#پلاک_صد_و_بیست_و_هشت|۰.👨✈️🇮🇷.۰|
"من می خواهم درآینده شهید بشم"😌
جمله اش که تمام شد معلم پرید وسط حرف علی وگفت : 😕
ببین علی جان موضوع انشا این بود که #در_آینده_میخواهی_چکاره_بشی؟😄
باید درمورد یه شغل یاکار توضیح میدادی!😐
مثلا پدر خودت چه کاره است؟😃
علی سکوتش را شکست و گفت
آقا اجازه،☝️
شهید😔
#شهدا_شرمندهایم
🍃: @khademalshohada72
#پلاک_صد_و_بیست_و_هشت|۰.👨✈️🇮🇷.۰|
#هر_شب
لباس 👔پدرش 👨را بہ تن میڪند و مے خوابد 😴
بلڪه بوے پدر 😢
جواب دلتنگے هایش باشد...😓
⚠️حال و روز فرزندان شهداے مدافع حرم این چنین است😿
#محمد_مهدی_خیزاب
|• @khademalshohada72
#پلاک_صد_و_بیست_و_هشت|۰.👨✈️🇮🇷.۰|
قـرار بود وقتے از سوریه برگشت...
خونـه پدرش هیئت بگیریـم و...😇
شـام بدیم و گـوسفند بڪشیم...🐑
خبــ عزیزمـون از سفـر برگشتـه بـود...😍
خـودم بـه تنهـایے خـونـه رو مرتبــ ڪردم و فـرشـا رو شستـم...🏠
ڪه وقتے میـاد خونـه تمیـز باشـه...✨
انجـام ایـن ڪارا همـش عشـق میخـواد...❤️
آش پشتــ پـا واسـش درستــ ڪردم...🍲
چـون دفعـه اولـش بـود ڪه میـرفتــ...☺️
سفـره هـم نـذر ڪرده بـودم ڪه فقط بـر گـرده...😉
زمانـے هـم ڪه خانومـا رو دعـوت ڪرده بـودم...👩👩👧
واسـه اومـدن پـای سفـره،همـون وقتــ اومـدن...😇
منتهـے واسـه عـرض تسلیتــ و خـاڪسپارے..😢
شبـا زودتـر بچـه ها رو میخوابونـدم و دو تایے...💕
بیـدار بودیـم و میـوه میخوردیـم و صحبت میڪردیم...
#تـا_شهـادت_راهـے_نیستـ☺️✋
#شهیـد_مهدے_قاضے_خانے🌺
🌹 @khademalshohada72
الشہـ ڂادم ـداء
#شهید_حسن_قاسمےدانا💜 @khademalshohada72
#پلاک_صد_و_بیست_و_هشت|۰.👨✈️🇮🇷.۰|
منو حسن سوار بر موتوری توی شهر حلب حرڪت میڪردیم .
من عقب نشستم و حسن رانندگی مےڪرد.سرش را پایین گرفته بود،طوری ڪه فقط چند متر جلو تر راببیند.
گفتم:داداش،مراقب باش ..تصادف میڪنیما!...
توجهے نڪرد..دوباره با ناراحتے گفتم:سرتو بیار بالا خیلی خطرناڪہ..
وقتےدید عصبانے شده ام گفت:چیڪارم دارے؟؟..نمیخوام سرمو بالا بگیرم.
یڪ لحظه به دوروبرمان نگاه ڪردم.اطرافمان پر بود از زن هاے بےحجاب...
تازه فهمیدم چرا سرش را بالا نمے آورد..
#شادی_روحشون_صلوات
#شهید_حسن_قاسمےدانا
@khademalshohada72