eitaa logo
صرفاً جهت اطلاع
22.4هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
62.1هزار ویدیو
22 فایل
@khabarnews 👈اخبار مهم در ایتا ✍️انتقاد و ارسال سوژه به ایدی مدیر در «ایتا» @mohsen58 👈 جهت اطلاع از شرایط و تعرفه «تبلیغات» به آیدی زیر مراجعه کنید @admin2438 👈 🔻حتماً به «کانال دوم» ما هم سربزنید👇 https://eitaa.com/joinchat/2348810259C8ebef91f2d
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻راز فریاد آیت‌الله بهجت در سلام نماز 🔸فریادهای آقای بهجت (ره) هنگام سلام نماز برای من سئوال شده بود، گفتم اگر ندانم چرا فریاد می‌کشد دیگر برای نماز به قم نمی‌روم. 🔸به گزارش فارس، این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیت‌الله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیت‌الله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد. 🔸«تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم. 🔸تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم. 🔸یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … 🔸کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم. 🔸به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه … 🔸یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟ 🔸سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول! 🔸خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم. 🔸یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند.» @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻داستان واقعی اثر رضایت پدر در عذاب قبر فرزند! 🔸آیت‌الله آقا سیّد جمال‌الدّین گلپایگانی عارف بزرگی بودند. ایشان می‌فرمودند: در تخت‌ فولاد اصفهان - که معروف به وادی‌السّلام ثانی است، حالات عجیبي دارد و بزرگان و عرفای عظیم‌ الشّأنی در آن‌جا دفن هستند - جوانی را آوردند. من در حال سیر بودم، گفتند: آقا! خواهش می‌کنیم شما تلقین بخوانید. ايشان فرمودند: آن جوان ظاهر مذهبي داشت و خیلی از مؤمنین و متدّینین براي تشييع جنازه او آمده‌ بودند. وقتی تلقین می‌خواندم، متوجّه شدم که وقتی گفتم: «أفَهِمتَ»، گفت: «لا»، متعجّب شدم! بعد دیدم که دو سه بچّه شیطان دور بدن او در قبر می‌چرخند و می‌رقصند! از اطرافيان پرسیدم: او چطور بود؟ گفتند: مؤمن. گفتم: پدر و مادرش هم هستند. گفتند: بله، ديدم مادر او خودش را می‌زد و پدرش هم گریه می‌کرد. پدر را کنار کشيدم و گفتم: قضیه این است. گفت: من یک نارضایتی از او داشتم. گفتم چه؟ گفت: چون او در چنين زماني (زمان طاغوت) متدیّن بود، به مسجد و پای منبر می‌رفت و مطالعه داشت، احساس غرور او را گرفته بود و تا من یک چیزی می‌گفتم، به من می‌گفت: تو که بی‌سواد هستی! با گفتن این مطلب چند مرتبه به شدّت دلم شکست! ايشان مي‌فرمودند: به پدر آن جوان گفتم: از او راضی شو! او گفت: راضي هستم، گفتم: نه! به لسان جاری کنید که از او راضی هستید - معلوم است که گفتن، تأثير عجیبي دارد. پدر و مادر‌ها هم توجّه کنند، به بچّه‌هایشان بگویند که ما از شما راضی هستیم، خدا این‌گونه می‌خواهد وقتي می‌خواستند لحد را بچینند، ایشان فرمودند: نچینید! مجدّد خود آقا پاي خود را برهنه کردند و به درون قبر رفتند تا تلقین بخوانند. ايشان مي‌فرمايند: اين بار وقتی گفتم «أفَهِمتَ»، دیدم لب‌هایش به خنده باز شد و دیگر از آن‌ بچّه شيطان‌ها هم خبری نبود. بعد لحد را چیدند. من هنوز داخل قبر را می‌دیدم، دیدم وجود مقدّس اسدالله‌الغالب، علی‌بن‌ابی‌طالب فرمودند: ملکان الهی! دیگر از این‌جا به بعد با من است ... 💢لذا او جواني خوب، متدّین و اهل نماز بود كه در آن زمان فسق و فجور، گناهي نکرده بود امّا فقط با یک حرف خود (تو كه بی‌سواد هستی) به پدرش اعلان كرد كه من فضل دارم، دل پدر را شکاند و تمام شد! شوخی نگیریم. والله! اين مسئله اين‌قدر حسّاس، ظریف و مهم است. 