eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
600 دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
⚘الســــلام علیکــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘ سلام مولاے من، مهدے جان صبح جمعه دمید و آفتاب با گوشه‌ چشمے از آستان احمدےات جهان را روشن کرد. منتظرانت با لاله هاے سرخ انتظار، ندبه خوان و اشک آلود، در مسیر روشنِ ظهور ایستاده اند تا تو بازآیے و جانهاے به لب رسیده از فراقت را مرهم نهے به امید ظهورت... در افق آرزوهایم تنها ♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡ را میبینم...
•° •°🌱 📿 مادَرَمْ گُفْت:حُسِینْ تِکِه کَلامَتْ باشَد هَروَقْت‌شُدی‌مَسْتِ‌رُخَش‌شیرَمْ‌حَلالَت‌باشَد مِثلِ‌یِک‌مُردِه‌کِه‌یِکْ‌مَرتَبه‌جان‌میگیرَد دِلَم اَز بُردَنْ نامَت هَیِجان میگیرَد قَلَبم اَز‌کار کِه‌اُفْتادبِه‌مَن‌شُوک‌نَدَهید اِسمِ اَرْبابْ بیایَد،ضَرَبان میگیرَد..♥️(:
به بگوييد قصه‌ی شما اینجا تمام نمي شود شما بود و نبودِتان برکت باران رادر پي دارد.. شوينده ي آلاينده هاي ماست طراوت ايمان ماست... راز سر به مهر دلهاي ماست ما را از برکت خود محروم نکنيد هر چند ما روسياهيم... شادی روح و
متبرکـ استـ تمـامـ روزی که صبحش با یاد تـو آغاز شـود ؛😍 ای شهیــد ...✨🌸 🕊
اگر اهمیت تلاوت قرآن براى ما روشن شود و بدانیم که قرآن سخن گفتن خداوند با ما ‏است، هیچ گاه حاضر نمى‌شویم بین خود و قرآن ‏فاصله بیندازیم و هرگز از فیض عظیم آن، حداقل با تلاوت پنجاه آیه در شبانه‌روز محروم نمى‌گردیم.‏ آیت‌الله جوادی آملی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 چرا هر روز به کربلا نمی روی؟ 🔷 سدیر بن حکیم می گوید: امام صادق عليه السلام فرمود: «اى سَدير! قبر حسين عليه السلام را در هر روز، زيارت مى ‏كنى؟». گفتم: فدايت شوم، نه! فرمود: «چه قدر جفاكاريد!». فرمود: «او را هفته ‏اى يك بار، زيارت مى‏ كنيد؟». گفتم: نه. فرمود: «در هر ماه، چه طور؟». گفتم: نه. فرمود: «در هر سال، چه؟». گفتم: گاه، چنين مى‏ شود. فرمود: «اى سَدير! چه قدر به حسين عليه السلام جفا مى‏ كنيد! آيا نمى ‏دانى كه خداى عزوجل، دو هزار هزار فرشته پريشان غبارآلود دارد كه مى‏ گِريند و زيارت مى ‏كنند و خسته نمى‏ شوند. چه مى ‏شود اى سَدير كه قبر حسين عليه السلام را در هر هفته، پنج بار و در هر روز، يك بار، زيارت كنى؟». گفتم: فدايت شوم! ميان ما و او فرسنگ‏ ها راه است. امام عليه السلام به من فرمود: «به بالاى بام خانه ‏ات برو. سپس به راست و چپ ، توجّه كن و آن گاه، سرت را به سوى آسمان، بالا ببر و به سوى قبر حسين عليه السلام رو كن و بگو: « السَّلامُ عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلیکَ یابنَ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَيكَ ورَحمَةُ اللّهِ وبَرَكاتُه‏» برايت، يك زيارت نوشته مى‏ شود و زيارت، [معادل‏] يك حج و عمره است». [پس از آن،] گاه در يك ماه، بيش از بيست بار، آن را به انجام مى‏ رساندم. 🔻كامل الزيارات ، ص 481 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏4، ص: 589 البلد الأمين و الدرع الحصين،ص: 275 الوافي، ج‏14، ص: 1579 وسائل الشيعة، ج‏14، ص: 494 مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏18، ص: 319 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏98، ص: 365 مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏10، ص: 306 ❎ برخی بزرگان معاصر سفارش می فرمودند هر روز این عمل صورت گیرد و ثوابش به محضر امام عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف تقدیم شود.
