eitaa logo
الشہـ ڂادم ـداء
492 دنبال‌کننده
913 عکس
16 ویدیو
0 فایل
"بسمــ ربــ🍃 الشـــهداء" خـ🌸ــادِمُ الشُـــــــهَدا یعــنے: دیـــدن آنچـه کــــہ دیــــــــــگران ندیـــــده اند!!!!! مـــــثلا… گوشـــه اے  از چـــ❤ــادر مــــادر را… در غـــــروب شَلــ🍃ـــمچه…​ ⛔️❌ #کپے ازپستــ ها (بدون ذﮐر منبع) #حرام استــ❌⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
باب المـُـراد....یعنے تـُـو....
گفتنــد جواد است سر راه نشستیم در جمع گدایان خبرے بهتر از این نیست.. | @khademalshohada72 |
یھ قاب ِعکس پُر از دلتنگے ...
همچو شهیدان تنش به خاڪ نپوسد هر ڪه به تیغ "غمِ تو" یافت شهادت | @khademalshohada72 |
: عقل که عاشق می‌شود عشـــــق عاقل می‌شود آن‌گاه شهیـــد می‌شوی شهید مصطفی چمران
دگرم آرزوے عشقی نیست؛ بیدلان را چه آرزو باشــد؟ [ @khademalshohada72 ]~
الشہـ ڂادم ـداء
جآن و جہاݩ💛🍃 #سیدنا💚
. +از ولایت فقیــه غافل نشوید و بدانید من به یقین رسیــده ام، که امام خامنــه ای، نائب بر حق امام زمانـ(عج) است ... 💙 | @khademalshohada72 |
‼️ نشر مطالبــ فقط با ❌🚫
نام ٺو بر دل نوشٺم عشق ٺو اندر سرشٺم خانہ ‌غم را بہ لطف یڪ نظر ویرانہ ڪڹ نو بنا ڪڹ خشٺ خشٺم 💛 [ @khademalshohada72 ]~
رمانــ🍃 : شاهرگــ مثل ماست کنار اتاق وا رفته بودم ... نمی تونستم با چیزهایی که شنیده بودم کنار بیام ... نمی دونستم باید خوشحال باشم یا ناراحت ... تنها حسم شرمندگی بود ... از شدت وحشت و اضطراب، خیس عرق شده بودم ... چند لحظه بعد ... علی اومد توی اتاق ... با دیدن من توی اون حالت حسابی جا خورد ... سریع نشست رو به روم و دستش رو گذاشت روی پیشونیم ... - تب که نداری ... ترسیدی این همه عرق کردی ... یا حالت بد شده؟ ... بغضم ترکید ... نمی تونستم حرف بزنم ... خیلی نگران شده بود ... - هانیه جان ... می خوای برات آب قند بیارم؟ ... در حالی که اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... سرم رو به علامت نه، تکان دادم ... - علی ... - جان علی؟ ... - می دونستی چادر روز خواستگاری الکی بود؟ ... لبخند ملیحی زد ... چرخید کنارم و تکیه داد به دیوار ... - پس چرا باهام ازدواج کردی و این همه سال به روم نیاوردی؟ ... - یه استادی داشتیم ... می گفت زن و شوهر باید جفت هم و کف هم باشن تا خوشبخت بشن ... من، چهل شب توی نماز شب از خدا خواستم ... خدا کف من و جفت من رو نصیبم کنه و چشم و دلم رو به روی بقیه ببنده ... سکوت عمیقی کرد ... - همون جلسه اول فهمیدم، به خاطر عناد و بی قیدی نیست ... تو دل پاکی داشتی و داری ... مهم الانه ... کی هستی ... چی هستی ... و روی این انتخاب چقدر محکمی... و الا فردای هیچ آدمی مشخص نیست ... خیلی حزب بادن ... با هر بادی به هر جهت ... مهم برای من، تویی که چنین آدمی نبودی ... راست می گفت ... من حزب باد و ... بادی به هر جهت نبودم ... اکثر دخترها بی حجاب بودن ... منم یکی عین اونها... اما یه چیزی رو می دونستم ... از اون روز ... علی بود و چادر و شاهرگم ... ... @khademalshohada72