📚گزیده‌ای از کتاب دو گوهر بهشتی آیت الله قرهی @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻ملاقات عجیب حوریه بهشتی با علامه طباطبایی (ره) در مسجد کوفه 🔸علامه طباطبایی (ره) نقل می‌کند: روزی در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، در آن بین، یک حوریه بهشتی از طرف راست آمد و یک جام شراب بهشتی در دست داشت که برای من آورده بود و خود را به من ارائه می‌نمود، خواستم به او توجّهی کنم امّا یادم آمد که مرحوم قاضی فرموده بود که به صورت‌های زیبای غیبی در حالات عبادی توجه نکنید لذا چشم پوشیده و از او روی گرداندم، آن حوریه برخاست و از طرف چپم آمد و بار دیگر آن جام را به من تعارف نمود، باز هم به او توجهی نکردم، آن حوریه رنجیده خاطر گردیده و از من دور شد، از آن روز تاکنون هر وقت آن منظره را به یاد می‌آورم از آزردگی آن حوریه بهشتی متأثّر می‌شوم. 📙 سنن النبی، علامه طباطبائی، ص۱۸ @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻اتّفاق عجیب هنگام غسل دادن آیت‌الله بروجردی 🔸آیت‌الله عبدالصاحب مرتضوى لنگرودى نقل می‌کند یکى از آقایان مورد اطمینان مى‌گفت: من از مقلدین آیت‌الله بروجردى بودم. وقتى که خبر فوت آقا به من رسید، مثل اینکه پدرى را از دست داده باشم خیلى ناراحت شدم، تصمیم گرفتم غسل و تکفین آقا را خودم به عهده بگیرم، لذا وقتى براى مراسم به بیت آقا رسیدم به اشخاص مربوط مراجعه کردم و گفتم: من مى‌خواهم آقا را غسل بدهم و آقا را تکفین کنم و این توفیق نصیب من شود. آنها نیز قبول کردند. ایشان گفت: من و یکى از دوستانم وارد حمام خانه آقا شدیم، آقا را خواستیم غسل بدهیم و هنوز آبى نریخته بودم و غسل را شروع نکرده بودیم، دیدم چشم آقا این طرف و آن طرف را نگاه مى‌کند و چشم‌هایش حرکت مى‌کنند. به خودم گفتم: آیا چشم‌هاى من اشتباه مى‌بیند؟! یا اینکه آقا زنده است؟ و در ضمن گاهى مى‌دیدم که تبسم مى‌کردند و لبخند مى‌زدند، همین طور مات و مبهوت بودم. خلاصه! پیش خود گفتم حتما من اشتباه مى‌بینم و حتما به چشم من اینچنین مى‌آید به هر حال به رفیقم گفتم: آب بریز! او آب مى‌ریخت و من غسل مى‌دادم. بعد از اینکه غسل آقا تمام شد، آقا را حرکت دادیم و جایى دیگر براى تکفین بردیم باز همین طور مى‌دیدم که چشمهاى آقا اطراف حمام را نگاه مى‌کند و گاهى تبسم مى‌فرمایند. در حالت بهت و حیرت بودم که رفیقم به من گفت: چه شده است؟ گفتم: من چیز عجیبى را مى‌بینم، نمى‌دانم درست است یا نه؟ گفت: چشم‌هاى ایشان و تبسم ایشان را مى‌گویید؟ گفتم: بله! پس من اشتباه نمى‌بینم و شما هم همین را مى‌بینید. ایشان وقتى جریان را براى بنده تعریف مى‌کردند، گفتند: چطور مى‌شود شخصى که روح در بدن ندارد، چشم‌هایش حرکت کند و تبسم نماید گفتم آقا! خدا مى‌خواسته به شما نشان بدهد که این عالم ربانى چقدر بزرگوار است و چشم برزخى شما را باز کرده است و آن عالم برزخ ایشان بوده است، نه عالم ظاهر ایشان و شما چشم و لبخند زدن برزخى ایشان را مى‌دیده‌اید، زیرا انسان به مجرد اینکه روح از بدنش خارج مى‌شود، در قالب مثالى مى‌رود و در واقع زنده است. 📙کتاب الگوی زعامت؛ سرگذشت‌های ویژه حضرت آیت‌الله بروجردی @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
داستان عبرت آمیز 🔻شوخی با زن نامحرم 🍃 ابوبصیر علیه الرحمه می گوید: در کوفه بودم و به یکی از بانوان درس قرأت قرآن می آموختم روزی به هنگام تدریس، در یک موردی با آن زن، شوخی کردم. مدت ها گذشت تا این که روزی در مدینه به حضور امام محمد باقر علیه السلام شرفیاب شدم. ✅ آن حضرت مرا سرزنش نموده و فرمود: کسی که در حال خلوت گناه کند، خداوند نظر لطف خویش را از او برمی گرداند. آن چه سخنی بود که به آن زن گفتی؟! ابوبصیر می گوید: از شدت شرم سرم را پایین انداخته و همان لحظات توبه نمودم. امام باقر علیه السلام فرمود: مراقب باش که دیگر تکرار نکنی. 🔸بحار الانوار ج ۴۶، ص ۲۴۷، ح ۳۵، باب معجزات امام محمد باقر علیه السلام @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻جواب دندان شکن استاد قرائتی به وهابی یک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺑﻘﯿﻊ ﺑﻪ آقای قرائتی ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻓﺎﻃﻤﻪ، ﺣﺴﻦ و حسین ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﺪ؟! در حالی که ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺧﺎﮎ شده اند! آنگاه خودکاری را ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ زمین، ﻭ صدا زد: ﺍﯼ ﺣﺴﻦ! ﺍﯼ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ! ای ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎﻗﺮ! آن قلم را به من بدهید! بعد گفت: دیدی که پاسخ ندادند! ﭘﺲ ﺍینها ﻣﺮﺩه اند و ﻫﯿﭻ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺭند! 