هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوره یوسف (آیه ۴-۵)
إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَآ أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ (٤)
[یاد كن] زمانی كه یوسف به پدرش گفت: من در خواب دیدم یازده ستاره و خورشید و ماه برایم سجده كردند!
قَالَ يَا بُنَيَّ لَا تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَىٰٓ إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُوا لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ (٥)
[پدر] گفت: ای پسرك من! خواب خود را برای برادرانت مگو كه نقشهای خطرناك بر ضد تو به كار میبندند، بدون شك شیطان برای انسان دشمنی آشكار است
محمدجلال
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕 نام تو بهار♡ است ،
در میان خزان زندگی ام ... یا رسول الله صلی الله .............
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
❤️🌹۰داستانی واقعی و تکان دهنده
دکتر آیشان، پزشک و جراح مشهور پاکستانی، روزی برای شرکت در یک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت او بخاطر دستاوردهای پزشکیاش وبرگزار میشد؛
با عجله به فرودگاه رفت.
بعد از پرواز، ناگهان اعلان کردند؛
که بخاطر اوضاع نامساعد هوا و رعد و برق و صاعقه،
که باعث از کار افتادن یکی از موتورهای هواپیما شده،
مجبوریم فرود اضطراری در نزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم ...
بعد از فرود هواپیما،
دکتر بلافاصله به دفتر فرودگاه رفت؛
و خودش را معرفی کرد؛
و گفت:
هر ساعت، برای من برابر با جان چند بیمار است؛
و شما میخواهید من 16 ساعت، در این فرودگاه منتظر هواپیما بمانم؟
یکی از کارکنان گفت:
جناب دکتر، اگر خیلی عجله دارید؛
میتوانید یک ماشین دربست بگیرید؛
تا مقصد شما، سه ساعت بیشتر نمانده است...
دکتر آیشان، با کمی درنگ پذیرفت؛
و ماشینی را کرایه کرد و براه افتاد؛
که ناگهان در وسط راه، اوضاع هوا نامساعد شد و بارندگی شدیدی شروع شد؛
بطوریکه ادامه راه مقدور نبود ...
ساعتی گذشت تا اینکه احساس کرد راه را گم کرده است ...
خسته و کوفته و درمانده و با نا امیدی براهش ادامه داد ...
که ناگهان کلبه ای کوچک توجه او را به خود جلب کرد ...
کنار آن کلبه توقف کرد و در را زد؛
صدای پیرزنی را شنید:
بفرما داخل، هر که هستی در بازه ...
دکتر داخل شد و از پیرزن که زمین گیر بود؛ خواست که اجازه دهد از تلفنش استفاده کند.
پیرزن گفت:
کدام تلفن فرزندم؟
اینجا نه برقی هست و نه تلفنی .
ولی بفرما و استراحت کن و برای خودت استکانی چای بریز تا خستگی بدر کنی و کمی غذا هم هست بخور تا جون بگیری ...
دکتر از پیرزن تشکر کرد؛
و مشغول خوردن شد؛
در حالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز و دعا بود .
که ناگهان متوجه طفل کوچکی شد که بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود؛
که هر از گاهی بین نمازهایش، او را تکان می داد.
پیرزن مدتی به نماز و دعا مشغول بود.
بعد از اتمام نماز و دعا، دکتر رو به او کرد و گفت:
مادر جان، من شرمنده این لطف و محبت شما شدم؛
امیدوارم که دعاهایتان مستجاب شود.
پیرزن گفت:
شما رهگذری هستید که خداوند به ما سفارش میهمان نوازیتان را کرده است.
من همه دعاهایم قبول شده، بجز یک دعا ...
دکتر آیشان می پرسد:
چه دعایی؟
پیرزن می گوید:
این طفل معصومی که جلو چشم شماست؛
نوه من هست که نه پدر داره و نه مادر،
به یک بیماری مزمنی دچار شده که همه پزشکان اینجا، ازعلاج آن عاجز هستند ...
به من گفتهاند که یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر آیشان هست؛
که او قادر به علاجش هست،
ولی هم او خیلی از ما دور هست؛
و دسترسی به او مشکل هست؛
و هم میگویند هزینه عمل جراحی او
خیلی گران است؛
و من از پس آن برنمیآیم ...
می ترسم این طفل بیچاره و مسکین،
خوار و گرفتار شود ...
پس از خدا خواستهام که چاره ای برای این مشکل جلویم بگذارد؛
و کارم را آسان کند!
دکتر آیشان در حالیکه گریه می کرد؛
گفت :
به والله که دعای تو،
هواپیماها را از کار انداخت؛
و باعث زدن صاعقه ها شد؛
و آسمان را به باریدن وا داشت ...
