eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
613 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 خادم. @Amraei0 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️ ❣️ مولایم......... بیا که بی تـ♥️ـو نه سحـر را طاقتی است و نه را صداقتی .. که سحـر به شبنم🌱 لطف تــو بیــدار می شود و صبـ☀️ـح، به سلام از جا بر می خیزد .. 🌸🍃 @khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️ 🌹طرح ختم قران کریم🌹 به نیت سلامتی وتعجیل در فرج صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹 @khademe_alzahra313
♥ گفتم: تا کربلا چقدر راه است؟ گفت: چند لحظه ... هر کجا باشی مهمان اویی! رو به قبله بایست و سه بار بگو: صلی الله علیک یا ابا عبدالله ❤️ @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️▪️◼️▪️◼️ 🥀 بايد باشی تا بفهمی هم می‌توانی دامان مولايت را چنگ بزنی. 🍂می‌توانی نزدیک ترین به باشی!! 😔مولای‌ غریبم ببخشيد كه سالهاست حتی نتوانستيم باشيم... 🥀به هنگامه‌ی اشتیاق عبدالله برای یاری امامش علیه‌السلام ملتمسانه امشب اشک می‌ریزیم به امام غریبمان 🤲به التماس ... 🏴 عزاداریم 🤲اللهم عجل لولیک الفرج @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
زندگینامه سزدار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌸🌺🥀🌻🌺🌹🥀🌻🌺🌻🥀🌺 فصل ششم قسمت0⃣2⃣1⃣ شلمچه و از شلمچه
زندگینامه سردار خیبر شهید حاج محمد ابراهیم همت 🌹🥀🌸🌻🥀🌹🌼🌸🌻🥀🌹🥀 این قسمت دشت های سوخته فصل ششم قسمت1⃣2⃣1⃣ حواسمو پرت نکن بگذار ببینم استاد چی داره میگه!😒 و استاد که پای تابلوی کلاس در حال نشستن بود ، به سوی آن ها برگشت و گفت:کلاس را بگذارید کلاس بماند، تبدیل اش نکنید به خانه ی احزاب .😏😕 آن دختر گفت:نه استاد، ما که حرفی نداریم این خانم بدیهیان است که دارد غرغر میکند .😐 و ژیلا ازاین دروغ آشکار ، تعجب کرد و چیزی نگفت.😳 یکی از پسران کت و شلواری شیک پوش ، به طعنه گفت:شما به دل نگیر خانم!😄 و با اشاره به ژیلا افزود:اینا عادت شونه از زمین و زمان طلبکار باشند.😁 زهرا که کنار ژیلا نشسته بود و از این حرف ناراحت شده بود ، پرسید:😢 چه طلبی از شما کرده اند؟😒 لحظه ای سکوت کرد و بعد افزود:این که بی سرو صدا رفته اند توی جبهه و جان شان را گذاشته اند کف دست شان تا شما اینجا راحت و سالم درس بخوانید ، طلبکاری یه؟؟!!😢 همان دانشجوی اولی گفت:چهار روز می روند جبهه ، چهل سال بهره برداری می کنند.😌 چه بهره برداریی کرده اند مثلا؟😐😰🤔 چه بهره برداری؟هرجا پست و مقامی هست مال اون هاست. هرجا امتیازی هست مال اون هاست، هرجا سهمیه ای هست مال اون هاست... 😐😐 از موتور و ماشین پیکان بگیر برو تا کارخونه و بنیاد و سهمیه قبولی دانشگاه و هزار جور چیز دیگه!😦😧😧 اگر راست می گی شما هم بیا برو و بعد برگرد ازاین چیزها استفاده کن.!🙄😕😏 و ژیلا _در آن میانه_ابراهیم را میدید که در سرما و گرما با پیراهن نمدار و لباس کهنه ی فرم و بدنی لاغر و نحیف و چشم هایی .... .🌺 ادامه این داستان ان شاالله فردا در کانال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ کوچه به کوچه حب تو را جار میزنم.... @khademe_alzahra313
⭕️ نشستی تو خونه؛ از تو کوچه صدای مداحی میاد؛ فکر میکنی یکی صدایِ سیستم صوتِ ماشین شو بلند کرده؛ سرِت رو از پنجره بیرون میکنی، میبینی عه، این که خود حاج محمود کریمیه! روی یه چارپایه، تو پیاده رو نشسته، داره میخونه! دیشب؛ میدون غیاثی؛ جنوب تهران. @khademe_alzahra313
4_6017362805055817398.mp3
6.77M
😔روضه حضرت ... حاج آقا ◾️بی سپر آمد و دستش سپر جانان شد ◾️بی رجز آمد و ذکر عمویش طوفان کرد @khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
سلام علیکم💐 سی وسومین روز از چله ششم🌟 مهمان سفره شهیدان 🌷مصطفی ومجتبی بختی 🌷 هستیم.
