🍃اصلا #شهید که باشی، شهادت خودش را به آب و آتش میزند که وجود #عاشق تو را به آغوش بکشاند، وجودی که لبریز از عشق الهیست و پرورش یافته در مکتب ایزد لایزال است❤
🍃برایش فرقی ندارد در چه نوع پوششی باشی، کلاه خود به سر داشته باشی یا کلاه ایمنی، نیزه به دست باشی یا قلم به دست. خلاصه کلام، اهل دلش را خوب میشناسد هر وقت پیدایش کند عطر پروازش به مشامشمیرساند و او را مست در خود میکند😌
🍃مجید شهریاری، #فیزیکدان و دانشمند برجسته ی کشور که با علمش به جامعه علمی کشور عزت داده بود قلمش خاری شده بود در چشمان دشمن کوردل، درست ده سال پیش در چنین روزهایی دشمن که نمیتوانست پیشرفت های علمی #جمهوری_اسلامی_ایران را تاب بیاورد دست به جنایتی زد تا به گمان خام خودش مقابل پیشرفت های روز افزون علمی و #هسته ای را بگیرد.
اما غافل از اینکه راه #شهدا با شدت و سرعت بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد🌹
🍃آری، کافیست عاشق باشی
دستان نشسته به پینه #قلم هم میتواند تو را به آسمان برساند❣
🍃*وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتَهُ وَ مَن عَشَقَتَهُ قَتَلتَهُ وَ مَن قَتَلتَهُ فَعَلی دِیَتَهُ وَ مَن عَلی دِیَتَهُ فَاِنّا دِیَتُهُ♡
🍃آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق میورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق میورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را میکشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خون بهای او هستم🥰
✍نویسنده : #زهرا_حسینی
🕊به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_مجید_شهریاری
📅تاریخ تولد : ۱۶ آذر ۱۳۴۵
📅تاریخ شهادت : ۸ آذر ۱۳۸۹
📅تاریخ انتشار : ٧ آذر ۱
#یــــاکــــریـم_اهـل_بیت
بنویسید حسن و بخوانید كرم
بنویسید بقیع و بخوانید حرم
بنویسید ضریح و بخوانید نشد
بنویسید رواق و بخوانید چه شد
بنویسید غریب و بخوانید حسن
بنویسید غلام و بخوانید كه من...
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#یا_کریم_ابن_الکریم
•┈••✾◆🍃🌸🍃◆✾••┈•
🔺نگران آقای خامنه ای نباش!
عزیزی نقل میکرد:
در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد با صفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی.
گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید.
گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت.
ازم پرسید چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اول توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقا همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنهای».
از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃
چگونه میتوان حق الناس و حق النفس و حق الله را جبران کرد؟
شهدا دست هایمان را بگیرید ...
فرق است میان کسی که
در انتظار #شهادت است
و آنکه شهادت
به انتظار اوست!
التماس دعا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🌷❤شهید_همـت _ هادی❤🌷
نصفه شبا اگه از خواب پریدی همینجوری نگیر باز به خواب ... ب این فک کن کی کارت داشته که بلندت کرده ــ
#نماز_شب
💠 آیةالله مجتهدی تهرانی (ره)؛
🔸خدا به همه ما توفیق بدهد نماز شب را با عشق بخوانیم. ما نمیگوییم شبها نخوابید. کمی استراحت کنید. کراهت دارد شبها اصلا نخوابیم.
🔸 شبها زودتر بخوابید که سحر خودتان بدون اینکه ساعت کوک کنید از روی عشق، از خواب بلند شوید.
🔸 اگر عاشق شدی، نماز شب خواندی، طلبهای وگرنه برو دنبال کسب و کار...
📚 مجموعه سخنرانی های آیت اللّه مجتهدی تهرانی
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••|💙🦋|••
السلامعلیکیااباصالحالمهدے﴾
سلام مولای من...♥️
*مولایـم...
آمدنتــ زیباتر از بارش باران
نیاز تشنگانیستــ...
به وسعت همه انسانـها،
* شکوفه های باغ امید
دستانمان را
پر از گلبرگهای سپید اشتیاق کرده اند...
* تا که شایـد
نام عزیز تو در واژه واژه ی این طلبــ
امیدی باشد...
* به صبر
صبری که خواندن دعای عهد
بر دل هر منتظری می نشاند...
و دعای
#اللهمعجللولیكالفرج
را در قنوتمان جاری میکند...♥️
#العجل دلیل زندگیم...
#اللهمعجللولیکالفرج بحق خانم زینب کبری سلام الله علیها...
┄┅┅┅┅💞❀┅┅┅┅
🦋⃟📸
#سلام_ارباب_دلم
إِنی سِلمٌ لِمَن سالَمَکم
و حَربٌ لِمن حاربَکم...
خواستمبدانے
توملاڪدوستداشتنبراےمنۍ،
باآنهاڪہدوستتندارند ،
نسبتےندارم
ح س ی ن جان ... اربابم
#ازدورسلامــــــــــ「♥️」✋🏻
🌤|↫ #صبحتونڪربلایے
📸|↫ #صلی_علیک_یا_ابا_عبدالله
┄┅┅┅┅💞❀┅┅┅┅┄
شهدا باران رحمتند
دوستی با شهدا دو طرفه است
یاعلی که بگویی
دستت را خواهند گرفت ..🌱
#سلام_برادرشهیدم
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹شهیـد ابراهیـم هـادی
💟ابراهیـم همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت.
