eitaa logo
خدمات شهدا
52 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
52 فایل
خدمات ارائه شده برای شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️دیدارهای سال جدید موسسه با آزادگان عزیز را با دیدار یکی از سادات جلیل القدر آغاز کردیم تا برکت دیدارهای یک ساله ما باشد ، سید حسین عربی را بسیاری از آزادگان مشهدی بخوبی می شناسند ، چهره ای آشنا و دوست داشتنی و یکی از راویان خوب عرصه نیمه پنهان دفاع مقدس. 🔹راویان عزیزما هرچند در جلسات روایتگری خاطرات ناب خود را بیان نموده و اینگونه تصور می شود که حرف جدیدی برای گفتن ندارند اما تجربه نشان داده است که وقتی برای دیدار این عزیزان به منازل آنها رفته وکنارشان می نشینیم باز هم اسرار نگفته ای دارند که شنیدنش برای هر مخاطبی می تواند بسیار ارزشمند باشد و آقای عربی هم جزو همین دسته از آزادگان می باشد. 🔸سید حسین سخنش را اینگونه آغاز کرد که: «با هدف پیروزی بر دشمن، یا نیل به شهادت وارد عرصه جهاد با دشمن شدم و هیچ تصوری از اسارت و حتی مجروحیت نداشتم ، اما از آنجایی که در تقدیر من چیز دیگری نوشته شده بود ، دقیقا همان سرنوشتی که از آن کراهت داشتم بسراغم آمد بگونه ای که هم به ضرب گلوله و هم بواسطه ترکش های خمپاره به شدت مجروح شدم... 🔹فاصله زیادی با شهادت نداشتم و حتی در همان عالم بیهوشی، روح خود را درحال پرواز می دیدم که گویا تقدیرم در رفتن نبود و باید می ماندم تا سرنوشت دیگرم را که از آن کراهت داشتم نیز ببینم و آن اسارت بود ...» 🔸اقای عربی توصیف بسیار جالب و زیبایی در مورد مجروحیت خود داشت و اینگونه گفت: « من دوست نداشتم مجروح شوم اما به این باور رسیدم که روی گلوله و ترکش هایی که به من اصابت کرد اسم من حک شده بود و آنها جزوی از تقدیرم بودند ... زیرا در حالیکه بشدت مجروح و بین نیروهای خودی و دشمن قرار گرفته و از هر طرف سفیر گلوله ها و ترکش های بسیار زیادی را می شنیدم ، بر اساس معادلات دنیا با آن همه تیر و ترکش قطعا من نمی باید زنده می ماندم اما جز همان گلوله و دو ترکش سهم دیگری نداشتم...» 🔹 و اینجاست که با همه وجود می توان حکمت این بیت زیبای حافظ را لمس کرد که: در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم ... لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی.... 🔻ادامه دارد ...... «موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی» https://eitaa.com/payamazadegankhorasan https://splus.ir/payamazadegankhorasan
🔻سید حسین عربی آزاده عزیز مشهدی : وقتی مرحوم ابوترابی.... صبر ، بردباری و تواضع را شرمنده خود می کند ....!!!؟؟ ♦️یکی از اسراء کمپ17 تکریت در مواجه با مرحوم ابوترابی بر اثر فشارهای روحی ، روانی و ناراحتی هایی که داشت اختیار کلام را از دست داده و درنهایت گستاخی و بی ادبی توهین های خود را نثار آن عالم فرزانه می کند ... 🔹درمقابل مرحوم ابوترابی نگاه خود را به زمین دوخته و بدون هیچ واکنشی در مقابل اهانت های آن اسیر با نهایت تواضع صبر می کند ... 🔸برای من و کسانی که شاهد این ماجرا بودند تحمل این وضعیت بسیار سخت و دردناک بود ولی با شناختی که از مرحوم ابوترابی داشتیم قطعا اجازه دخالتی به ما نمی داد... 🔹وقتی عقده گشایی و اهانت های آن اسیر به انتها رسید مرحوم ابوترابی سر خود را بالا آورد و با تبسم و نگاهی پدرانه و در نهایت بزرگواری با بکار بردن واژه های ..عزیز من...برادر من... سعی کرد او را آرام کند...!! 🔸و اینجا بود که ما با چشمان خود دیدیم سیدآزادگان صبر و بردباری و تواضع را شرمنده خود کرد...!! 🔹با این مقدمه بخش دوم دیدار خود با برادر عزیز و آزاده ،سید حسین عربی را تقدیم مخاطبین محترم می داریم.... ادامه گزارش...👇👇👇