🔺آقای قرائتی خودکار را گرفت و دوباره انداخت ﺯﻣﯿﻦ و گفت: ﯾﺎ الله! ﻗﻠﻢ ﺭا ﺑﻪ من ﺑﺪﻩ! بعد رو به وهابی کرد و گفت: ﺩﯾﺪﯼ که ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺩ! پس با منطق تو ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﻣﺮﺩﻩ است! مگر ﻫﺮ که ﺯﻧﺪﻩ است ﺑﺎﯾﺪ ﻧﻮﮐﺮ ﺗﻮ ﺑﺎشد؟! @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻عاقبت شوخی با نامحرم 😰 🔸یکی از علمای مشهد می فرمود : روزی در محضر مرحوم حجت الاسلام سید یونس اردبیلی بودیم ، جوانی آمد و مسئله ای پرسید. گفت مادرم را دو روز پیش دفن کردم هنگامی که وارد قبر شدم و جنازه مادرم را گرفته خواستم صورت او را روی خاک بگذارم کیف کوچکی که اسناد و مدارک و مقداری پول و چک هایی در آن بوده از جیبم میان قبر افتاده آیا اجازه می دهید نبش قبر کنیم تا مدارک را برداریم و تقاضا کرد که نامه ای به مسئولین قبرستان بنویسند که آنها اجازه نبش قبر بدهند ، ایشان فرمود همان قسمت قبر را که می دانید مدارک درآنجاست بشکافید و مدارک را بردارید و نامه ای برای او نوشت. 🔸بعد از چند روز آن جوان را دوباره در منزل آقای اردبیلی دیدم ، آقا از او پرسیدند آیا شما کارتان را انجام دادید و به نتیجه رسیدید ، او غمگین و مضطرب بود و جواب نداد. 🔸بعد از آنکه دوباره اصرار کردند گفت : وقتی قبر را نبش کردم دیدم مار سیاه باریکی دور گردن مادرم حلقه زده و دهانش را در دهان مادرم فرو برده و مرتب او را نیش می زند ، چنان منظره وحشتناکی بود که من ترسیدم دوباره قبر را پوشاندم. از او پرسیدم آیا کار زشتی از مادرت سر می زد ؟ گفت من چیزی بخاطر ندارم ولی همیشه پدرم او را نفرین می کرد زیرا او در ارتباط با نـــامحرم بی پروا بود و با سر و روی باز با مرد نامحرم روبرو می شد و بی پروا با او سخن می گفت و در پوشش و رعایت قوانین اسلامی را نمی کرد . با نامحرمان شوخی می کرد و می خندید و از این جهت مورد عتاب و سرزنش پدرم بود. .🔸حضرت رسول اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) : یکی از گروهی که وارد جهنم می شوند زنان بدحجابی هستند که برای فتنه و فریب مردان خود را آرایش و زینت می کنند. 📚( کنزالعمال ، ج 16 ، ص 383 ) @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻زنی که بچه‌ای که به دنیا می‌آورد به تنور می‌انداخت! 🔸در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقتی بچه ای از طریق نامشروع می زائید به تنور می انداخت. و آنها را می سوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد. 🔸اقربا و خویشان او زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازه این زن بد کاره را قبول نمی کند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد. 🔸مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت: ای فرزند پیامبر به فریادم برس و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن زنا و سوزاندن بچه های حرام زاده بود، فرمود: هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است. 🔸مادر آن زن بد کاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم. حضرت فرمود: مقداری از تربت جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازه اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر زن زانیه مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر تکرار نشد. 📚 كشكول النور ج ۲ ص ۱۸ @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🚨 تماس تلفنی گلشیفته فراهانی با حاج قاسم 🔺به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایران آنلاین، محمدرضا زائری در پستی اینستاگرامی خود نوشت: خانمی از ایرانیان ساکن خارج کشور که برای بازسازی حرمهای مطهر در عراق کمک مالی قابل توجهی کرده بود اصرار زیادی داشت که سردار سلیمانی را فقط برای چند دقیقه ملاقات کند. مسؤولان امر به خاطر ملاحظات امنیتی و نیز سر و وضع ظاهری آن خانم تردید داشتند که در میان گرفتاری های شدید سردار این موضوع را مطرح کنند. اما وقتی ایشان از درخواست ملاقات مطلع می شوند دستور می دهند در فاصله کوتاه حضور او در ایران وقتی کوتاه تنظیم شود. 