بارها بہ من مے گفت:
💓طورے زندگے و رفاقت ڪن ڪہ احترامت را داشته باشند
💓مے گفت:
این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره.
بابا دنیا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره
💟آدم اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره.
#ردیف_اول، #قبر_هشتم
🌷هویزه، شهدای غریبی دارد. خیلی از آنها، جوانانی هستند که کیلومترها دورتر از خانه و کاشانه خود در این سرزمین آرمیده اند. هویزه نبرد کربلائی را به خود دیده است. مظلومیت شهدای این سرزمین یکی از غم انگیزترین خاطرات دفاع مقدس است. عصر یک روز در ایام نوروز در حیاط مسجد هویزه که یادمان تعداد زیادی از شهدای گرانقدر است قدم میزدم. کاروانهای زیارتی، یکی پس از دیگری برای زیارت به آنجا میامدند و میرفتند. در میان همهمه زائران، سر و صدای یک نفر بیشتر از همه جلب توجه میکرد. به همان طرف حرکت کردم.
🌷دختر خانم نوجوانی بود که خودش را روی یکی از قبرها انداخته بود و با حالتی که هر بیننده ای را منقلب میکرد، داشت ضجه میزد و گریه میکرد و چیزهایی به شهید میگفت که کلماتش زیاد قابل فهم نبود. عده ای از خانمها دوره اش کرده بودند و سعی داشتند به او دلداری بدهند. فکر کردم حتماً از بستگان آن شهید است. خودم را کنار کشیدم و از آن جمع فاصله گرفتم. بعد از کمی قدم زدن، همان دختر خانم را دیدم که حالا آرام و با وقار، گوشه ای ایستاده و به مزار شهدا چشم دوخته است.
🌷نزدیک رفتم و سر صحبت را باز کردم. پرسیدم: آن شهید برادرت بود؟ گفت: نه، اصلاً با او آشنا نیستم. کنجکاویام بیشتر شد. جریان را از او سئوال کردم. گفت: آن شهید مرا به اینجا دعوت کرد. حرفهایش عجیب بود. _قرار بود از مدرسهی ما کاروانی به مناطق جنگی اعزام شود. سهمیه هر کلاس چهار نفر بود. من هم دوست داشتم به این سفر بروم. اما اسمم در قرعه نیفتاد. خیلی ناراحت شدم. دلم شکست. شب توی خواب شهیدی را دیدم که با لباس رزم مقابلم ایستاده بود و لبخند میزد.
🌷بعد از چند لحظه به طرفم آمد. چفیه اش را درآورد و روی سرم انداخت. چفیه تمام موهایم را پوشاند. بعد چنان زیر آن را گره زد که احساس خفگی کردم. گفتم: میخواهی مرا بکشی؟ خندید. گفت: ما جانمان را فدای شما کردیم.... نترس. نمیمیری! گفت: چرا به زیارت ما نمیآیی؟ فهمیدم منظورش جبهههای جنوب است. گفتم: قرعه به نامم نخورد. گفت: اگر دلت بخواهد میتوانم کارت را درست کنم. خوشحال شدم. نور امید در دلم زنده شد. دیدم میخواهد برود. پرسیدم: سراغ شما کجا بگیرم؟
🌷....گفت: مزار شهدای هویزه که آمدی ردیف اول، قبر هشتم. فردا صبح که به مدرسه رفتم، اعلام کردند برای کلاس ما یک سهمیه اضافه شده. سریع رفتم اسم نوشتم. قرعه به نامم افتاد! به هویزه که آمدم، فوری به سراغ شهدا رفتم. ردیف اول را پیدا کردم. شمردم تا رسیدم به قبر هشتم. گفتم شاید آن طرف که بشمارم قبر دیگری باشد. اما از سمت دیگر هم هشتمین قبر بود. روی سنگ نوشته شده بود: ”شهید ملائی زمانی".
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدرضا ملائی زمانی
راوی: حجت الاسلام مرتضوی از گروه تفحص سیره شهدا قم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀
مراقبباشازخـودتندزدیرفیق..!!
وقتـےلابـھلایِمشغلـھهایروزوشبت
ازتنھاچیزیڪمیگذری،نمازتہ !
یعنـےداریازخودتمـےدزدی !
وایناولِ سقوط توعـھ..!🚶🏿♂💔
°•♡
از #شھداےگمنام بہ خواهرانּ مؤمنْ..
خواهرم خون💔از منْ
حجاب از تُ✨و ....
#شفاعت از منْ
حیا از تُ✨و ....
خواهرم خونمو بہ دستت #امانت دادم
نامش شفا دهندهے درد اسٺ تا ابد
نام حسین حالِ مرا جا مےآورد
این اشڪ،از حسابِ پس انداز فاطمہ سٺ
سرمایہ اے ڪه روزِ مبادا مےآورد
#کربلا
#اربعین
#امام_حسین علیه السلام