي سه تا است :
❶⇐پنهان داشتن عمل : ميخواي به يك مستحقّی براي عروسی دخترش قالي بدهی ، مخفی كن و آبرويش را نريز ، به در و همسايه نگو.
❷⇐ شكيبايی در برابر سختی ها :️ داغ اولاد ديدی و يا مثلا ورشكست شدی ؛ به خودت فشار نيار اعصابتو خرد نكن صبر كن. صبر و ظفر هر دو دوستان قديم اند. بر اثر صبر نوبت ضفر آيد.
❸⇐ کتمان مصائب :️ آدم مصائب خودشو نگويد ، مثلا اگر طرف شهيد داده است ، راه نرود و بگويد كه من شهيد داده ام.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 آیت الله میلانی :
❄️⇦ روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت حرم اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام امام حسین به آن جوان را شنیدم. از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است امام جماعت کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
❄️⇦ پاسخ داد پدر و مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده زیارت آمدن را نداشتند؛ قرار بر این شد هر شب جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم. یک شب جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم.
❄️⇦ وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار گریه می کند؛ پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟ پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای. اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم. آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
❄️⇦ هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم. تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود. وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد ان شاء الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند.
❄️⇦ و این شد که من هر بار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم. همهی اینها از یک دعای مادر است...
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 تلنگر
❄️⇦ به خـــدا گفتم! چرا مرا از خاک آفریدی؟
چرا از آتش نيستم؟!تا هرکه قصد داشت بامن بازی کند، او را بسوزانم!
❄️⇦ خدا گفت: تو را از خاک آفريدم
تا بسازي! . . . نه بسوزاني!
تو را از خاک، از عنصري برتر ساختم...
تا با آب گـِل شوي و زندگي ببخشي...
از خاک آفریدم تا اگر آتشت زنند!...
باز هم زندگي کني و پخته تر شوي...
باخاک ساختمت تا همراه باد برقصي...
تا اگر هزار بار تو را بازی دادند، تو برخيزي ! . . . سر برآوري!
در قلبت دانهٔ عشق بکاري!
و رشد دهي و از ميوهٔ شيرينش زندگی را دگرگون سازی!
پس به خاک بودنت ببال...
❄️⇦ قدر لحظه لحظه زندگیمونو بدونیم.
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷 داستان کوتاه
❄️⇦ روزی، سنگتراشی كه از كار خود ناراضی بود و احساس حقارت میكرد، از نزدیكی خانه بازرگانی رد میشد. در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوكران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد و با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است! و آرزو كرد كه مانند بازرگان باشد.در یك لحظه، او تبدیل به بازرگانی با جاه و جلال شد. تا مدتها فكر میكرد كه از همه قدرتمندتر است. تا این كه یك روز حاكم شهر از آنجا عبور كرد، او دید كه همه مردم به حاكم احترام میگذارند. حتی بازرگانان.
❄️⇦ مرد با خودش فكر كرد: كاش من هم یك حاكم بودم، آن وقت از همه قویتر میشدم!در همان لحظه، او تبدیل به حاكم مقتدر شهر شد. در حالی كه روی تخت روانی نشسته بود، مردم همه به او تعظیم میكردند. احساس كرد كه نور خورشید او را میآزارد و با خودش فكر كرد كه خورشید چقدر قدرتمند است.او آرزو كرد كه خورشید باشد و تبدیل به خورشید شد و با تمامی نیرو سعی كرد كه به زمین بتابد و آن را گرم كند.پس از مدتی ابری بزرگ و سیاه آمد و جلو تابش او را گرفت.
❄️⇦ پس با خود اندیشید كه نیروی ابر از خورشید بیشتر است، و تبدیل به ابری بزرگ شد.كمی نگذشته بود كه بادی آمد و او را به این طرف و آن طرف هل داد. این بار آرزو كرد كه باد شود و تبدیل به باد شد. ولی وقتی به نزدیكی صخره سنگی رسید، دیگر قدرت تكان دادن صخره را نداشت. با خود گفت كه قویترین چیز در دنیا، صخره سنگی است و تبدیل به سنگی بزرگ و عظیم شد همانطور كه با غرور ایستاده بود، ناگهان صدایی شنید و احساس كرد كه دارد خرد میشود. نگاهی به پایین انداخت و سنگتراشی را دید كه با چكش و قلم به جان او افتاده است!
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🍃⇨﷽
🌷 حجت الاسلام و المسلمین قاسمیان
❄️⇦ «بسم الله الرحمن الرحیم» گفتن را جدی بگیرید. عبارت هایی مثل «به نام حضرت دوست» را هم نگویید و نه به قول حلقههای شیطانی «به نام بینام او»! اینها اصرار دارند که "بسم الله" نگویند؛ چون اتفاقاً بسم الله هرچه را که زدند میپراند! خود کلام «بسم الله الرحمن الرحیم» مهم است. چیزهایی در پراندن این شیاطین مهم است: همین بسم الله گفتنها و بلند اذان گفتنها و آیةالکرسی.
❄️⇦ پس خانهتان را پر کنید از اذان و بسم الله الرحمن الرحیم. نمی خواهم جو بدهم و بگویم الان یک مجموعهای از شیاطین جن دارند به شما حمله میکنند!
❄️⇦ اما اگر مسأله اذیت اینها در خانه ای باشد و به دنبال اختلافافکنی بین زن و شوهر باشند و ...، البته در مقابل اینها هم لشکری از آه سحری و صدقه و قربانی و بسماللهالرحمنالرحیم و اذان هست؛ اینها را جدی بگیرید که اگر مشکلی بود برطرف شود.
❄️⇦ امام صادق علیه السلام خواستند زمینشان را بین خودشان و شریکشان قسمت کنند. آن شریک، اهل نجوم بود (نه ستاره شناس الان، نجومی که با آن سعد و نحس را میشود حساب کرد). بعد که زمین را قسمت کردند، قسمت خوب زمین به امام صادق علیه السلام افتاد. این شریک گفت: "من که کلی محاسبات کرده بودم که یک موقعی بیاییم که سعدش با من و نحس آن با شما باشد." امام فرمودند: "من هم وقتی میآمدم صدقه دادم..."
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
🌷حکایت
❄️⇦ روزی ملانصرالدین وارد یک اسیاب گندم شد ؛ دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود .
❄️⇦ از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟
اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند...
❄️⇦ ملانصرالدین دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟ آسیابان گفت:ملا خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده !
💟← « بہ ما بپیونید » →
❄️ http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589