eitaa logo
الشہـ ڂادم ـداء
492 دنبال‌کننده
913 عکس
16 ویدیو
0 فایل
"بسمــ ربــ🍃 الشـــهداء" خـ🌸ــادِمُ الشُـــــــهَدا یعــنے: دیـــدن آنچـه کــــہ دیــــــــــگران ندیـــــده اند!!!!! مـــــثلا… گوشـــه اے  از چـــ❤ــادر مــــادر را… در غـــــروب شَلــ🍃ـــمچه…​ ⛔️❌ #کپے ازپستــ ها (بدون ذﮐر منبع) #حرام استــ❌⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
رمانــ🍃 : زینتــ علے مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ... هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردار شده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ... خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ... - شرمنده ام علی آقا ... دختره ... نگاهش خیلی جدی شد ... هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ... حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ... مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ... اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ... - خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ... دختر رحمت خداست ... برکت زندگیه ... خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده ... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ... و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ... بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ... چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ... - بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ... و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی ... ... @khademalshohada72
#Story
345678909876 (8).mp3
4.01M
سحرهاے ِجمعه بینُ الحرمین دیدن داره ... [ @khademalshohada72 ]~
دست ماگیر ڪه در ورطه‌ی غم می‌افتیم یاد ما باش ڪه ما یاد تو کم می‌افتیم | @khademalshohada72 |
عشق مدت‌هاست اين روح سراسر درد را برده بر بام جنون و نردبان برداشته
یھ قاب ِعکس پُر از دلتنگے ...
‼️ نشر مطالبــ فقط با ❌🚫
جآن و جہاݩ💛🍃 #سیدنا💚
🌿 راه امام حسین خیلی سریع انسان را به نتیجه می‌رساند. همه‌ی عنایاتی که به من شد از برکات امام حسین علیه السلام بود. از راه سایر ائمه هم می‌توان به مقصد رسید ولی راه امام حسین خیلی سریع انسان را به نتیجه می‌رساند. چون کشتی امام حسین در آسمان‌های غیب خیلی سریع راه می‌رود. هرکس در سیر معنوی خود، حرکتش را از آن حضرت آغاز کند خیلی زود به مقصد می‌رسد. ، ص۱۳✨ | @khademalshohada72 |
خدایا! بہ تو پناہ مے برم ... از رفتار و گفتار و افڪارے ڪه مرا از شهادت دور مےڪند •| @khademalshohada72
سایه گلدسته هایت بر سر ِ ما مستدام ... پادشاه ِ ملک ِ ايران حضرت سلطان سلـام ... 🍁| @khademalshohada72