eitaa logo
"خادمین سرزمین ملائک"
4.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.9هزار ویدیو
37 فایل
پـدرم گـفـت اگـر خادم ایـن خانہ شـوی🍂 همہ ے،زنـدگـےوآخـرتت تضـمـین است(💚) اینجــا از خـــادمــۍ تاشهــادت،فاصله اے نــیست! ادمین @ya_mahdi65
مشاهده در ایتا
دانلود
"خادمین سرزمین ملائک"
#سه_دقیقه_در_قیامت 🖇 (قسمت‌اول) 🖇 📖کتاب سه دقیقه تا قیامت داستان زندگی یک جانباز مد
🖇 (قسمت دوم)🖇 💭 التماس ميكردم كه زودتر به سراغم بيايد! چند روز بعد، با دوستان مسجدے پيگيرے كرديم تا يڪ كاروان مشهد برای اهالے محل و خانواده شهدا راه اندازے كنيم. 💭با سختے فراوان، كارهاے اين سفر را انجام دادم و قرار شد قبل از ظهر پنجشنبہ، كاروان ما حركت كند. روز چهارشنبہ ، با خستگے زياد از مسجد به خانه آمدم. قبل از خواب، دوباره به ياد حضرت عزرائيل افتادم و شروع به دعا برای نزديكے مرگ كردم. 💭 البته آن زمان سن من كم بود و فكر ميكردم كار خوبے ميكنم. نميدانستم كه اهل بيت ما هيچگاه چنين دعايے نكرده اند. آنها دنيا را پلے برای رسيدن به مقامات عاليه ميدانستند. 💭 خسته بودم و سريع خوابم برد. نيمه هاے شب بيدار شدم و نمازشب خواندم و خوابيدم. بلافاصله ديدم جوانی بسيار زيبا بالای سرم ايستاده. 💭 از هيبت و زيبايی او از جا بلند شدم.با ادب سلام كردم ايشان فرمود: با من چكار دارے؟ چرا اينقدر طلب مرگ ميكنے؟ هنوز نوبت شما نرسيده. 💭فهميدم ايشان حضرت عزرائيل است. ترسيده بودم. اما باخودم گفتم: اگر ايشان اينقدر زيبا و دوست داشتنے است، پس چرا مردم از او ميترسند؟! 💭 ميخواستند بروند كه با التماس جلو رفتم و خواهش كردم مرا ببرند. التماس های من بے فايده بود. با اشاره حضرت عزرائيل برگشتم به سرجايم و گويے محكم به زمين خوردم! .... ••|📚 @khadem_koolehbar
وسعت قلب تو را تنها خدایت دید و بس علی! قدر تو را تنها فاطمه فهمید و بس🥀🕯 ••|🏴🖤 @khadem_koolehbar
زینـب‌نـاگهـان‌در‌کـوچـھ‌دیـدوگـفـت: اینکھ‌ازدور‌مےآیدچھ‌شبیھ‌زهراست🖤 مثل‌مادرم‌پـدرم‌دسـت‌بھ‌دیـوارشدھ💔 ••|🏴🖤 @khadem_koolehbar
"فزتُ‌و‌رب‌الکعبھ"،"تسليماًلِاَمرِک"بود فرقےنداردسجده‌درمحـراب‌ياگودال...🖤 ••|🏴🖤 @khadem_koolehbar
ما را ببخش اگر برای تو یک عمر کم گذاشتیم..... خدا✨ ••••🌾 @khadem_koolehbar
دیدی وقتی دچار سرما خوردگی هستی نه عطر گل‌ ها رو میفهمی و نه مزه غذاهای خوشمزه! هم باعث میشه ما عطر عبادت رو نفهمیم و مزه لذیذ ترین خوراکِ روح که نمازه رو نچشیم❗️ •••|🌱 @khadem_koolehbar
”وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ” و بدانید که خدا میان آدمى و قلبش حایل است. ••|🌱 @khadem_koolehbar
اگرمیدانی‌که‌عاشقت‌شده‌ام....♥️ "شهیدمجتبی‌رسول‌زاده" ••••|🕊 @khadem_koolehbar
"خادمین سرزمین ملائک"
#سه_دقیقه_در_قیامت 🖇 (قسمت دوم)🖇 💭 التماس ميكردم كه زودتر به سراغم بيايد! چند روز بعد، با دوس