در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم . بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم . صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود . خیلی تعارف می کرد . ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت ! خلاصه کم نگذاشت . تقریبا چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد ! جعفر جنگروی از دوستان ماهم آنجا بود . بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می رفت ‌و دوستانش را صدا می کرد . یکی یکی آن ها را می آورد و می گفت : ابرام جون ! ایشون خیلی دوست داشتن شما را ببینند و ... ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت ، پایش درد می کرد ، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند . جعفر هم پشت سرشان آرام و بی صدا می خندید . وقتی ابراهیم می نشست ، جعفر می رفت و نفر بعدی را می آورد ! چندین بار این کار را تکرار کرد . ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت : جعفر جون نوبت ما هم می رسه ! آخر شب می خواستیم برگردیم . ابراهیم سوار موتور من شد و گفت : سریع حرکت کن ! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد . فاصله ما با جعفر زیاد شد . رسیدیم به ایست و بازرسی ! من ایستادم . ابراهیم با صدای بلند گفت : برادر بیا اینجا ! یکی از جوان های مسلح جلو آمد . ابراهیم ادامه داد : دوست عزیز ، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه های سپاه هستند . یک موتور دنبال ما داره میاد که ... بعد کمی مکث کرد و گفت : من چیزی نگم بهتره ، فقط خیلی مواظب باشید . فکر کنم مسلحه ! بعد گفت : ‌با اجازه و حرکت کردیم . کمی جلوتر رفتم توی پیاده رو و ایستادم . دوتایی داشتیم می خندیدیم . موتور جعفر رسید . چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند . بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند ! دیگر هر چه می گفت کسی اهمیت نمی داد و ... تقریبا نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد‌ و حاج جعفر را شناخت . کلی معذرت خواهی کرد و به بچه های گروهش گفت : ایشون ، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهدا (ع) هستند . بچه های گروه ، با خجالت از ایشان معذرت خواهی کردند . جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود ، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد . کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید . در پیاده رو ایستاده و شدید می خندید ! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده . ابراهیم جلو آمد ،جعفر را بغل کرد و بوسید . اخم های جعفر باز شد . او هم خنده اش گرفت ‌. خدا را شکر با خنده همه چیز تمام شد . 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم ۱
♡ 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در مُحرم خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود. 🍃حسرت هایش برای نبودن در کربلا، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف حرم عمه سادات آرام گرفت. 🍃 نام جهادی را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. 🍃دلش در گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. 🍃مردانه پای قولش می ماند. با ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند. با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست. 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که سردار دل‌ها از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست. در روز شهید شد، نگاهی کن به ما اسیران بلاتکلیف. ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۱۸ شهریور ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضوان 🕊محل شهادت : حلب، سوریه 🌹🍃🌹🍃
یاصاحب الزمان این جمعه هم گذشت [💔] سلام مولای من ، مهدی جان وقتی قلبم در حرارت روضه‌ها گُر می‌گیرد و سیلاب اشک بی امان، پهنای صورتم را می‌پوشاند، با ذره ذره‌ی وجودم زیر لب زمزمه می کنم : این الطالب بدم المقتول بکربلا... ▪️اللّهُمَّ عَجِّل فَرجَ ▫️منتَِقمِ الزَّهرٰاء سَلٰامُ اللهِ عَلَیها ‌ یا صاحب الزمان ادرکنی یا صاحب الزمان اغثنی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا