#انگیزشی بالا رفتن سن حتمی است ... اما اینکه روح تو پیر شود بستگی به خودت دارد !🍁 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻭﺭﻕ ﺑﺰﻥ ... ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻧﺖ ﺑﻨﻮﺵ ...🍀 ﻣﺒﺎﺩﺍ !  ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﮒ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ دوست من... پایان آدمیزاد نه از دست دادن معشوق است... نه رفتن یار... نه تنهایی... هیچکدام پایان آدمی نیست!!! آدمی آن هنگام تمام میشود که دلش پیر شود.. دلت رو با نور قرآن همیشه جوان نگه دار☺️💖 @khademe_alzahra313

✨رجب ماه طناب انداختن خود خدااست... #ماه-رجب🌙

#کربلا 🌹 شب جمعه ... صفای دیدن شش ‌گوشه‌ی تو... می‌ارزد... بر همه دار و ندار کلّ عالَم! کاش می‌شد قسمت ما؛ یااباعبدالله! #شب_زیارتےارباب 🌿❤️ #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌿 #شب_جمعه🌿❤️ #ماه_رجب

🔸 زائری که جواب سلام امام حسین علیه السلام را شنید! #حکایت ▫️شب جمعه بود، دلش هوایی زیارت، قدم‌هایش راهی کربلا... ناگهان مرد تنومندی جلوی راهش را گرفت. پرسید: کجا می‌روی؟ گفت: عاشق حسینم. می‌روم کربلا. مرد گفت: «عاشق؟! عاشق از دور هم که سلام کند باید جواب بیاید! اگر عاشق هستی، از همینجا سلام کن ببینم» دلش لرزید... @khademe_alzahra313

🔖 هدیه سوره قدر در شب جمعه به امام زمان«عجل‌الله‌تعالےفرجہ» ♦️ آیت‌الله سیدعلی‌قاضی«رضوان‌الله‌تعالےعلیہ» : 🔸 شب جمعه صد مرتبه سورهٔ قدر را بخوانید و به امام‌زمان«عجل‌الله‌تعالےفرجہ‌الشریف» هدیه کنید.که این عمل در صفا و جلاء دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد @khademe_alzahra313

▫️ای روشنگر آیات حق که آمدنت حق است و حقیقتِ لحظه‌های انتظاری تو! سلام بر تو تفسیرگر آیات خدا! ✨ السَّلَامُ عَلَيْكَ حِينَ تَقْرَأُ وَ تُبَيِّن‏ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⏳  ۲۶ روز مانده به نیمه‌ شعبان #تا_همیشه_سلام

🌷برخاتم اوصیاء مهدی صلوات 💞برصاحب عصر ما مهدی صلوات 🌷خواهی که خداوند بهشتت ببرد 💞بفرست توبر حضرت مهدی مضطر صلوات 🌷💞 اللّهُمَّ‌صَلِّ‌عَلي 🌷💞 مُحَمَّدوَآلِ‌مُحَمَّد 🌷💞 وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم

🌹چونکه صبح آمد و چشمم باز شد قلب من با چشم شما همراز شد غرق رحمت می شود آن روز که صبحــش با یاد شما آغاز شد نوشتند زائران کربلا، و چه زود به مقصد رسیدند #سلام صبحتون_شهدایی_

🍀اوایل انقلاب بود. ابراهیم در کمیته مشغول فعالیت بود. حیطه فعالیت کمیته ها بسیار گسترده بود. مردم در بیشتر مشکلات به کمیته ها مراجعه می‌کردند. 🌱رفتم به کمیته ای که ابراهیم در آنجا مشغول بود. چند اتاق کنار هم بود. در هر اتاق یک میز قرار داشت و یکی از نیروهای کمیته پشت میز جوابگوی مردم بود. 🌴وارد اتاق ابراهیم شدم. برخلاف دیگر اتاقها میز کار پشت سرش بود و صندلی جلوی میز قرار داشت!! صندلی مراجعین هم جلوی صندلی ابراهیم بود. پرسیدم اینجا چرا فرق داره؟ 🌿گفت: پشت میز که نشستم احساس غرور بهم دست داد. گفتم اینطوری از مردم دور میشم. برا همین صندلی خودم را آوردم اینطرف تا به مردم نزدیکتر باشم. 📚برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم2 @khademe_alzahra313