🌹🌹🌹🌹🌹:
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت*
#شهید_جلال_کوشا
#نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)
#قسمت_سوم
مرا برد به زیر پله ها . آنجا مقدار زیادی لیموشیرین انبار کرده بودیم . تند تند صندوقها را جابجا کردند . یک دفعه چشمم افتاد به بیش از دویست کیلو اعلامیه ، شب نامه ، عکس امام که تکثیر کرده بودند و شبها توی شهر پخش میکردند .
هاج و واج خشکم زده بود !!
_اینجا انبار میوه هست یا اعلامیه؟!
در میان اعلامیهها یک کارتون رنگ اسپری تعدادی سه راهی و کوکتل مولوتوف به چشم می خورد .
با عصبانیت گفتم :«جلال چرا به من نگفته بودی ؟! اگر سرباز ها اینا را پیدا کرده بودند میدونی چی کارمون می کردند ؟!»
ماشینم دست دوستم بود. معطل نکردم ماشین یکی از همسایه ها را گرفتم و قسمتی از اعلامیه ها و عکس ها را ریختیم توی ماشین و نشستم پشت فرمان . از هول استارت را برعکس چرخاندم و صدای خرخر ناهنجار استارت هوا رفت.پدال گاز را تا ته فشار دادم و با جلال و دو تا از بچه ها راه افتادیم طرف محمدآباد که باغ یکی از اقوام آنجا بود .
نزدیکیهای فلکه مثلا که رسیدیم یکباره مو بر تنمان سیخ شد .
سرباز ها جلوی ماشین ها را گرفته بودند و بازرسی میکردند . عرق سردی روی صورتم نشسته بود . صدای تاپ تاپ قلبم را می شنیدم .صندوق عقب ماشین از سنگینی پایین رفته بود حتی زیر پاهایمان هم اعلامیه بود . مانده بودیم چه کار کنیم هم آنجا سر کوچه ای ترمز زدم و رفتم توی فکر .
یا خدای گفتم دنده را جا زدم و یک مرتب سر ماشین را چرخاندم توی کوچه . سرگردان توی کوچه پس کوچه ها می رفتیم . از هر عابری نشانی راه اصلی را می پرسیدیم . بالاخره بعد از این کوچه و آن کوچه رفتن ، رسیدیم به راه اصلی .
در باغ اعلامیهها را خالی کردیم و برگشت این بقیه را بردیم .
دیگر فعالیت شان بیشتر توی باغ بود . آنجا هم کارگاه پلاستیک زنی بود و آنها به بهانه پلاستیک کردنمیوه دور هم جمع می شدند .
✔️ در کلام مادر
تابستان بود کنار حوض نشسته بودم و ظرف می شستم که درب خانه باز شد و جلال خندان آمد توی حیاط . از وسط پوشه روغنی کاغذی در آورد و نشانم داد .
_دیپلم گرفتم.
دستی به ریشی که تازه توی صورتش روییده بود کشید.
_می خوام برم توی سپاه ثبت نام کنم.
بعضی مواقع بهش می گفتم: چرا درست را ادامه نمی بری دانشگاه؟!
میگفت امام فرمودند جنگ در راس همه امور باید همه توانمان را برای پیروزی در جنگ به کار بگیریم.نمیدونم مردم دیوونه شدن! آنچنان غرق در دنیا و داد و ستد هستند که اصلاً به مرگ فکر نمی کنند! نمی دونم عاقبت شوم چی میشه و به کجا میرن!
روزی توی خانه نوار زیارت عاشورا گذاشته بود صدایم کرد:ننه گوش کن این زیارت را یه شهید خونده.
یکباره جا خوردم بغض گلویم را گرفت .صدای خودش بود!
_ننه این حرفها چیه که میزنی ؟خدا نکنه شهید بشی!
لبخندی شیرین زد و سر پایین انداخت.
#ادامه_دارد ...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@khadem_shohadajahrom
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️🎥 صحبتهای #مهم حضرت آقا در زمان جنگ خطاب به رزمندگان، بسیار مناسب امروز همهی ماست که در کف صحنهی سایبری مشغول جنگیم
🔰حقا که جهاد تمام شدنی نیست...
امروز نگرش و بینش برخی از دختران و پسران عوض شده و در این جبهه جهاد اکبر باید تلاش مضاعفی داشت، چرا که جبهه قبلی جهاد اصغر بود اما امروز جبهه جهاد کبیر که سختتر و پیچیدهتر از جهاد قبلی است و نیاز به ابزارهای مورد نیاز این جبهه است. در جبهه جهاد اصغر تصرف سنگر بود اما در جبهه جهاد کبیر تصرف قلوب است.
#حسین_یکتا
༻﷽༺
#حسیــــــــــن_جانم
عالمے را جذب کرده کعبه ششگوشه ات
بهتر از ششگوشه ات الحق ۅ الانصاف نیست...♥️
#اللهمارزقناکربلاء
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
@khadem_shohadajahrom
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
داستان دنباله دار هر روز یک قسمت
#شهید_جلال_کوشا
#نویسنده_فاطمه_ملاحت(کوشا)
#قسمت_چهارم
✅روایت محمدرضا توکلیان دوست شهید
عصر توی کلاس مشغول تدریس بودم . در کلاس را زدند. در را که باز کردم ، چشمم افتاد به قامت بلند جلال با لباس سبز سپاه . یک کلاشینکف هم توی دستش بود . سلام و احوالپرسی گرمی کرد و گفت : می تونم چند دقیقه وقتتون رو بگیرم ؟!
_خواهش می کنم در خدمتم!
سرم را داخل کلاس کردم و گفتم: چند دقیقه ای ساکت باشید .