سلام علیکم💐 سی وچهارمین روز از چله 🌟 ششم 🌟 مهمان سفره شهید🌷حسین ایرلو🌷 هستیم.
چنانچه آخرین سمت او فرماندهی تیپ بود . در طول دفاع مقدس یک بار اسیر نیروهای بعثی می شود . پس برای آزادی و رهایی خود ، ضمن توسل به حضرت فاطمه (س) چنین نذر می کند : «اگر ایشان مرا از دست بعثیان خلاص نمایند ، آن گاه با همسر شهیدی ازدواج می کنم که سیده باشد و نام مبارک فاطمه داشته باشد ، همچنین دارای دو فرزند به نام های حسین و زینب باشد.» به لطف بی کران حضرت فاطمه (س) از اسارت رهای.می یابد و حتی نذرش را با مادر در میان می گذارد ، اما سعادتی بزرگتر و رفیع تر در انتظارش بود او بود” شهادت ”
نحوه شهادت شهید حسین ایرلو به روایت هم‌رزم او محمد بلاغی است: من وضو گرفتم جورابم را نپوشیدمگوشه سنگر نشستم یک روحانی بود به نام صالح اخوی مخابراتیمون بود کرامت و حاج محمود هم روبه‌روی من بودند. فرخی هم کنار حاج محمود بود حسین با موتور اومد بالا رو تپه موتور رو گذاشت روی جک غذا رو آورد بالا همه دور نقشه‌ای بودند که من توضیح می دادم غذا رو از دست حسین گرفتم گذاشتم کنار دستم حسین دستش رو گذاشت روی زانو به حالت رکوع ایستاد بالای سر حاج محمود، سؤال کرد: الان عراقی‌ها کجان؟ منم به توضیحی که می‌دادم ادامه دادم و گفتم: اگر صبر کنی دستت میاد. یک دقیقه نکشید یک دفعه سنگر تیره و تار شد من حس کردم شهید شدم صلوات فرستادم و باخودم گفتم:اگه شهید شدم چطور صدای خودم را می‌شنوم؟ بوی باروت و سوختگی می‌اومد، کنار دیوار سنگر نشستم چیزی نمی‌دیدم  تو تاریکی مطلق بودم نفس کشیدم دیدم بوی سوختگی میاد تازه دوزاریم افتاد که گلوله اومده تو سنگر و الانه که سنگر آتیش بگیره خواستم برم بیرون، تا حرکت کردم سرم خورد به تیر آهن و محکم برگشتم سر جای خودم تلاش کردم و از وسط شهدا اومدم بیرون تازه تونستم نفسی بکشم چون سنگر پر از باروت و گاز و دود بود. از تپه سرازیر شدم و اومدم کنار جاده. ۴۳ تا ترکشی که از بدن حسین عبور کرده بود، خورده بود به من از نوک پا تا سر ترکش خورده بود ولی چون از حسین عبور کرده بود شدت اولیه رو نداشت فقط رفته بود زیر پوست یا تو استخوانم. گلوله مستقیم تانک از درکه آمده بود خورده بود به کمر حسین. خلیل مجروح شده بود حاج محمود ستوده که جانشین لشکر بود شهید شده بود حاج کاظم حقیقت مجروح شده بود دیدم مسؤلین لشکر همه از دم یا شهید شدند یا مجروح  از حسین فقط یک پا مانده بود.هفت نفر از ده نفری که اونجا بودیم شهید شدند!