♦️سیدحسین عربی فرزند یک روحانی خوش نام می باشد که در زمان حیاتش خطیب و روضه خوان مشهوری بوده است و عمربا برکت خود را صرف تبلیغ شعائر دینی و ترویج فرهنگ اهل بیت علیهم السلام نموده است. 🔸او جهاد در راه خدا و دفاع از وطن را بر لذت بردن از یک زندگی بسیار شیرین ترجیح داده و با وجودی که که در اوایل زندگیش وجود یک فرزند زندگی شیرین او را شیرین تر کرده بود سفر بدون بازگشت خود را به جبهه های جنگ آغاز می نماید...!! 🔹سید حسین در سال 1365 و در جریان ادامه عملیات والفجر 9 به شدت مجروح شده و چون امکان ترک معرکه را نداشته است ، توسط دوستانش به زیر یک درخت منتقل می شود تا با عادی شدن اوضاع به پشت خط و بیمارستان اعزام شود اما تقدیر او به گونه ای دیگر رقم می خورد و با پیچیده تر شدن شرایط ، در محاصره دشمن قرار گرفته و به اسارت در می آید...!! 🔸جراحت شدید، و بدنی آغشته به گل و لای ناشی از باران ، و سرمای شدید شبانه شرایط را در لحظه اسارت برای او سخت کرده و با همان حال نامناسب سربازان عراقی با گرفتن دستهایش او را کشان کشان بسوی خودرو کشیده ولی در ادامه وقتی حال نامناسبش را می بینند او را با برانکارد می برند...!! 🔹او را به بیمارستانی در استان سلیمانیه می برند و آنجا در میان انبوه صحنه های نازیبای اوایل اسارت یک صحنه زیبا هم می بیند و آن زمانی بود که افسر ارشد عراقی برای پایین آمدنش از کامیون دستانش را سپر کرد تا سید حسین آسیبی نبیند ... !! 🔸همان ابتدا یک مامور عراقی پس از تفتیش او علاوه بر انگشتر و ساعت ، عکس حضرت امام را هم از جیبش خارج و همراه می برد...آنچه مسلم است آن عکس اگر در اختیار استخبارات قرار می گرفت میتوانست او را به دردسر اندازد اما خوشبختانه هیچ اتفاقی نمی افتد. 🔹در مدت 8 ماهی که مفقود بوده است ،دوستانی که او را با حالت مجروح به زیر درخت منتقل کرده بودند در دیدار با خانواده اش جریان مجروحیتش را تشریح کرده اما غیبت و بی خبری هشت ماهه او آنها را بشدت نگران و آشفته کرده بود... 🔸سید حسین اتفاقات زمان اسارتش را اینگونه نقل می کند : «.. افسر عراقی در جمع اسرای اردوگاه با قاطعیت اعلام کرد که قرار است ما جزو اسرای مفقود وبی نام ونشان باقی بمانیم و کسی از سرنوشت ما خبری نداشته باشد ... اما همزمان با اسارت من و درحالیکه هیچ خبری از من به خانواده ام نمی رسد ... خدا بیامرز پدرم پس از ناامیدی از مجاری قانونی و رسمی حاجت خود را به محفلی موسوم به « چهارده سید» می برد، که این محفل مخصوص توسل به امام جواد علیه السلام بود و کسانی که حاجتی داشتند معمولا حاجت روا می شدند... زمان زیادی از تصمیم افسر بعثی اردوگاه مبنی بر مفقود بودن ما نگذشته بود که سر وکله نمایندگان صلیب سرخ پیدا شد و ما جزو اسرای صلیب دیده منظور شدیم وپس از آن مکاتبات ما با خانواده آغاز شد ... بعد از آزادی با مرور اتفاقات متوجه شدم ذکر توسل محفل «چهارده سید» در مشهد و حضور نیروهای صلیب سرخ در اردوگاه همزمان بوده است ...» 🔹سید حسین در دوره اسارت سه مرتبه بصورت ویژه بخاطر گفتن اذان ،قرائت قرآن و انجام ورزشهای رزمی تنبیه و شکنجه شده است ... 🔸او در اسارت به فعالیتهای آموزشی (همانند فراگیری ریاضی) ، دینی (همانند دروس حوزوی تا سطح «منطق مظفر» و آموزشهای تفسیر) و تدریس (روخوانی، روان خوانی ، صوت و لحن قرآن کریم ) و در زمینه های فرهنگی نیز ( همانند رسم الخط ) و ... اشتغال داشته است .. 