تا اینکه منِ دکتر را بسوی تو بکشاند.
من هرگز باور نداشتم؛
که الله عزوجل با یک دعا،
این چنین اسباب را برای بندگان مومنش مهیا می کند؛
و بسوی آنها روانه می کند.
وقتی که دستها، از همه اسبابها کوتاه میشود؛
و امید، حتی در تاریکی ها همچنان ادامه دارد؛
فقط پناه بردن به آفریدگار زمین و آسمان بجا میماند؛
و راه ها از جایی که هیچ انتظارش را ندارید؛
باز میشود.
هر جایی که امید ادامه دارد؛
تمام کائنات در راستای خواسته او تلاش میکنند.
گابریل گارسیا مارکز:
باور نمیكنم خدا به كسی بگويد :
نه ...
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم
٢- یه کم صبر کن
٣- پيشنهاد بهتری برايت دارم
همیشه در فشار زندگی اندوهگین مشو.
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن!
صبر، اوج احترام به حکمت خداست
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
4_6021734132575374838.mp3
3.94M
با صوت و زبان عربی محلی خوزستانی ، حتما دانلود کنید . دل ملت را بسوی آنچه خیر و صلاح ملت بزرگ ایران است برگردان 💘🌿🌼💘🌿💘🌿🌼💘 🟡🔴 🟡به اَ بَرگروه با نامواژه جولندان «شمال ایران» بپیوندید
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حلول ماه ربیع الاول ،ماه میلاد منجی عالم بشریت
❤️سالار و سرور کائنات حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم
❤️بر تمامی مسلمانان فرخنده و مبارک باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ خودکشی، شروع گرفتاری ابدی...
🚫 آنها که فکر میکنند با خودکشی از گرفتاریهای زندگی نجات پیدا میکنند بدانند:
♨️ خودکشی ابتدای گرفتاریهاست
گرفتاری ابدی...
📨 با نشر این پست شما هم در
ثواب آگاه سازی دیگران شریک باشید.
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️
دکتر میرباقری
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یواش یواش داریم به فصل زیبای پاییز نزدیک میشیم،
شهریور چه عاشقانه
روزهایش را ورق می زند
تا برسد به پاییز
مجالی نیست
باید رنگ ها را مهمان
برگ ها کرد
پاییز می آید
و باز شهریور می ماند
و عاشقانه هایش
بــــــدانـــیــــد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 یک کلاه برداری بزرگ از زنان که هم اکنون در جریان است!
🔶(کاش زنان و دختران ما متوجه این نکته باشند...)
استاد #رحیم_پورازغدی
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
🍃🕸🍃🕸🍃🕸🍃🕸🍃🕸
مرد گمنامی که ٤٥٢ مدرسه ساخت!
🔹مردی که ٤٥٢ مدرسه ساخت اما تابلوی هیچ کدامش را بنام خود نزد. حتی وقتی کارخانهاش را مصادره کردند، قهر ننمود و پروژههایش را تعطیل نکرد. ثروت او نه حاصل دلالی که حاصل سالها تولید و تجارت بود.
🔹جلیل خسروشاهی تاجر و خیر مدرسهساز تبریزی در سال ١٢٩٨ شمسی در یک خانواده پرجمعیت در تبریز به دنیا آمد، با ٧ خواهر و برادر. پدرش حاج غفار خسروشاهی با ٢ تن از برادرانش که از تاجران سرشناس بودند، کار میکرد. هوش و استعداد فرزندان پدر و برادران خسروشاهی زبانزد خاص و عام بود بهطوری که برادر بزرگتر جلیل در سال ١٣٠٨ از مدرسه عالی حقوق و علوم سیاسی با کسب رتبه اول و دریافت مدال، فارغالتحصیل شد. اما جلیل بعد از گرفتن دیپلم در بازار تبریز مشغول به کار شد.
🔹حاج جلیل بهمراه برادر ارجمندش علی خسروشاهی نقش بسزایی در ساحه ی اقتصادی ایران داشتهاند که روند اقتصاد نوین ایران را در این کشور و حتی خاورمیانه بنیان نهاده اند و تجارت به سبک سنتی و کلاسیک با ظهور این خاندان خسروشاهی جای خود را به تجارت سبک نوین داده است.
🔹خسروشاهی ١٩ سال از عمرش را در آلمان گذراند و با وجود شرایط مالی خوب هیچگاه خانهای برای خود نخرید، «خانه من ایران است و روزی به آنجا باز خواهم گشت» این عقیده خسروشاهی بود.
🔹از کارهای اقتصادی حاج جلیل می توان به:
مدیریت کارخانه پارچهبافی آذربایجان، پایهگذاری شرکت مینو به همراه برادرش علی در سال ۱۳۳۶، تجارتخانه فرش در هامبورگ، تاسیس فروشگاه بزرگ «صرفه» در تبریز، نمایندگی چندین شرکت اروپایی از جمله هنکل آلمان در ایران و... اشاره کرد.
🔹خسروشاهی خانههای استیجاری خانوادههای مستاجر نشین را خریداری میکرد و به نام فرزندان این خانوادهها سند میزد. او هر ماه هزینه زندگی آنها را تامین میکرد. درواقع او صدها کودک را تحت سرپرستی خود داشت، بیآنکه آنها چهره او را ببینند. خسروشاهی کودکان تحتسرپرستی خود را یاری میکرد تا تحصیل کنند و صاحب کار و زندگی شوند. تهیه سالانه دههاهزار جفت کفش برای مستحقان، یکی دیگر از کارهای او بود.
🔹جلیل خسروشاهی موسسه درمانیای برای بیماران نیازمند تاسیس کرد. این موسسه نیازمندان را تا مراحل پایانی بهبود تحت حمایت خود داشت.
🔹بعد از انقلاب زمانی که کارخانه «مینو» ملی شد، هیچ عکسالعمل تندی از خود نشان نداد و قهر ننمود و پروژههایش را تعطیل نکرد و تنها گفت؛ اگر با ملی شدن این صنعت نفعی به مردم کشورم میرسد من هیچ اعتراضی ندارم.
🔹تمام کارهای نیک و انساندوستانهاش روح او را آرام نمیکرد تا اینکه تصمیم گرفت با اندوخته مالی خود، طرحی ماندگار برای کشورش ترسیم کند؛ به همین دلیل تصمیم گرفت در روستاهای دورافتاده، روستاهایی که کودکانش برای رسیدن به مدرسه باید از رودخانه، کوه و جنگل عبور میکردند، مدرسه بسازد.
🔹خسروشاهی هرسال سود حاصل از تجارت و کارخانههایی را که داشت برای معتمدانش در سراسر کشور میفرستاد و از آنها میخواست مدرسه بسازند و حاصل این تصمیم و همت او ٤٥٢ مدرسه در تمام روستاهای دورافتاده این مرز و بوم شد. سر در هیچ مدرسهای نام خسروشاهی را به خود ندید. خیر مدرسهسازی که هیچ گاه در هیچ مراسم کلنگ زنی یا افتتاح او را ندیدند. مسئولان آموزش و پرورش نامی از او نشنیده بودند و دانشآموزان هیچگاه چهره او را ندیدند. او گمنامی را میپسندید و میگفت «ثروتم حاصل ذکاوتم نیست، شرایط نابسامان اقتصادی کشور عدهای را ثروتمند کرده و بقیه را فقیر نگه داشته است. من وظیفه دارم این ثروت را به خود مردم برگردانم».
🔹ایشان سوای ساخت مدارس بیش از هزار سرویس بهداشتی نیز در مدارس سراسر ایران ساختند و نخستین شرکت انتشارات فنی ایران را راهاندازی کرد. در میانه جنگ تحمیلی بخش زیادی از سرمایهاش را به حساب ارزی هلالاحمر واریز کرد.
🔹در سال ١٣٨٦ زمانی که او در خانهاش در سوییس در سن ٨٨ سالگی فوت کرد، روبان افتتاح چند مدرسه در روستاهای ایران به نیابت از او قیچی شد.
جلیل خسروشاهی پدر بینشان و بیآوازه هزاران کلاس درس و دههاهزار دانشآموز و معلم این مرزوبوم است.
#روحش_شاد🥀
هدایت شده از حسن دوستی
یکی از زیباترین عکسهای دفاع مقدس معروف به عکس شش برادری چرا که در عکس سه برادر بزرگتر ایستاده و سه برادر کوچکتر زیر پای برادر بزرگتر نشسته و از همه جالبتر اینکه پنج نفر به درجه رفیع شهادت و یک نفر به درجه جانبازی مفتخر گردیدند
مدیون خانواده شهداییم😔
#همراه_شهدا
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜🌹🌸🍀 برمدارعشق 🍀🌸🌹💜
🌸اللَّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَرِیضٍ ..🤲
🤍خدایا بحق آبروی چهارده معصوم(ع)
🌸مریضی رو از سرزمین ما دور کن
🌸به نیت شفای همه بیماران کرونا و سرطانی ها
🤍که در بیمارستان بستری هستند
🌸همه با هم بخوانیم و انرژی مثبت بفرستیم:
🤍یامَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ وَ ذِکْرُهُ شِفاَّء
🌸آمــیــن یــا رب الــعــالــمــیــن
🌸خدایا خودت همه بیماران را شفا بده
🤍خدایا خودت جلوی بیماری رو بگیر
🌸خدایا هموطنانم را از بیماری حفظ بفرما
🤍خدایا تمام کسانی که دارن در راه حفظ جان
🌸هموطنانمان زحمت میکشند را حفظ بفرما
🌸خــــدایــــا ...
