✨﷽✨
🌷در محضر آیت الله سید علی #قاضی
🔰آثار کنترل شکم
💢 از رهـنـمـودهاى اخلاقى آیت الله قاضی، رعایت میانه روى در خوراک بود.
❌ پرخورى یـکـى از صـفـات زشـتـى است که افزون بر زیانهاى جسمى، روح را خسته و اشتیاق به عبادت و توان تفکر را از انسان سلب مى نماید.
✨علامه طباطبایى مى فرمایند: مـرحـوم اسـتـاد قـاضـى- رضـوان الله علیه - روایتى غریب درباره فواید جوع بیان مى فـرمـود، که سه نفر رفیق، گذرشان به دیار غربت افـتـاد.
🌘 شـب فـرا رسـیـد؛ هـر یـک بـراى تـحـصـیل غذا به نقطه اى متفرق شدند؛ لیکن با یـکدیگر میعاد نهادند که فردا در وقت معین در آن میعادگاه یکدیگر را ملاقات کنند.
👈یکى از آنها میهمان بود
👈و دیگرى به میهمانى شخصى در آمد
👈و چون سومى جایى نداشت، با خود گـفـت: بـه مسجد مى روم و میهمان خدا مى شوم و تا صبح در آن جا به سر برد و هم چنان گرسنه باقى بود. صبحدم، در میعاد خود، هر سه نفر حضور یافـتند و هر یک سرگذشت خود را بیان کردند.
💠 از جانب خداى تعالى، به نبى آن زمان وحى رسید که به آن میهمان ما بگو:
ما میهمانى این میهمان عزیز را قبول کردیم و خود میزبان او شدیم و براى او در صـدد تـهـیـه بـهـتـریـن غـذاهـا بـرآمدیم، لکن در خزانه غیب خود بهتر از گرسنگى غذایى براى او نیافـتیم.
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨☀️✨
🌷داستان طنز
✨سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
✨همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد.
✨آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
✨سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 حاج محمد اسماعیل دولابی(ره) :
✨ تو دنبال افراد فاسد نرو، اما اگر آنها به تو میل کردند و به طرف تو آمدند، تحویلشان بگیر.
✨ اگر این کار را نکنی و دچار عُجب و خود برتر بینی شوی و آنها را از خودت برانی، بزرگان هم به تو می گویند برو عقب بنشین!
✨ خدا هم می فرماید: تو که این همه معصیت داشتی و من آنها را به روی تو نیاوردم، چرا با بنده من که اصلا معلوم نیست آنچه را که تو معصیتِ او می پنداری، واقعا انجام داده باشد این طور رفتار کردی؟
✨خلاصه کسی را به خاطر معصیتش از خود نران که آخرالامر باید خودت بروی و دستش را ببوسی و او را بیاوری تا راه سِیر و سلوک خودت باز شود...
📗عرفان در کلام اولیای ربّانی
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷امیرالمومنین امام علی علیه السلام:
✨مردم! نماز را برعهده گيريد و آن راحفظ كنيد، زياد نماز بخوانيد و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد
✨آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرانمي دهيد، آن هنگام كه از آنها پرسيدند: چه چيز شما را به دوزخ كشانده است؟ گفتند: ما از نمازگزاران نبوديم.
✨همانا نماز! گناهان را چونان برگهاي پاييز فرو مي ريزد، و غل و زنجير گناهان را از گردنها مي گشايد
✨پيامبر اسلام (ص) نماز را به چشمه آب گرمي كه بر در سراي مردي جريان داشته باشد، تشبيه كرد، اگر روزي پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگي در بدن او نماند.
✨همانا كساني از مومنان حق نماز را شناختند كه زيور دنيا از نماز بازشان ندارد و روشنايي چشمشان يعني اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود. خداي سبحان مي فرمايد: مرداني هستند كه تجارت و خريد و فروش، آنان را از ياد خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمي دارد.
✨رسول خدا (ص) پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت مي انداخت، زيرا خداوند به او فرمود: خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش. پس پيامبر (ص) پي در پي خانواده خود را به نماز فرمان مي داد و خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.
📗 نهج البلاغه، خطبه ۱۹۹
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 حکایت بهلول
✨روزی بهلول در حالی که داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردانش می گوید :
✨من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سه مورد با او کاملا مخالفم !