🔸 زمانی که آن خانم به نزد ایشان می آید و رفتار متواضعانه و محبت آمیز او را می بیند می گوید: حالا که این قدر بزرگواری کردید می شود اجازه بدهید یک درخواست دیگر داشته باشم؟ می خواهم شماره یک نفر را بگیرم تا با شما صحبت کند، فقط قول بدهید ناراحت نشوید و من هم قبل از مکالمه او را معرفی نکنم! با این که اطرافیان سردار اصرار می کنند که این کار انجام نشود، ایشان قبول می کند و آن خانم شماره را می گیرد و گوشی را به سردار می دهد. ناگهان شخصی از آن سوی خط می گوید: سلام آقای سلیمانی، من گلشیفته فراهانی هستم! سردار با تعجب به سخن او گوش می دهد و او بسیار اظهار ارادت و احترام به ایشان می کند و شجاعت و صلابت ایشان را می ستاید. وی به سردار می گوید شما یک نفر کسی هستید که من به عنوان یک ایرانی به او افتخار می کنم و با تمام وجود دوستش دارم. 🔸سردار هم ضمن تشکر با زبانی محترمانه و مهربانانه او را به توجه به مصالح کشور و جایگاه جمهوری اسلامی در جهان و صف آرایی دشمن در مقابل ایران و اسلام توصیه می کنند و به او می گویند شما دختر ما هستی و فرزند این آب و خاک هستی، مراقب باش که هرجا هستی مصلحت این کشور و نام ایران را در نظر بگیری. (نقل به مضمون) @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🚨 ماجرای عجیب که در سیل پرتاب کردند! 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند در ایرانشهر پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانه‌ها را یکی پس از دیگری می‌شنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بی‌امان، خراب شدن خانه‌ها و فریاد کمک‌خواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال می‌شود و به دنبال هر وسیله‌ای برای مقابله با وضع موجود می‌گردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری می‌توان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعه‌ای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانه‌ی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد. 📙 کتاب "خون دلی که لعل شد" 🌍 @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻داستان عجیب شهید شدن فرزند شیطان در جنگ صفّین 💠امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در کوه‌هاى تِهامَه مردى را دید که بر عصاى بلندى به اندازه درخت خرما تکیه زده است. فرمود: این آواز جنّ است. جن گفت: من هستم. حضرت فرمود: فاصله‌ی تو و ابلیس دو پدر می‌باشد؟ گفت: بله. حضرت فرمود: گذشته‌ی تو چگونه بود؟ گفت: از روزى که قابیل، هابیل را کشت من بودم. می‌توانستم حرف بزنم. به ریسمان الهى چنگ نزدم، در جنگل می‌گشتم و از تپّه‌ها بالا می‌رفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت می‌نمودم. سپس گفت: من توبه کرده‌ام. آن زمان که همراه نوح(ع) در کشتی‌اش بودم و او را به دلیل دعایى که براى قوم خویش می‌نمود، ملامت کردم. حضرت نوح نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با هود(ع)، همراه با کسانى که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز به جهت دعایى که براى قومش نمود، ملامت کردم. و با الیاس در شن‌زارها به سر می‌بردم. و همراه ابراهیم(ع) آن هنگام که قوم وى او را در آتش انداختند بودم من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت. پس از آن، با یوسف(ع) بودم آنگاه که برادرانش به وى حسادت ورزیدند و او را در چاهى افکندند. من او را به عمق چاه بردم و او را غذا می‌دادم و مثل یک رفیق با او رفتار می‌نمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس‏ وى بودم تا این‌که خداوند وى را از آنجا نجات داد. سپس، همراه با موسى(ع) بودم. آن‌حضرت بخشى از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسى هم بودى، سلام مرا به او برسان. من نیز عیسى(ع)  را ملاقات کردم و سلام