eitaa logo
📌نبرد آخر(حوادث آخرالزّمان )
12.5هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
7هزار ویدیو
43 فایل
این کانال به جنگ های آخرالزمانی سربازان جبهه حق با سربازان جبهه شیطانی می پردازد(انتشار مطالب، آزاد) تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌ツ 🌺آیت الله بــهاءالدینـــے(ره): هیچ چیز به اندازه انسان در ساختن دیگران مـؤثر نیست و حرکات یک انسان وارســـته خود تبلیغ به وارستگی است. ➮ @YekJoreMarefat
🎊🎉 شعبان شد و پیکِ عشق از راه آمد عطر نفس بقیه الله آمد با جلوه سجاد و ابالفضل و حسین یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد 🌘حلول ماہ شعبان مبارکباد🌹 ➮ @YekJoreMarefat
ღ 📜 ❤️ امام على عليه السلام : روزۂ ماه شعبان، وسواس دل و پريشانى‌هاى‌جان را از بين‌میبرد. 📙 الخصال ص۶۱۲ 🌹حلول ماه شعبان مبارکباد🌹 ➮ @YekJoreMarefat
» 🌺آیت الله جوادی آملی: هر کس یک ساعت برای زحمت بکشد ده ساعت او را حفظ میکنند و به پیش می برند و قهراً پیدا مــےڪند. ➯ @YekJoreMarefat
🔰 کی تو را گرسنه گذاشتم؟! 💠 علامه طباطبایی در زمینه مکاشفات خود حکایت می کند که: 🔸... من در نجف که بودم، هزینه زندگی ام از تبریز می رسید، دو سه ماه تأخیر افتاد و هر چه پس انداز داشتم خرج کردم و کارم به استیصال کشید. 📖 روزی در منزل نشسته بودم و کتابم روی میز بود، مطالب هم خیلی باریک و حساس بود، دقیق شده بودم در درک این مطالب، ناگهان فکر رزق و روزی و مخارج زندگی افکار مرا پاره کرد و با خود گفتم تا کی می توانی بدون پول زندگی کنی؟ 💥به محض اینکه مطلب علمی کنار رفته و این فکر [ تهیه رزق و روزی] به نظرم رسید، شنیدم که، کسی محکم در خانه را می کوبد، پاشدم رفتم، در را باز کردم و با مردی روبه رو شدم، که دارای محاسن حنایی و قد بلند و دستاری بر سر بسته بود که، نه شبیه عمامه بود و نه شبیه مولوی، (دستار خاصی بود، با فرم مخصوص) به محض اینکه در باز شد، ایشان به من سلام کرد و گفتم: علیکم السلام ⚡️گفت: من شاه حسین ولیّ هستم، خدای تبارک و تعالی می فرماید: ⁉️در این هجده سال (از سالی که معمم شدم و به لباس خدمتگزاری دین درآمدم) کی تو را گرسنه گذاشتم که، درس و مطالعه را رها کردی و به فکر روزی افتادی، خداحافظ شما! ⭕️در را بستم و آمدم، پشت میز مطالعه، آن وقت تازه سرم را از روی دستم برداشتم، در نتیجه سؤالی برای من پیش آمد و اینکه آیا من با پاهایم رفتم دم در و برگشتم؟! ⚪️ اگر اینجور بود، پس چرا الآن سرم را از روی دستم برداشتم؟! و یا خواب بودم، ولی اطمینان داشتم که، خواب نبودم، بیدار بودم، معلوم شد که، یک «حالت کشفی» برای من رخ داده بود. ➮ @YekJoreMarefat
ツ ســـــلام بر شعبان و اعـیادش ســـــلام بر حسین و عـبـاسش ســـــلام بر سجـاد و سـجودش ســـــلام ‌بر‌ ⇩⇩ ‌و ظهور مولودش 🌹حلول مبارڪباد ➯ @YekJoreMarefat
🔰 بـــــردبار باش کیف‌ها اگه توۍکیف فروشی‌ها خوش‌فرم و خوش قواره‌اند بخاطر اینست که پُر از ڪاغذ باطله‌اند اگر آن ڪاغذ باطـله‌ها را بیـرون بریزی از فـرم و قیافه مــےافتد و کاغذ هم دیگر زباله‌اند و باید دور ریخته شوند. و عصبانیت چیزی شبیه همان ڪاغذ باطله است اگر فرو ببری شڪل و شخــصیت پیدا مـــےڪنی و اگر بــیرون بریزی از شڪل و شخـصیت و معــنویت مـےافتی اینست که قرآن ڪریم دعــوت به فرو بردن خشم دارد. 📚آل عـــــــمران /۱۳۴ ➮ @YekJoreMarefat
8.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی برای ڪاری انجام دادی شک نکن پاداشش رو از خدا میگیری✔️✔️ خیلی گذاشت رو من شما هم ببـینید و نشــر دهید. ➯ @YekJoreMarefat
ツ امشب تمام پوچ را مچاله ‌کنیم و منتظر شکوفه‌های اجابت شویم.. آرزو دارم هرچـه بر دلت گذشت امشب مورد حق تعالے قرار گرفته باشد. ✨ ✨ 💟 @YekJoreMarefat
ღ 📜 ❤️ امام على عليه السلام : اگر خواستى از برادرت ببرى، ته مانده‌اى از دوستى خود براى او باقى‌گذار كه اگر روزى به‌فكرش رسيدكه آشتى‌كند به‌آن بازگردد. ➮ @YekJoreMarefat
🔷 مرحوم حجت الاسلام و المسلمین صفوی ریزی (ره) که از منبری های معروف و باسابقه اصفهان بود، روی ممبر تعریف کرده بود: 🔶 منزل ما خیلی مار داشت، با اینکه با ما کاری نداشتند، ولی چون توی رختخواب و لباسها و توی باغچه لول میزدند، ما دیگر خسته شده بودیم. 🔷 یک سال که حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی دوباره منزل ما آمده بودند، مادرم به من گفت: برو به بابات بگو به حاج شیخ بگوید مار در منزل ما زیاد است و ما راحت نیستیم و ایشان دعا کند این مارها بروند. 🔶 من آمدم جلوی شیخ به پدرم گفتم. حاج شیخ فرمود: این بچه چه میگوید گفتم: آشیخ ما منزلمان خیلی مار دارد کاری با ما ندارند ولی بچه ها می ترسند. 🔷 حاج شیخ "ثنار" (به پول آن روز) به من داد و فرمود: این پول را بگیر و برو فلفل سیاه بخر و بیاور. من رفتم خریدم و آوردم. 🔶 حاج شیخ فرمود: چند نفر هستید؟ عرض کردم: هیجده نفر توی این منزل هستیم. فرمود: برو از وسط باغچه خانه یک مشت خاک بیاور. 🔷 دیدم هیجده دانه فلفل جدا کرد و به آن دعایی خواند و فوت کرد و فلفل ها را روی خاکها ریخت و بعد فرمود: همان جا را بکن و اینها را دفن کن. من همین کار را کردم و دیگر ماری در خانه پیدا نشد. 📔 داستان هایی از مردان خدا ➮ @YekJoreMarefat
تصویر را منتشر کنید