متولد ۱۳۴۰ در شهر‌ری است. با شروع جنگ تحمیلی به‌عنوان سرباز در جبهه‌ها حاضر شد امّا این حضور حدود چهار سال طول کشید. در این دوران، یک‌بار اسیر نیروهای بعثی شد.این شهید بزرگوار در بیست و پنجم اسفند۱۳۶۳ در منطقه شرق دجله به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
شهید «حسین ایرلو» همیشه در فکر حفظ انقلاب و مقابله با دشمنان انقلاب و اسلام بود. او دروصیت نامه اش چنین می نویسد : « … دوستان با شرکت هرچه بیشتر در نماز جمعه و جماعت ها ، در بسیج ، در مساجد و محافل ، حضورتان را نشان دهید . تا همانند همیشه مشتی باشید بر دهان یاوه گویان و منافقین از خدا بی خبر … » پیام شهید «حسین ایرلو» چنین بود : « حفظ حجاب اسلامی و همچنین از ره آوردهای شوم غرب پیروی نکنید . »
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴🌴شمادعوتیدبه یکی از 🌴🌴 بی ریا ترین روضه ها 🌷 التماس دعا🌷 🔴 چندتا کودک ونوجوان، در کنار یکی از خیابان‌های زنجان، با چادرهای مشکی مادرشان، تکیه کوچکی برپا می‌کنند. حالا باید بگردند، مداحی پیدا کنند که حاضر شود بیاید برایشان روضه بخواند. از بین معروف‌ترین مداحان کشور "حاج مهدی رسولی" از راه می‌رسد؛ کسی که در بیت رهبری برای آقا روضه میخواند. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
حاج محمود تو خیمه خودش مونده بود سالها بنی فاطمه تو خیمه خودش رسولی و طاهری و بقیه هم تو خیمه های خودشون ما هم که عادت کرده بودیم هر کدوم به خیمه مسجد محلمون، به یکباره دشمنی نادیدنی به همه خیمه ها حمله کرد اهل خیام اومدن بیرون هرکی به یک سو روانه شده حالا جا به جای شهر پر از ناله اهل خیام شده نگاه کن کربلا هم عصر عاشورا دیگه کسی تو خیمه نبود همه به رهبری امام سجاد و حضرت زینب اومده بودن بیرون تا برن کاخ یزید رو ویران کنند پسر فاطمه صدامون زده که از خیمه ها بیرون زدیم هر سال قصه‌مون تا گودال پیش میرفت امسال رسیدیم به عصر عاشورا این یعنی یه کسی داره ما رو وادار به حرکت میکنه یعنی قصه بعدی ویران شدن کاخ یزیدِ سالها تو قصه قبلی مونده بودیم حواسمون رو جمع کنیم نزدیک آخرای قصه ایم حالا که از درون خیمه ها دست غیبی بیرونمون آورده دل به دل زینب بدیم که چند فرسخ تا شام بیشتر نمونده میدونم به دست و پامون غل و زنجیر اسارت بستن ولی کاروان زینب هم با زنجیر اسارت خودش رو به مقصد رسوند زود باشیم از کاروان جا نمونیم. به صبح ظهور نزدیک شدیم دست منتقم خون حسین ما رو از قصه گودال خونین عبور داده خوب گوش کن صدای حسین حسین از درون خیمه ها به بیرون رسیده حالا دیگه این زینب است که اهل خیام را هدایت میکند یادتون میاد اون حرف امام زمان"عج" را که خدا را به عمه ام زینب قسم دهید برای ظهور، قسمهامون جواب داده خدا همه رو از خیمه ها آورده بیرون و سپرده دست زینبش.تورو خدا گوش به فرمان زینب باشیم که زود به آخر قصه برسیم به خدا دیگه همه خسته شدیم حالا که از خیمه بیرون اومدیم نکنه به جای کاروان زینبی تو بیابونها گم بشیم و دوباره سالها تو این قسمت قصه بمونیم. باور کنید که بیرون اومدن از خیمه هایی که سالها بهشون عادت کرده بودیم یه فرصت بینظیر برای رسیدن به ظهوره. اگر قدر ندونیم ازمون گرفته میشه و باز ما میمونیم و حسرت صبح ظهور .