eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
181 دنبال‌کننده
78.6هزار عکس
70.4هزار ویدیو
464 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 | امتیاز کتاب ایستگاه خیابان روزولت این است تلاشی برای رفع سوء تفاهم بین ایران و آمریکا نیست 👆 سخنان آقای دکتر حسین محمدی سیرت پژوهشگر مسائل سیاسی، در مراسم صبح روز گذشته رونمایی از تقریظ رهبر معظم انقلاب بر کتاب 🖼 متن گفتار | پرونده کتاب ایستگاه خیابان روزولت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📢 به مناسبت سیزده آبان و روز ملی مبارزه با استکبار 🎥 مجموعه نماهنگ | شماره نخست «تحریف آغاز خصومت آمریکا با ایران» 📥 سایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 موشن‌گرافی جدید KHAMENEI.IR | قدرت ملی؛ امنیت؛ پیشرفت 👆 بیانات اخیر رهبر انقلاب درباره نقش امنیت و قدرت ملی در پیشرفت ملت و کشور
🔹چگونه دشمن در جنگ روایت‌ها تاریخ را وارونه جلوه می‌دهد؟ 📚 باخت‌گرایی در برابر روایت فتح 🔹راه مقابله با روایت «باخت‌گرایی»، تقویت روایت «فتح» است. ما پیروزی‌ها و موفقیت‌های خودمان را متأسفانه نتوانستیم به شکل درست و مؤثر روایت کنیم و این فضایی فراهم کرد که روایت‌های دشمن بر بخش‌هایی از مردم اثرگذار شود. این بدین معنی نیست که ضعف‌ها و نقص‌ها و قصورها و تقصیرها را نادیده بگیریم. مهم این است که آن نگاهی که دشمن دنبال ترویج آن است تا امید و انگیزه برای هرگونه تلاش و مبارزه برای بهبود و پیشرفت را از ما سلب کند غالب نشود. در این خصوص نیازمند نگاه راهبردی در مدیریت فرهنگی هستیم. البته در طی این سال‌ها محصولات فرهنگی، هنری و رسانه‌ای زیادی در بخش‌های گوناگون تولید و عرضه شده که برخی از آنها بسیار اثرگذار بوده است. اما گاهی به نظر می‌رسد این محصولات با نگاهی راهبردی معطوف به میدان‌‌های اصلی مواجهه و چالش‌های کلیدی و نیازهای مخاطبان تولید نشده‌اند و طبعا اثرگذاری زیادی هم ندارند. گاهی هم محصولات ساخته شده از کیفیت لازم برخوردار نبوده‌اند. از سطحی‌نگری و نگاه کمی در این مسیر باید پرهیز شود. اهداف و راهبردهای دشمن در میدان فرهنگ را باید دقیقا بشناسیم و متناسب با آن طراحی و برنامه‌ریزی کنیم. 🖼 پرونده کتاب ایستگاه خیابان روزولت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ جدید KHAMENEI.IR | تسخیر لانه جاسوسی؛ اقدامی تاریخ‌ساز 👆 سخنرانی کمتر دیده شده حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مقابل لانه جاسوسی درباره علل تسخیر سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام
🌷ویژه ساعت شهادت شهید سلیمانی در فرودگاه بغداد ✏️ رهبر انقلاب در : «سلام خدا بر رهبر شهید نصرالله، و بر قهرمان شهید هنیّه، و بر فرمانده پُرافتخار سپهبد قاسم سلیمانی.» ۱۴۰۳/۷/۱۳
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و ده قرآن کریم سوره مبارکه يونس ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. 💻 Farsi.Khamenei.ir
Quran-page-210.mp3