موسى(ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا این‌که بخشى از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد(ص) بودى سلام مرا به آن حضرت برسان. پس اى رسول خدا! عیسى بر تو سلام می‌رساند. رسول خدا(ص) فرمود: بر عیسى، روح خدا تا آن زمان که آسمان‌ها و زمین پا برجایند سلام. و بر تو نیز سلام اى هام! که سلام آنان را به من رساندى. اگر درخواست و حاجتى دارى، بگو. هام گفت: خواسته من آن است که خداوند تو را براى امّتت نگهدارد و آنان را براى تو شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا براى وصى و جانشین پس از تو مقاومت ورزند؛ چرا که امت‌هاى پیشین به‌ خاطر سرپیچى از اوصیاى الهى به هلاکت رسیدند. و خواسته من آن است که اى رسول خدا! سوره‌اى از قرآن را به من تعلیم دهى تا در نمازم آن را بخوانم. رسول خدا(ص) به حضرت على(ع) فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن. هام گفت: اى رسول خدا! این کسى که مرا به او می‌سپارى کیست؟ رسول خدا(ص) فرمود: اى هام! در کتاب، وصى «آدم» را چه کسى یافتید؟ گفت: «شیث». جانشین «نوح» که بود؟ گفت: «سام». جانشین «هود» که بود؟ گفت: «یوحنا بن حنان» پسر عموى هود. وصىّ و جانشین «ابراهیم» که بود؟ گفت: «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق». جانشین «موسى» که بود؟ گفت: «یوشع بن نون». جانشین «عیسى» که بود؟ گفت: «شمعون بن حمون صفا» پسر عموى مریم. فرمود: چرا اینان جانشینان پیامبران هستند. هام گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغب‌ترین آنان به آخرت. پیامبر(ص) فرمود: در کتاب، جانشین «محمّد» را چه کسى یافته‌اید؟ گفت: در تورات، نامش «إلیاست».آن‌حضرت فرمود: این «إلیاست» او على جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغب‌ترین نسبت به خداوند در آخرت می‌باشد. هام بر على(ع) سلام کرد و گفت: اى رسول خدا! آیا او نام دیگرى هم دارد؟ فرمود: آرى، «حیدر» پس على(ع) سوره‌هایى از قرآن را به او آموخت. هام گفت: اى على! اى جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختى براى نماز من کافى است؟ فرمود: آرى. اندک قرآن، بسیار است. یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا(ص) سلام داد و خداحافظى کرد و برگشت. و دیگر پیامبر(ص)را ندید تا این‌که آن حضرت از دنیا رفت. هام در لیلة الهریر نزد حضرت على(ع) آمد و در جنگ صفین در رکاب امام علی(ع) کشته شد. 📙بصائر الدرجات، ص ۱۱۸ @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🌹شهیدی که سر بی‌تن او ذکر یا حسین می‌گفت 💠 شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به امام حسین علیه‌السلام کار او را بدانجا رساند که آرزویش شهادتی همچون مولایش سیدالشهدا بود. حجه الاسلام صادقی سرایانی، از راویان دفاع مقدس نقل می‌کند که وقتی شهید دهقان و عده‌ای از برادران رزمنده در جاده بصره-شلمچه در حال حرکت بودند، در پی انفجارهای پیاپی دشمن، شهید علی اکبر دهقان از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در همان لحظه همرزمانش که می‌خواستند به سرعت از منطقه دور شوند متوجه می‌شوند، در حالیکه بدن این بزرگوار بدون سر می‌دود، سرش چند دقیقه‌ای یا حسین گویان روی زمین می‌غلتید. تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودند دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتند. همه داشتند گریه می‌کردند. به پیشنهاد یکی از رزمنده‌ها کوله‌پشتی‌اش را باز کردند و وصیت نامه‌ی این بزرگوار را گشودند. نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده‌ام که امام حسین (ع ) با لب تشنه شهیدشده، من هم دوست دارم این گونه شهید بشوم. خدایاشنیده‌ام که سر امام حسین (ع ) را از پشت بریده‌اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه… خدایا شنیده‌ام سر امام حسین (ع ) بالای نیزه قرآن خونده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی‌دونم که بتونم با اون انس بگیرم و بتونم بعد مرگم قرآن بخونم، ولی به امام حسین (ع ) خیلی عشق دارم دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده‌ام به ذکر یاحسین یاحسین باشه 🌐 سایت صراط