🖇(قسمت سوم)🖇 ✨در همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعت 12 ظهر بود. هوا هم روشن بود! موقع زمين خوردن، نيمه چپ بدن من به شدت درد گرفت در همان لحظات از خواب پريدم. نيمه شب بود. ✨ ميخواستم بلند شوم اما نيمه چپ بدن من شديداً درد ميكرد!! خواب از چشمانم رفت. اين چه رویايی بود؟ واقعاً من حضرت عزرائيل را ديدم!؟ ايشان چقدر زيبا بود!؟ ✨روز بعد از صبح دنبال كار سفر مشهد بودم. همه سوار اتوبوس ها بودند كه متوجه شدم رفقای من، حكم سفر را از سپاه شهرستان نگرفته اند. سريع موتور پايگاه را روشن كردم و باسرعت به سمت سپاه رفتم. ✨ در مسير برگشت، سر يك چهارراه، راننده پيكان بدون توجه به چراغ قرمز، جلو آمد و از سمت چپ با من برخورد كرد. آنقدر حادثه شديد بود كه من پرت شدم روی كاپوت و سقف ماشين و پشت پيكان روی زمين افتادم. نيمه چپ بدنم به شدت درد ميكرد. ✨راننده پيكان پياده شد و بدنش مثل بيد ميلرزيد. فكر كرد من حتماً مرده ام. يك لحظه با خودم گفتم: پس جناب عزرائيل به سراغ ما هم آمد! آنقدر تصادف شديد بود كه فكر كردم الان روح از بدنم خارج ميشود. ✨به ساعت مچی روی دستم نگاه كردم. ساعت دقيقا ۱۲ ظهر بود. نيمه چپ بدنم خيلی درد ميكرد! يكباره ياد خواب ديشب افتادم. با خودم گفتم: اين تعبير خواب ديشب من است. من سالم ميمانم. حضرت عزرائيل گفت كه وقت رفتنم نرسيده. ✨ زائران امام رضا(ع)منتظرند. بايد سريع بروم. از جا بلند شدم. راننده پيكان گفت: شما سالمی! گفتم: بله. موتور را از جلوی پيكان بلند و روشنش كردم. با اينكه خيلی درد داشتم به سمت مسجد حركت كردم. .... •••|📚 @khadem_koolehbar
"وَلاینکَشِفُ‌ مِنها‌ إَلاّ ماکَشَفتَ" و هیچ‌ اندوهی‌ برطرف‌ نشود مگر تو آن‌ را از دل‌ برانی... •••• @khadem_koolehbar
[• لحظه لحظه به خدا ؛ جای شهیدٰان خالی است... ! حِیف ؛ جامانده از آن قافِله‌ی یٰار شدیم :")))💔🌿ـ°• ] 🕊 •••• @khadem_koolehbar
روزی می‌آید که خداوند اسکرین شاتِ همه رو، رو میکنه :)⚖ ! ••|🌱 @khadem_koolehbar
4_310226054725763825.mp3
6.05M
توراهیان‌نور؛ نیازهای روح وجسم به یقین بهتون اثبات میشه👌🏻✨ 🔔ازدست ندین این صوت زیبا از ••|🌱 @khadem_koolehbar
"خادمین سرزمین ملائک"
#سه_دقیقه_در_قیامت 🖇(قسمت سوم)🖇 ✨در همان عالم خواب ساعتم را نگاه كردم. رأس ساعت 1
(قسمت چهارم) راننده پيكان داد زد: آهای، مطمئنی سالمی؟بعد با ماشين دنبال من آمد. او فكر ميكرد هر لحظه ممكن است كه من زمين بخورم. كاروان زائران مشهد حركت كردند. درد آن تصادف و كوفتگی عضلات من تا دو هفته ادامه داشت. بعد از آن فهميدم كه تا در دنيا فرصت هست بايد برای رضای خدا كار انجام دهم و ديگر حرفی از مرگ نزنم. هر زمان صلاح باشد خودشان به سراغ ما خواهند آمد، اما هميشه دعا ميكردم كه مرگ ما با شهادت باشد. در آن ايام، تلاش بسیاری كردم تا مانند برخی رفقايم، وارد تشكیلات سپاه پاسداران شوم. اعتقاد داشتم كه لباس سبز سپاه، همان لباس ياران آخر الزمانی امام غائب از نظر است. تلاشهای من بعد از مدتی محقق شد و پس از گذراندن دورهای آموزشی، در اوايل دهه هفتاد وارد مجموعه سپاه پاسداران شدم. اين را هم بايد اضافه كنم كه؛ من از نظر دوستان و همكارانم، يك شخصيت شوخ، ولی پركار دارم. يعنی سعی ميكنم، كاری كه به من واگذار شده را درست انجام دهم، اما همه رفقا ميدانند كه حسابی اهل شوخی و بگو بخند و سركار گذاشتن و... هستم. رفقا ميگفتند كه هيچكس از همنشینی با من خسته نميشود. در مانورهای عملیاتی و در اردوهای آموزشی، هميشه صدای خنده از چادر ما به گوش ميرسيد. مدتی بعد، ازدواج كردم و مشغول فعاليت