2.16M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و ده قرآن کریم، سوره مبارکه يونس با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید 💻 Farsi.Khamenei.ir
آقا سید سلام واقعا ممنونیم از شما به خاطر مداومت در ذکر نام ، یاد و خاطره شهدا با پیگیری‌های برادر شمسینی مشخص شد که شهید ریاضی تهرانی نبوده بلکه اهل مرند هستند و مزار شریف این شهید در شهر مرند قرار داره البته با توجه به ابهاماتی که در تاریخ های حک شده روی سنگ قبر مورد توجه قرار گرفت،قرار بود برادر شمسینی مجدداً با خانواده شهید ریاضی صحبت کنند تا از صحت این شناسایی مطمئن بشویم برادر شمسینی اگر این پیام را دیدید لطفاً توضیح بفرمایید
طارق میتری (وزیر فرهنگ سابق لبنان) می گوید: «در مارس 2010 با سعد حریری به تهران رفتم. با حضرت آیت الله خامنه ای دیدار داشتیم. من و سعد حریری قبل از جلسه با هم نشستیم. حریری به من گفت که ما باید سلاح های حزب را موضوع اصلی قرار دهیم. من چیزی نگفتم ولی بقیه قبول کردند. وقتی وارد دفتر آقای خامنه‌ای شدیم، او با سعد بسیار گرم و صمیمانه برخورد کرد. سعد حریری درباره لبنان و موضوع سلاح های حزب صحبت کرد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به او نگاه کردند و گفتند: «گوژپشت نوتردام» را خوانده‌ای؟ معلوم بود که سعد حریری رمان را نخوانده بود. حضرت آیت الله خامنه ای ادامه دادند: این داستان یک زن بسیار زیبا و شاید زیباترین زنان پاریس است و طبیعی است که همه صاحبان قدرت به دنبال او بودند، افراد صاحب نفوذ و ثروت. آیت الله خامنه ای سپس پرسید: نام این زن چه بود؟ میتری پاسخ داد: اسمرالدا. آقای خامنه ای به من (طارک میتری) نگاه کرد و با لبخند گفت: آفرین. آقای خامنه‌ای سپس گفت: همه کسانی که ویژگی‌های این زن را در زیبایی و لطافت می‌دانستند می‌خواستند از او سوء استفاده کنند. این زن (اسمرالدا) یک خنجر زیبا و تیز برای دفاع از خود در برابر متجاوزان داشت آقای نخست وزیر! لبنان مانند این زن زیباست. عروس دریای مدیترانه است، همه کشورها آن را می خواهند و اسرائیل تهدیدی برای آن است، اما سلاحهای حزب الله مانند خنجر اسمرلدا است.
پنج تا بوق... دو تا پشت هم ،، سه تا تک تک... این صدای آشنا در گوشم آشنا بود. در گوش همه آشنا بود... مادرم ، پدرم... همه صدای این نوع بوق را می شناختند. موقع رفتن بود مادرم زیر لب شروع کرد به غرغر... باز کره شوان دره...(باز هم داره می‌ره) پدرم نیم خیز شد... به پنجره اتاق بالا نگاه کرد... چراغ اتاق خاموش شد. برادرم از اتاق بیرون آمد. با ساکی کوچک... عجله داشت... پله ها را سریع آمد پایین... نه ... پرید پایین داشت بال در می آورد... بابا از روی مبل بلند شد , گفت چی ببوسته پسر؟( چی شده پسرم) برادرم زیر لب گفت: شوان دارم( دارم میرم)... بابا عینکش رو برداشت و گفت: تازه باموبی که آقا ،( تو که تازه اومدی بودی) برادرم: زاکان بامویید، دره پوشت ایسایید( بچه ها اومدند ، پشت در هستند) یواش حرف می زد، اصلا زمزمه می کرد، حوصله غرغر مامان رو نداشت، می خواست صداشو نشنوه. مادر اما تو آشپزخانه: پس چرا فلانی پسر نیشه، همش تو بیشی، تی درسه چی بکودی؟ ان مملکت د آدم ناره، تی چومه که تازه از دست بدایی، آخر تی جان هم فدی ... ( فقط تو باید بری، چرا پسر فلانی نمی ره، درساتو چی کار کردی، چشمت رو از دست دادی، جانت رو هم از دست می دی).. برادر: مامانننننننن، بسه د، امی وظیفه یه، ایمام دستور بده، امان باید از امی کشور دفاع بکونیم( مادر بس کن دیگه، وظیفه ماست، امام دستور داده، باید از کشور دفاع کنیم) مادر (غرولند کنان): آخه ان کشور دکتر و مهندس نخایه؟( این کشور دکتر و مهندس نمی خواد) برادر: بقیه ایسایید، والله من زاکان پر و ماره جه شرمنده یم، امان اوشان جا بناییم. انگار بغضش گرفت و ساکت شد ( بقیه هستند که درس بخوانند، من از پدر و مادر دوستام خجالت می کشم، ما اونا رو جا گذاشتیم اومدیم)( اشاره به شهدای شهر) بغض مادر ترکید:اون روزی که تا نامه هامون بنم، دانستمه که باید تره دشت و صحرا و بیابانه جه پیدا بکونیم ( اون روزی که اسمت رو هامون گذاشتم می دونستم که رهروی دشت و صحرا هستی) برادر: مامان ، راضی ببو‌ د( راضی باش مادرم) پدر: بسه کون د بابا. چقدر غرغر آخه. ...بشو پسر ، خودا به تی همراه( اشاره به مادر،بس کن دیگه بابا،... برو پسرم ، خدا بهمراهت) مادر : ( با طعنه و متلک)دانم، دانم، تی آرزویه که پدر شهید ببی، (رو به پدر، می دونم آرزو داری پدر شهید بشی) پدر: الله اکبررررررر برادر در حالی که بند کتانی اش را می بست، خندید و به من اشاره کرد و گفت: مختو سرویس می کنند امشب درب رو باز کرد و رفت، دویدم دنبالش.. تویوتا منتظر بود. محمد علی سرشاد نشسته بود تو ماشین، سرش رو از پنجره بیرون آورد و گفت چطوری کوجدانه؟ از رکاب ماشین بالا رفتم... صورتمو بوسید، بوی گلاب می داد صورتش، رایحه اش تو تمام وجودم پیچید. برادر سوار شد... تویوتا استارت زد... عاشق صدای استارست بودم... اما این دفعه اصلا دلم نمی خواست روشن شه... محمد علی با خنده: جای هامونم درس بخونم و گر نه تی مار تره کوشه..(مادرت تو رو می کشه) مادرم هنوز با گریه غرغر می کرد: تی درسه نخواندی، همش آواره صحرایی، آخره چی ببه،کبوتر کاظمینی تو پسر( درستو ترک کردی، آواره صحرا شدی، چی بشه آخر، مثل کبوتر ها سرگردانی) برادر اما نمی شنید. رفته بود بابا بدون اینکه ما ببینیم اشکای چشمش رو پاک کرد و با تحکم رو به مادر گفت: د ساکت( ساکت شو دیگه) تا سر کوچه دویدم، ماشین رفت و رفت و از پیچ مسجد جعفری رد شد. تابستان بود.... أخرای تابستان... انجیرهای درخت حیاط، شبا محکم می خوردند زمین. پدر حالی برای چیدن انجیرها نداشت. شبها تک تک صدای افتادنشون رو می شمردم: یک ، دو ، سه.... آخرای تابستان بود ، تعطیلات رو به پایان، کلی ذوق می کردم که مدرسه ها باز می شند... شبها هربار صدای ماشین می شنیدیم ، پدر نیم خیز می شد سمت درب، مادر از جا می پرید: هامونه؟؟؟ من: نه بابا ، ماشین نیسان آبی ترکها بود( ته کوچه مون چند خانواده ترک بودند ) مادر با غرغر می کرد. پدر برای عادی شدن شرایط روزنامه رو باز می کرد... جمعه بود و طبق معمول، نماز جمعه برای من بازیگوش ، بهانه ای بود برای در رفتن از خونه.... حاج آقا یکتا نماز اول رو خوند... بین همه پچ پچ و زمزمه بود. اوضاع غیر عادی بود. فضای مصلا پر از التهاب بود.. گوینده( حاج هوشنگ اسماعیل زاده) اومد پشت تریبون: عزیزان ، خبر ناگواری به دست ما رسید، متاسفانه جوان رعنای شهرمان(ناگهان بغضش ترکید)، محمد علی سرشاد به شهادت رسید. مسجد در بهت.... و ناگهان بغض های همه بود یکی یکی می ترکید و ..... نیمه شهریور شد... هامون نیامد... تعداد شهدای شهر به شکل غیر منتظره ای زیاد شد... ده تا، بیست تا ، سی تا هر هفته تشییع پیکرها... آمد ولی با بال و پر شکسته... ساکت بود دیگر نمی خندید. بین رفقایش، جای محمد علی خالی بود. شکست... در دلش هزار بار شکست. مثل سید حسن ، بیت الله، وحید...🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷❤️
بعدها ماجرای عملیات کربلای دو را بارها مرور کردم و هزار بار اشک ریختم... گردان میثم.. وارس... تخم مرغی... گردان مالک و حمزه... محمود قلی پور.. مهدی خوش سیرت کلید واژه های تلخ آن روزهای کودکی من هستند.. فاتحان قله وارس ز ملک میرزا عاشقانه پل زدند از روی قله تا خدا محمود محمدی ملکسری🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی مهم.... احسنت بر تو جوان مرحبا🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
🌹 شیر جزیره مجنون ( گردان تک نفره ) 🌷 یادی از بسیجی دلاور شهید ابوعلی سینا جلالیان / ماسال. 🖋 نوشته برادر سید محسن سیدی نژاد. 🌴 ابوعلی سینا که مدتها در گردان میثم و پیشاپیش نیروها در عملیاتهای مختلف شرکت می کرد ، خرداد ۱۳۶۶ طی عملیاتِ ایذائیِ گردان در جزیره مجنون به تنهایی یک گردان بود !!! بیاد دارم که در شب عملیات برادر تقی داداری یکی از فرماندهان گردان ، مرا متوجه حضورِ متفاوتِ او کرد ... عجیب بود !!! آن شب ابوعلی سینا علاوه بر حملِ سلاحِ سازمانی ، کوله پشتی خود را پُر از نارنجک کرده بود تا در جنگ تن به تن از خجالت بعثیان بیرون بیاید !!! خدا می داند که جنب و جوش و حضور شجاعانه او با گامهای استوارش پیشاپیش نیروها ، که مرگ را به سخره گرفته بود ، چه روحیه ای به نیروهای گردان می بخشید ... ساعتی پس از نفوذ در خطوطِ بعثیان و کانون درگیری ها ، او بود که همچون شیرِ خشمگین غُرّش می کرد و فراتر از یک چریک می درخشید ... و عجیب تر اینکه پس از آن شبِ رویایی ، به رغم درخشش ، سراسرِ وجودش سرشار از تواضع بود و گوئی هیچ کاری انجام نداده است !!! ابوعلی سینا پس از آن نیز هیچگاه جبهه ها را ترک نکرد و در استمرارِ حضور موثر خود ، ششم آذر و در عملیات نصر ۸ بر اثر اصابت ترکش به سر و گردن ندای حق را لبیک گفت و در ماووت عراق به دوستان شهیدش پیوست ... روحش شاد و یادش گرامی باد.( مزار شریفش در گلزار شهدای ماسال واقع می باشد ) 🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷
🔘 راز استقامت و ایمانِ فوق‌العاده‌ی غزه را می‌توان در این تصویر خلاصه کرد... ✅ زمانی که مسلمانان با قرآن پرورش یابند و زنان، پیش‌قدم باشند قطعاً مسلمانان دوباره شکوه و عزت خود را بدست خواهند آورد. 🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌹🌹🌹🌹🌹