عشق، به نقل از حجت‌الاسلام سرایانی جانباز دفاع مقدس @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻واکنش حاج قاسم نسبت به ازدواج مجدد همسر شهید 💠همسر شهید محمود نریمانی می‌گوید: حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچه‌دار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم می‌گفتی تا هدیه ازدواج و بچه‌ات را می‌آوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم، اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید. سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟ چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه می‌کنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور می‌خواهم ببوسم. سفت و محکم می‌بوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکم‌تر می‌بوسمش! 🌐 سایت خبر آنلاین @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻صحبتهای جالب رهبر انقلاب‌ درباره همسرشان باید به صبر و شکیبایی فراوان او (همسرم)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده زیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم. بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی و دنیوی، که حتی در خانه‌های معمولی مردم یافت می‌شود به دور مانده است و در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است. درست است که من زندگی‌ام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه می‌گویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است. من درباره و پارسایی این تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که می‌توانم بگویم این است که: هرگز از من درخواست نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور می‌شد و خود می‌رفت و می‌خرید. 🔸هیچ وقت برای خود زیورآلات نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد. 🔶 او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک انگشتر معمولی هم ندارد. 📘 کتاب "خون دلی که لعل شد"، فصل دهم ص ۱۵۹ 🌍 @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻کتک خوردن عالم بزرگ از همسر مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى همسرش حسابى او را کتک می‌زند. یک روز چهار پنج نفر خدمتش آمدند و گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را بدهید. گفت: نمی‌دهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم. گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من تعظیم می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این چوب الهى است، این باید باشد.   📙کتاب‌نفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸ @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🚨 افطاری مورد علاقه 💠 رهبر انقلاب نقل می‌کنند ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست می‌داشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادی‌آور سر سفره افطار در کنار خانواده، با که در برابر ما می‌جوشید، در خاطرم گذشت. خوردنی‌های سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه مختص خود را(غذای معروف مشهدی‌ها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست می‌داشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه می‌شود و به شیوه خاصی آن را می‌پزند. من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوع‌تر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. ، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.  📙 کتاب خون دلی که لعل شد @khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔴اعتراف بزرگ زیباکلام🔺 اینترنشنال| "صادق زیباکلام" تحلیلگر سیاسی: به‌خاطر عملکرد دولت سرخوردگی شدیدی میان بدنه جریان شکل گرفته است؛ به‌طوری‌که نمی‌توان چشم‌انداز مناسبی برای انتخابات سال جاری پیش‌بینی کرد🔹 بسیاری از افرادی که به اصلاح‌طلبان نزدیک شده بودند، حالا از این جریان دور می‌شوند.
🔴 واکنش مسلمان به توهین ترامپ♦️صادق خان: رفتار همچون پسربچه ۱۱ ساله است و پاسخ به توئیت‌های بچگانه وی را کسر شأن خود می‌داند.
🔴معاون هماهنگ‌کننده مجمع تشخیص مصلحت نظام: خبر از دبیری مجمع یا تغییر وی کذب بوده و واقعیت ندارد🔹روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز شایعه منتشر شده توسط منابع خبری درباره استعفای محسن رضایی یا تغییر دبیر مجمع تشخیص مصلحت را تکذیب کرد.
🔴شرط‌بندی سر وسعت آتش‌سوزی پارک ♦️معاون خدمات شهری منطقه ۲۲ : حوالی ساعت ۱۸ دیروز، آتش‌سوزی در پارک چیتگر به نیروی اجرایی پارک اعلام شد که بلافاصله به محل اعزام و متوجه شدند که اشخاصی در پی انجام یک شرط‌بندی بر سر وسعت آتش‌گرفتن پارک چیتگر، اقدام به آتش‌زدن محدوده‌ای از این پارک کرده‌اند♦️تمام افرادی که در پارک چیتگر مشغول به فعالیت‌ند، دوره‌های آتش‌نشانی را گذرانده‌اند و به وسایل اطفای حریق مجهزند، بنابراین قبل از رسیدن آتش‌نشانان، آتش‌ را مهار کردند♦️عاملان آتش‌سوزی توسط نیروهای اجراییات داخل پارک دستگیر و به کلانتری منتقل شدند
🔴 فرانسه رسما در تراز امارات،سعودی و صهیونیستها چهارمین کشوری است که با اقدامات ترامپ و علیه همنوایی و همراهی می کند.خوشبختانه دم خروس زد بیرون و ثابت شد منتظر_اروپا_نباشید از منطق محکمی برخوردار است.ما نباید یک تنه در بمانیم و مکرون مشغول مالش دم ترامپ باشد.
🔴استنکاف از لایحه خرید خدمات آموزشی روحانی دلیل استعفای بطحایی♦️نائب رئیس کمیسیون آموزش مجلس:بطحایی با لایحه مبنی بر خرید بخشی از خدمات آموزش و پرورش که مغایر با قانون اساسی بود اعتقادی نداشت و این موضوع به چالشی بزرگ در بین وزیر و دولت تبدیل و منجر شد تا دولت با وی همکاری های لازم را نکند♦️وزیر مستعفی آموزش و پرورش از نیروهای معتدل در هیئت دولت بود به گونه ای که افراطیون انتظار داشتند وی در انتصابات خود از تندروهای بیشتری استفاده کند و عدم تمکین بطحایی از انتصاب افراطیون موجب تشدید فشارها بر وی می‌شد.
🔴توطئه جدید غربگرایان علیه و تشکیل 🔺سال۹۶از بیش از۶۰۰هزار ازدواج: ۱-حدود۲۰۰ازدواج برای دختران زیر۱۱ساله که فقط۸تاشون با اختلاف سنی نامتعارف بالای۲۵سال بوده🔺۲-حدود۲۰۰هزار ازدواج زیر۲۰سال بوده🔺براتون سوال نیست که چرا عده ای به بهونه اون۸ازدواج،برچسب رو ساختن و می‌خوان اون۲۰۰هزار ازدواج رو دستکاری کنن؟😳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ حتما ببینید👆😳تو #کرج مهد کودک زدن، بچه‌ها رو گرسنه نگه داشتن، بهشون گفتن منتظر باشید تا مهدی براتون غذا بیاره🔺بعد از چهار ساعت لباس زورو تنِ یکی از بچه‌ها می‌کنن و با یه کیک میفرستنش داخل، میگن #مهدی نیومد، به جاش زورو براتون غذا آورد⛔️وقتی مسئولین کشور خواب هستن، مسیحی‌ها و بهاییان میان مهد کودک میزنن و ذهن بچه شیعه‌ رو اینطور که می‌خوان میسازن😒 #نفوذ فرهنگی @khabarnews2 👈ایتا
🔴اوج شاهکارِ آموزش و پرورش... دبیرستان #مختلط، در #مشهد🔺 کلاس‌هایی که وقتی درش را باز می‌کنی دختران و پسرانی می‌بینی که طبق اظهارات معاون مدرسه، یا خارجی هستند، یا ایرانیانِ از خارج برگشته🔺فارغ از این موضوع که افراد، چه #ایرانی و چه خارجی، باید به قوانین جمهوری اسلامی پایبند باشند؛ اما موضوع مهم آن است که در خواب غفلت مسئولین، دشمنان مشغول کاراند😐 @khabarnews2 👈ایتا