تا در را بستم سر و صدای بچه ها کلاس را برداشت . رفتم دم در دفتر.
نوروز سال ۶۰ بود. گوشه ای از حیاط زیر درختی نشستیم . از هر دری حرف زدیم تا اینکه جلال گفت: شما باید همکاری کنید که توی این روستا انجمن اسلامی و شورا تشکیل بشه . اینطوری مردم مشکلات روستا را خودشان بهتر حل میکنند. ولی حواست باشه که طاغوتیان توی این شورا جایی ندارند .
رفتم تو فکر .مردد مانده بودم.جلال زد روی شانه ام و لبخندی چاشنی صورتش کرد.
_ببینم چیکار می کنی.
از جایش بلند شد و رفت چند دقیقه هم آنجا نشست مسئولیت سنگینی روی دوشم احساس می کردم تصمیم گرفتم بامدیرمدرسه موضوع را درمیان بگذارم. بالاخره یک روز سر کلاس ها اعلام کردیم «امشب توی مدرسه جلسه هست. به پدر و مادر و بقیه اهالی بگید بیان.»
آن شب هالی رستم کنار هم توی حیاط مدرسه روی گلیم های خشن منتظر نشسته بودند.وقتی مطمئن شدم همه آمدم ابتدا برایشان دعای توسل خواندم سپس روی جمعیت ایستادم با نام خدا کلام را آغاز نمودم.
ابتدا برایشان تعریف از انجمن اسلامی و شورا کردم و گفتم:چند روز پیش آقای جلال کوشا پیشنهاد تشکیل آن را به من دادند درضمن گفتند که این شورا طاغوتیان جایی ندارند.
مردم به هم خیره شده بودند و توی هم حرف می زدند. یکیشان بلند شد و فریاد برآورد:« الله اکبر!»
بقیه هم یکی یکی و صدای تکبیر فضای مدرسه را پر کرد. در آن جلسه کاندیداها معرفی شدند و رای گیری انجام شد.
تا زمانی که در روستای تادوان بودم مرتب جلسات شورا و انجمن اسلامی با دلگرمی ادامه داشت و با حضور مردم فهیم روستا منشأ برکات شد. این میسر نمی شد مگر با حمایت و پشتیبانی شهید جلال کوشا که همیشه همراه مردم بود.
❤❤❤❤❤
#ادامه_دارد..
@khadem_shohadajahrom
🌿🌿🌹🌿🌿🌹🌿🌿
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 رهبر انقلاب: مردم بدانند اثر انتخابات تا چند سال باقی خواهد ماند / کسانی که نرفتن به پای صندوق را ترویج میکنند دلسوز مردم نیستند
🔻 حضرت آیت الله خامنهای، امروز در ارتباط تصویری با نمایندگان مجلس شورای اسلامی: به مردم عزیزمان عرض میکنم؛ ملت عزیز ایران! انتخابات در یک روز انجام میگیرد امّا اثر آن در چند سال باقی میماند.
👈 در انتخابات شرکت کنید، انتخابات را متعلق به خودتان بدانید که متعلق به شماست و از خدا کمک و هدایت بخواهید که شما را هدایت کند به آنچه که درست و حق است و به کسی که شایسته است و بروید پای صندوق و رأی بدهید.
⛔️ به حرف این کسانی که ترویج میکنند که فایدهای ندارد، نرویم، نمیرویم پای صندوق رأی اعتنا نکنید. اینها دلسوز مردم نیستند. کسی که دلسوز مردم است مردم را از رفتن پای صندوق منع نمیکند. ۱۴۰۰/۰۳/۰۶
#بسته_خبری | #انتخاب_درست_کار_درست
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 سخن نگاشت | کسانی که نرفتن به پای صندوق را ترویج میکنند دلسوز مردم نیستند
👈🏻 در انتخابات شرکت کنید و انتخابات را متعلق به خود بدانید
🔺 رهبر انقلاب: ملت عزیز ایران! انتخابات در یک روز انجام میگیرد امّا اثر آن در چند سال باقی میماند. در انتخابات شرکت کنید، انتخابات را متعلق به خودتان بدانید و از خدا کمک و هدایت بخواهید که شما را هدایت کند به آنچه که درست و حق است و به کسی که شایسته است و بروید پای صندوق و رأی بدهید. به حرف این کسانی که ترویج میکنند که فایدهای ندارد، نرویم، نمیرویم پای صندوق رأی اعتنا نکنید. اینها دلسوز مردم نیستند. ۱۴۰۰/۰۳/۰۶
#انتخاب_درست_کار_درست
دانشمند شهید 🕊
💔
شهید روشن از زبان همسر
خیلی مخلص بود. از مهم ترین ویژگی اش همین بود که نمی توانستی بفهمی هفت جلد از فلان کتاب را خونده یا فلان کار را کرده. هر کاری که می کرد، فقط برای خدا بود و اصلاً دوست نداشت کسی متوجه شود، حتی من که همسرش بودم.
* علاقه شدید به امام زمان (عج) داشت. علاقه فوق العاده زیاد. ما مشکلمان این است که فکر می کنیم امام زمان قراره است ده سال، بیست سال، ۵۰سال دیگر بیاید. انگار هنوز باور نکردیم امام زمانمان را، اما مصطفی این طور نبود. این عشق شدیدش به امام زمان باعث می شد که با انگیزه و فشرده کار کند و سختی ها را تحمل کند. دعای فرج را هم خیلی دوست داشت.
༻﷽༺
#حسیــــــــــن_جانم
فاش میگویم و
از گفتهی خود دل شادم
از همان روز ازل،
اهلِ حسینآبادم ..
#اللهمارزقناکربلاء
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
@khadem_shohadajahrom
🌸
🍂🌸🍃
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
✨🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