فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔قصهے تو
ڪربوبلا رو داد نشونم...
#سالگرد_شهادت
#شهید_حججی...
تاریخ شهادت :۹۶/۵/۱۸
یه بی حیا از بدنت سَـرو بُریده
شکرخدا، خواهرت اون روز و ندیده😭
#السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸️ #نماز_حاجت بسیار مجرب امام جواد [علیه السلام] در روز چهارشنبه
این ویدیو رو در گروه ها و برای اطرافیانتون ارسال کنید. براتون ثواب کسی که گره از کار نیازمندی باز کرده، نوشته میشه.
اللهم اجعل لولیک الفرج....،التماس دعا
1_1685987796.mp3
16.66M
🔺میتونی مثل بعضی از خبرنگارا جاسوس باشی و به وطنت خیانت کنی..
🔹میتونی هم یه خبرنگار مثل غلامحسین افشردی باشی و با اسم مستعار حسن باقری به جبهه بری و بشی مغز استراتژیک تاکتیک های نظامی و کلی به وطنت خدمت کنی..
انتخاب با خودته..
روح شهید والا مقام حسن آقای باقری و دیگر شهدای خبرنگار شاد.
#روز_خبرنگار
#مدیون_شهداییم
السلام علیک یا ابا عبدالله
🥀🥀 ( ۱۹ ) مرداد
پانصدو بیست ویکمین (۵۲۱)روز
☀️ #قرائت_زیارت_عاشورا
وچهل ۴۰ مرتبه ذکر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج ☀️
متوسل می شویم به
⬇️⬇️⬇️
کشتی نجات اباعبدالله(ع)
و
شهدای معززراه اسلام
⬇️⬇️⬇️
🌹 نوید صفری
🌹#داود_عابدی
☀️☀️☀️
⏰ شروع ⏮
۲۶ بهمن ( ۱۴۰۰ )-- ۱۳ رجب
❇️ ادامه ⏮
تازمانی که پروردگار توفیق عنایت نماید🤲
☀️☀️☀️
دوستان معنوی گرانقدر
اولین نیتمان از
🌺توسل به شهدا و زیارت عاشورا 🌺
✅سلامتی وتعجیل در ظهور امام زمان باشد
وپس ازآن⬇️⬇️⬇️
✅نماز اول وقت
⛔️ترک گناه
✅حاجات شخصی
⏰زمان قرائت زیارت عاشورا
ازاذان صبح تا نیمه شب شرعی هرروز می باشد
🥀🥀
ان شاالله به هرنیتی مهمان شهدای گرانقدر شده اید حاجت روا باشید
دعای خیر در حق همدیگر را فراموش نکنیم 🤲
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
💠 شهید داود عابدی در هفتم فروردین ماه ۱۳۴۲ در دَخرآباد (منطقه ای در اصفهان) به دنیا آمد
داود تابستان ها در کنار پدرش به آهنگری و صافکاری می پرداخت و در پانزده سالگی برای خودش استادکار شده بود.
💠در مدرسه لرزاده اطراف مجتهدی خراسان تهران تحصیل نمود و از سال سوم ابتدایی شروع به حفظ قرآن نمود. به همراه برادرش حمید در کلاس های اخلاق حاج آقا مجتهدی شرکت می نمود ولی طلبه رسمی نبود. هر شب در مسجد با دوستان انقلابی کارها را هماهنگ میکردند و همگی با هم در تظاهرات و اعتصابات شرکت میکردند .
💠یکی از نیروهای فعال بسیج بود و کلاسهای آموزشی میدان تیر را در مسجد گذراند .پدرش حاج عباس به داوود و حمید گفت جنگ شروعشده نباید دست روی دست گذاشت جبههها نیرو میخواهد یا شما مراقب خانواده باشید و من به جبهه میروم یا من بمانم و شما راهی جبهه شوید. داوود به پدرش گفت: شما باید بالای سر خانواده باشید، من میروم.
💠داوود همراه با دوستانش از میدان خراسان راهی جبهه شد و در جمع نیروهای دکتر چمران در ستاد جنگهای نامنظم پذیرفته شد . سال ۶۱ در بیت حضرت امام در جماران بهعنوان پاسدار فعالیت خود را ادامه داد.
💠در سحرگاه ۲۲ اسفند ماه ۱۳۶۳ عملیات بدر، در مسیری که دوشکاهای دشمن بهشدت شلیک میکردند، تیر دوشکا از پهلوی چپ او وارد و از پهلو راستش خارج شد.
شهید عابدی خیلی دوستداشت مثل حضرت زهرا سلاماللهعلیها شهید شود.
💠در همان حال نشسته با صدایی گرفته و سخت زمزمه کرد
ذکر دل بود یا علی مدد
بی حد و عدد یا علی مدد
این را که به پایان رساند،
بالاخره همانگونه که خودش دوست داشت، با عشق به حضرت زهرا (س) و حضرت علی (ع) با پهلوی شکسته پر کشید.
مزاراین شهید بزرگوار در کنار برادر شهیدش حمید عابدی، در قطعه ۲۷ گلزار شهدای بهشت زهرای تهران قرار دارد
شهید داوود عابدی، برادر شهیدی هم به نام «حمید» دارد که همرزم شهید ابراهیم هادی بوده و در عملیات والفجر مقدماتی در کانال کمیل مفقودالاثر شده است. داود در دوران حیات و حضورش در جبهه آن قدر از ابراهیم هادی شنیده بود که عاشق دیدارش شده بود. بعد از عملیات والفجر مقدماتی وقتی بچهها تصویر شهید ابراهیم هادی را میآورند همه شگفتزده میشوند. انگار داود بود! خود داود هم به تصویر ابراهیم خیره شده بود. داود بعد از شهادت ابراهیم، او را الگوی خودش قرار میدهد و از برخی دوستان ابراهیم در مورد رفتار و شخصیتش سؤال میکند و دلش میخواست راه ابراهیم را ادامه دهد.
🌹شادی روح شهدا صلوات 🌷
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
شهیدی که خلقاً و خُلقا ً همانند شهید ابراهیم هادی بود
#شهید_داود_عایدی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هشتاد و یکم
گردان ما با عبور از نخلستانها خودش را به جاده مهم خورعبدلله رساند.
حرکت نیروها پشت سرهم در یک ستون آغاز شد.
برادر میرکیانی جانباز بود و نمیتوانست پا به پای بچهها حرکت کند، برای همین برادر مظفری گردان را هدایت میکرد.
رسیدیم به مواضع بچههای گردان حمزه.
بارش خمپاره در اطراف ما شدت یافته بود.
اکثر خمپارهها داخل منطقه باتلاقی میخورد و منفجر نمیشد!
آنشب دسته سی نفره ما در سر ستون گردان حرکت می کرد.
برادر نیّری هم که جانشین مسئول دسته بود جلوتر از بقیه قرار داشت.ما به سلامت از این مرحله گذشتیم.
ساعتی بعد با سکوت کامل خودمان را به مواضع دشمن نزدیک کردیم.
صدای صحبت عراقیها را میشنیدم.
در زیر نور منورها سنگرهای تیربار دشمن را در دوطرف جاده می دیدم.
نفس در سینه من حبس شده بود...
بچهها همین طور از راه میرسیدند و پشت سرهم مینشستند.
یاد ساعتی قبل افتادم که همهی بچهها از هم حلالیت میخواستند.
یعنی کدام از بچهها امشب به دیدار مولایشان نائل می شوند!؟
ادامه دارد ...
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