eitaa logo
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
605 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
3هزار ویدیو
57 فایل
🌹بفکر مثل شهدا مُردن نباش!بفکر مثل شهدا زندگی کردن باش🌹 ولادت:۱۲/ ۱/ ۱۳۳۴ شهادت :۱۷/ ۱۲ /۱۳۶۲ عملیات خیبر،طلاییه همت🌷 ولادت: ۱ /۲ / ۱۳۳۶ شهادت:۲۲ /۱۱ /۱۳۶۱ کانال کمیل هادی 🌷کپی مطالب باذکرصلوات مجازمیباشد🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 چرا دوستی با شهدا؟! 🌹 🌸 ڪلام علما: ما برای اینڪه از دعای شهدا برخوردار باشیم باید در مسیر شهدا حرڪت ڪنیم و بدانیم ڪه دعای شهدا جزو دعاهای مستجاب است.
🔰شهید مدافع حرمی که با خرید وفروش ضایعات روزی خود را می‌گذراند، خود را به رساند و روزی خود را از حضرت زینب کبری گرفت روزی به نام 📸شهيد مدافع حرم سواری ـــــــــــــــــــ🕊🌹ــــــــــــــ
نسبت به مشکلات مردم بی‌تفاوت نبود منصور(ناصر ) خیلی مردم‌دار بود؛ هر وقت کسی به مشکلی برمی‌خورد و به پول احتیاج داشت و خودمان هم پولی نداشتیم از دیگران قرض می گرفت و به نیازمند می‌داد اما هیچ‌وقت برای پس گرفتن پول سراغ آن شخص نمی‌رفت. با وجود مشکلات مالی‌مان خیلی اهل رعایت حلال و حرام بود. مدتی بود که ایشان در کارگاه بازیافت پلاستیک کار می‌کرد. حقوقش ۷۰ هزار تومان بود؛ اما ۹۰ هزار تومان به ایشان داده بودند وقتی آمد خانه ۲۰ هزار تومان را جدا کرد و گفت: این مبلغ را اشتباهی به من داده‌اند؛ نگهش دار تا فردا پس بدهم. گفتم: چرا پس بدهی حق خودت است خیلی برایشان کار می‌کنی تازه در مقابل کارت کم هم داده اند. گفت: خانم حقوق من ۷۰ هزار تومان است؛ همین. فردا مبلغ را برد که پس بدهد گفتند از کارت راضی بودیم مبلغ اضافه را تشویقی دادیم.
عاشق فرزندانمان بود، دختر و پسر فرقی نداشت حاصل ازدواج من و منصور چهار فرزند است؛ فرزند اولمان علیرضا نام دارد، دو دختر به نام‌های بیتا و همتا و فرزند آخرمان بنیامین است. منصور عاشق بچه‌ها بود و می گفت دختر و پسر فرقی ندارد؛ اما بیشتر محبتش را صرف بیتا و همتا می‌کرد. می گفت دخترها حساس‌ترند و به محبت بیشتری احتیاج دارند. اگر برای ۱۰ دقیقه هم از خانه خارج می‌شد تماس می‌گرفت و احوال من و بچه‌ها را می‌پرسید.
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
عاشق فرزندانمان بود، دختر و پسر فرقی نداشت حاصل ازدواج من و منصور چهار فرزند است؛ فرزند اولمان علیر
در اولین جلسه‌ای که با هم صحبت کردیم بی‌مقدمه دو شرط برای ازدواجمان مطرح کرد 🍃 ☝️شرط اول مقید بودن به نماز‌ مخصوصا نماز صبح بود ✌️دوم رعایت حجاب. همین حقیقت بود که مرا به سوی ناصر جذب کرد ☺️ در دوره و زمانه‌ای که جوان‌ها کمتر دغدغه‌هایی از این دست دارند یک پسر 21 ساله شرط ازدواجش را نماز گذاشت و این خیلی برایم مهم بود❤️
چهارم آذر 92 پیکر مطهرش را آوردند و پنجم آذر با گمنامی و مظلومیت تمام و بدون کمترین اطلاع‌رسانی به مردم تشییع و در قبرستان امامزاده سید هادی به خاک سپرده شد. پیکیر منصور البته قبل از دفن شدن با شهدای مشهد رفته بود آنجا و در حرم علی بن موسی الرضا طواف داده شده بود. وی درباره نحوه شهادت همسرشان اظهار داشت: وقتی پیکر همسرم آمد خیلی اصرار کردم جنازه را ببینم ولی اجازه ندادند ولی من قبل در خواب دیده بودم و وقتی از برادرم که پرسیدم دیدم خواب تعبیر شده و در شب عاشورا گلوله به پیشانی شهید برخورد می‌کند ولی به ‌نظر شهید نشده بودند و داعشیان ناصر را به اسارت می‌برند و چهره و دست شهید را آتش می‌زنند و حتی علایم شکنجه هم بر روی پیکر شهید بوده و سپس جنازه ایشان را 15 روز در بیابان زیر آفتاب رها می‌کنند و پیکرشان وقتی به ایران برگشت چیزی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ مردِ صابون بود، نه مردِ صاحب‌الزمان! 🔻 دکان‌دار بود. سدر و کافور و صابون و عطر و... می‌فروخت. مدت‌ها بود که در زندگی‌اش یک جریانی پیدا کرده بود که به تاب‌وتبش انداخته بود. تا اینکه آن روز متوجه شد دو نفری که در مغازه‌اش هستند، راه ارتباطی به حضرت دارند. به التماس افتاد برای همراهی با آن‌ها. با اصرار، همراهشان شد. رسیدند به رودخانه‌ای پرآب که آن دو راحت پا بر آب گذاشتند. ماند او حیران و ترسان. گفتندش: نام امام را ببر و بگذر. نام امام را برد و پا بر آب گذاشت. میان راه، باران گرفت و مرد از خیال امام بیرون آمد و دل‌نگران صابون‌هایش شد که زیر باران مانده بود. رویش به سمت امام بود و دل و فکرش رفت روی پشت بام؛ پیش صابون‌ها؛ که پایش در آب فرو رفت... از دیار و یاد یار جا ماند و به قول آن عزیز: مردِ صابون بود، نه مردِ ! 📚 برگرفته از کتاب 📖 ص ۴۸ 👤 🙏 🔺@khademe_alzahra313
🌨تصاویری از بعد از بارندگی های امروز 🗓01 آذر 1399 @khademe_alzahra313