✨یک اینکه می گوید :خداوند دیده نمی شود پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
✨دوم می گوید :خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.
✨سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
✨بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگی به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد و آنرا شکافت !
✨استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.
✨خلیفه گفت : ماجرا چیست؟
✨استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست !
✨بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
✨گفت : نه
✨بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
✨ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم
✨استاد دلایل بهلول دیوانه را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!!
↶【به ما بپیوندید 】↷
_______________
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589
✨﷽✨
🌷 حکایت
✨ابن شهرآشوب درکتاب مناقب ازابوحمزه ثمالی نقل می کند:
✨روزی نزد امام سجاد علیه السلام بودم که عبدالله بن عمر آمد و گفت:ای فرزند حسین!
✨شما گفته اید: یونس که گرفتار ماهی شد و آن مصایب را دید بخاطراین بوده که وقتی ولایت جدم براو عرضه شد توقف کرد و دچار تردید شد؟
✨فرمود:بلی مادرت به عزایت بنشیند!(احتمالا این کلام به خاطرحالت توهین آمیز و تمسخر او بود}
✨عرض کرد:آن را به من نشان بده اگر راست می گویی؟
✨امام سجاد(علیه السلام )دستورداد که او و من چشمهای خود را با دستمالی ببندیم.
وبعدازمدتی فرمودند:چشم خود را بازکنید!ناگاه دیدیم کناردریا هستیم و آب بشدت موج می زند.
✨عبدالله بن عمربه وحشت افتاد و عرض کرد: ای سرورمن!خونم به گردن شمااست!شمارابه خدا جان مراحفظ کنید.
✨امام سجاد(علیه السلام)فرمودند:ازمن دلیل وبرهان خواستی؟
سپس امام(علیه السلام )آن ماهی راصدازد.
✨ فورا ماهی بزرگی سر خود را ازدریابیرون آورد که مانند کوهی بزرگ بود و می گفت:لبیک لبیک یاولی الله(من درخدمتم چه می فرمایید ای ولی خدا؟)
✨امام(علیه السلام)فرمود:توکیستی؟
ماهی عرض کرد:ای سرورمن!من ماهی یونس هستم .
حضرت فرمود:قصه ی یونس رابرای ماتعریف کن.
✨ماهی عرض کرد:خداوند تبارک وتعالی از زمان حضرت آدم تاجدت خاتم انبیا هیچ پیغمبری رابه رسالت مبعوث نفرمود مگر اینکه ولایت شما اهل بیت رابراو عرضه داشت.
✨هرکدام ازآنها پذیرفت سالم ماند و از گرفتاری رها شد،ولی هرکدام توقف و تردید کرد گرفتار شد
آدم گرفتار نافرمانی شد،
نوح دچار طوفان دریا شد،
ابراهیم گرفتار آتش شد،
یوسف به زندان افتاد،
ایوب مبتلا به انواع بلاهاشد،
داوود آن خطا را مرتکب شد،
تازمان یونس فرا رسید...
✨خداوند تبارک وتعالی به او وحی فرمود:ای یونس!ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام)وامامان از نسل او را بپذیر.
✨یونس عرض کرد:چگونه کسی راکه ندیده ام ونشناخته ام ولایتش راقبول کنم؟و علاوه بر این ازمیان قوم خود(غضبناک)بیرون رفت.
✨خداوند تبارک و تعالی به من دستور داد که یونس را ببلعم ولی استخوانهای اورا سست وضعیف نکنم بلکه سالم نگه دارم،مدت چهل شبانه روز درشکم من ماند و در میان دریا و تاریکی های سه گانه صدامیزد:(لا اله الاأنت سبحانک إنی کنت من الظالمین)جز توخدایی یگانه نیست،توپاک ومنزهی ومن ازستمکارانم؛
✨ ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام ) و امامان ازفرزندان او را قبول کردم.
✨پس چون به ولایت شما ایمان آورد پروردگار عالم دستور داد تا او را درساحل دریابیندازم...!
📚داستانهاى بحارالانوار جلد پنجم
محمود ناصرى
↶【به ما بپیوندید 】↷
___
🌍 http://eitaa.com/joinchat/1384185856C0c29331589