🔹سید حسین همانند همه کسانیکه حضور با برکت مرحوم ابوترابی را درک کرده اند خاطرات نابی از آن بزرگوار نقل می کند که در ابتدای گزارش یکی از خاطرات بیان شد و با ذکر خاطره دیگری این گزارش را به پایان می بریم... 🔸وی نقل می کند : «مرحوم ابوترابی علاوه بر مراتب دینی و معرفتی در فعالیتهای ورزشی نیز سرآمد اسراء بود و حتی در مقایسه با کسانی که ورزشکار رزمی بودند استقامت و مداومت فعالیتهای ورزشی او بیشتر بود... وقتی دلیل این برتری را بررسی کردیم آنرا در تقوای او یافتیم... و این جا بود که فهمیدیم سلامت جان نیز در گرو سلامت نفس می باشد... 🔹برای آزاده عزیزمان آقا سیدحسین عربی و خانواده ارجمندش آرزوی عافیت و عاقبت بخیری داریم... «موسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی» https://eitaa.com/payamazadegankhorasan https://splus.ir/payamazadegankhorasan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیش‌گویی امام صادق علیه السلام از اختلاف در هیئت‌ها حجت‌الاسلام کاشانی @BisimchiMedia
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آقای اشکان خطیبی! احساس خوشبختی می‌کنید؟😏 💎 کانال 😎👇 https://eitaa.com/joinchat/3996188889C03027d4cf9
🌴🙏☝️🎓😇 سلام؛ بنده که تا به حال اینگونه قدرت ایران را در صدور ساندیس به کشورهای انگلیس؛فرانسه ؛ استرالیا ؛ کانادا ؛ آلمان و آمربکا باور نداشتم۰ 🌼همیشه به ساندیس خورهای داخلی رژیم اکتفا می کردم؛ اما این روزها با دیدن میلیون ها ساندیس خور در خیابانهای کشورهای فوق الذکر کُلآ مغزم رگ به رگ شد!!؟ بابا ایوَل۰۰۰!! از بسیج لندن و پاریس بگویم یا دانشجویان ساندیس خور دانشگاههای آمریکای جانی؟ همانها که روی ساندیس خواران را در دنیا سفید کردند۰ 🌸 صفای قدم همه ی ساندیس خواران کف خیابانهای آمریکا و اروپا و دانشجویان دانشگاههای معتبر جهان ؛ که عجب درسی به همگان دادند!! دستمریزاد ۰۰۰ ساندیسی های جمهوری اسلامی ۰ نوش جانتان۰۰۰ 🌵غلامحسن عطاران(ساندیسی)
🌴🙏☝️🌷🌹🥀❣ سلام و باتبریک سالگرد شهادت قهرمانانه شهید دلاور شیرودیِ شیردل ؛ پهلوان زمین وآسمان (۹اردیبهشت ۱۳۶۰ - ارتفاعات بازی دراز) ای که هستی همنشین آفتاب ای که اوج آسمان هارا عقاب ای پرِ پروازِ شاهین در سپهر اوج پروازت ورای ماه و مهر ای همای عرش پیمای زمین ای زمینت همچنان زیر نگین باز* ؛ عاجز آمدت از اتصاف تا گشودی بال ای سیمرغ قاف گفتنت نتوان حسب وحال را تا گشوده بالگردت بال را در زمینت کی توان جستن نشان تا که شد آوردگاهت آسمان؟ خصم دیده خشم پنهان تو را آتش رگبار ایمان تو را بر گُریزِ دشمنانت بسته راه آسمانت تا بُوَد نخجیرگاه تا شدی در آسمان دشمن شکار حربه دشمن نمی آید بکار نازمت ای نازتر از سرو ناز ای شهید جبهه بازی دراز همچنان گلبرگ شیرودی شکفت آسمان پیمای ما در خاک خفت یاد شیرودی همیشه جاودان در دل وجان در زمین و آسمان او که سرباز امام عصر بود واثق فتح و نوید نصر بود جبهه سومار را شد میهمان با نگاهی همچنان بر آسمان در زمین و آسمان پیروز شد آن که خود فخر هوانیروز شد 🌴✍ غلامحسن عطاران - ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ *منظور از باز ؛ بازِ پرنده است ۰نماد بلند پروازی
هدایت شده از اخبار مقاومت اسلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کودک فلسطینی: به اذن خدا فلسطین را آزاد خواهیم کرد، به دست مهدی منتظر و به دست ما @akh_moq_is