روزمره شدم. خلاصه اينكه روزگار ما، مثل خيلی از مردم، به شبها روزمرگی دچار شد و طی ميشد. روزها محل كار بودم و معمولا با خانواده. برخی شبها نيز در مسجد و يا هيئت محل حضور داشتيم. سالها از حضور من در ميان اعضای سپاه گذشت. يك روز اعلام شد كه برای يك مأموريت جنگی آماده شويد. سال 1390 بود و مزدوران و تروريستهای وابسته به آمريكا، در شمال غرب كشور و در حوالی پيرانشهر، مردم مظلوم منطقه را به خاك و خون كشيده بودند. آنها چند ارتفاع مهم منطقه را تصرف كرده و از آنجا به خودروهای عبوری و نیروهای نظامی حمله ميكردند، هر بار كه سپاه و نیروهای نظامی برای مقابله آماده ميشدند، نیروهای اين گروهك تروریستی به شمال عراق فرار ميكردند. شهريور همان سال و به دنبال شهادت سردار جان نثاری و جمعی از پرسنل توپخانه سپاه، نیروهای ويژه به منطقه آمده و عمليات بزرگی را برای پاکسازی كل منطقه تدارک ديدند. .... •••|🌱 @khadem_koolehbar
معبودم! میخوانمت با دلی که اشتباهاتش از پا درآورده اش ••|✨ @khadem_koolehbar
امشب‌ دعاکنیم خداسفرزیارتی "راهیان نور" و "کربلا" رو رزق مون کنه تواین سال✨♥️ •••|✨ @khadem_koolehbar
✨«اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ» خدا میگه: «من از هر سختی و اندوهی نجاتت میدم» انقدر غصه نخور! همه چی درست میشه، همه چی خوب میشه، همه چی قشنگ میشه. بسپار به خودش!♥️ •••|🌸 @khadem_koolehbar
همه‌ چیز دست‌ خداست. تمام‌ مشکلات بشر به‌ خاطر دورے ازخداست. ما باید مطیع‌ محض‌ باشیم. هـر چـی‌ گفته‌ بـاید قبول‌ کنیم‌ خیر و صلاح‌ ما، در همین‌ است. •••|🌸 @khadem_koolehbar
🗣عاجزترین مردم کسی است که از دعـا کـردن عاجز باشد! و موفق کسی است که دعایش با شرایط، یعنی به‌شرط توبه و صـادقـانـه و حقیقی و مستمر باشد. و در صورت تأخیر در اجابت، ناامید نشود و دست از دعا و تضرع و التماس برندارد و مأیوس نشود. 📚 در محضر بهجت، ج٣، ص٢٨۵ •••|🌸 @khadem_koolehbar
دلتنگی ؛چاشنی‌ درد عمیقی‌ است که‌ازجاماندگی.....دوری.... ورخنه بغض های پی‌درپی‌ جریان میگیرد💔 •••|🕊 @khadem_koolehbar
🔔 💭خادمین محترم: باسلام واحترام خدمت همگی و قبولی طاعات وعبادات شما✨ 📜 بزرگداشت "حاج‌محمدابراهیم‌همت" و "شهیدرستگار" و "شهدای‌لشکر۲۷محمدرسول‌الله(ص) 📆روز سه شنبه ۶ اردیبهشت ماه ⏰ ساعت حضورخادمین ۱۷ 📍: بهشت زهرا جنب قطعه ۴۰ 🖇جهت حضور لطفامشخصات خودرا به آیدی مسئول خواهران ارسال کنید: @ya_faatemeh135 •••|🔔 @khadem_koolehbar
🔴برگزاری مراسم بزرگداشت شهید محمدابراهیم همت و شهید کاظم نجفی رستگار در یادمان شهدای لشکر ۲۷ محمدرسول‌اللّٰه (ص) تهران 🔸مراسم بزرگداشت شهید حاج ابراهیم همت، شهید کاظم نجفی رستگار، شهدای لشکر۲۷ محمد رسول الله(ص) و لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع)، با حضور خانواده معظم شهدا، فرماندهان، ایثارگران، رزمندگان و پیشکسوتان دفاع مقدس برگزار می‌شود. 📍زمان و مکان برگزاری این ویژه برنامه 📜 روز (سه شنبه ۶ اردیبهشت ماه) ⏰ازساعت ۱۸ تا اذان مغرب 🖇نمازجماعت و افطار در  گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها (میدان یادمان شهدای لشکر ۲۷ محمدرسول الله (ص) نبش قطعه ۴۰) خواهد بود. ••|🕊 @khadem_koolehbar