🤍مریض های صب العلاج را
🌸علی الخصوص بیماران کرونایی و سرطانی
🤍را شفای عاجل عنایت بفرما 🤲
❤️آمیــ🤲ـن یا رب العامین 🤲
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜🌹🌸🍀 برمدارعشق 🍀🌸🌹💜
💚دعابرای بیماران فراموش نشودپس بگو
💟 اللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ
💟 عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَاَهْلِکْ اعْدائَهُم اجمعین
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء🌷
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء🌷
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء🌷
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء🌷
أَمَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوء🌷
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
💜🌹🍀 برمدار عشق 🍀🌹💜
💟ای احمدیان به نام احمد صلوات
❇️هردم به هزارساعت ازدم صلوات
💟 از نور محمدی دلم مسرور است
❇️ پیوسته بگو تو بر محمد صلوات
💚اللَّهـُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ💜
💜آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهم💚
💟هر روزمان را شروع کنیم بـا ذکر
❇️صلوات برحضرت محمد و خاندان
💟شریف و نورانی و پاک و مطهرش
💜اَللّٰهُـمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و💚
💚َآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُـم💜
💟🍃🍀الّلهُمَّ
💟🍃💚صلّ
💟🍃🍀علْی
💟🍃💚محَمَّد
💟🍃🍀وآلَ
💟🍃💚محَمَّدٍ
💟🍃🍀وعَجِّل
💟🍃💚 فرَجَهُم
💚اَللّٰهُـمَّ صـَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ💜
💜 آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ💚
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
🌹وقت اذان ضبح به افق رشت و استان گیلان
۱۴۰۲/۶/۲۹
📣📣📣
✨الله اڪبر✨
✨الله اڪبر ✨
✨الله اڪبر✨
✨الله اڪبر✨
✨اشهدان لا اله الا الله✨
✨اشهد ان لا اله الا الله✨
✨اشهد ان محمدا رسول الله✨
✨اشهد ان محمدا رسول الله✨
✨اشهد ان علیا ولے الله✨
✨اشهد ان علیا ولے الله✨
✨حے علے الصلاه✨
✨حے علے الصلاه✨
✨حے علے الفلاح✨
✨حے علے الفلاح✨
✨حے علے خیر العمل✨
✨حے علے خیر العمل✨
✨الله اڪبر✨
✨الله اڪبر✨
✨لا اله الا الله✨
✨لا اله الا الله✨
التماس دعا..
🌿اًلٓلًهُم
🍃صّل
🍁عٗلٌئ
🌿مُحْمۤد
🍃ۋًاُل
🍁مّحُمْد
🌿اٍل٘لٗهٌم
🍃ص٘ل
🍁عٍلۤئ
🌿مًحٓمٌد
🍃ۈُال
🍁محّمۤدْ
هدایت شده از به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
گفتم منم اهل خطا
گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم شکستم توبه ها
گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که ای ستّار من
ای حضرت غفّار من
من بر خودم کردم جفا
گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم ز خوبی خالی ام،
من دانه ای پوشالی ام
بنگر تهیدستم خدا
گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که احوالم بد است
از بس گناهم بی حد است
بخشیده ای این بنده را؟
گفتی که بخشیدم، بیا
گفتم که نَفْسم سرکش است
جایم درون آتش است
أِغفرلنا، أِغفرلنا...
گفتی که بخشیدم، بیا...!
🤍🌱 لاإله إلاالله محمدرسول الله
اللهم صل علے محمدوآل محمد♥️
هدایت شده از Gh.Ramzy
🍲رفیق🍛رفیق☕️ رفیق🍲رفیق🍛رفیق
موضوع : داستانک رِفِق تی پَلاکاسَه
(رفیق بشقاب غذات)
🍲🍲🍲🍲🍲🍲🍲🍲🍲🍲🍲
با عرض پوزش از تمامی رفقای عزیزی که در استمرار دوستی شان ، فداکار و وفادارند ولی منظورمان در این داستانک ، به آن دسته از رفقایی است که وقتی به پست و مقامی می رسند ،گذشته خود را فراموش می کنند .
دَم همه رفیقای با مرام گرم ......
درابتدای دوران جوانی ام هر وقت با دوستانم به تفرج گاهی رفته و یا دنبال بازی فوتبال بودیم و یا زیارت ، سیاحتی ، سینما ، ماهی گیری و شنایی می رفتیم و یا گپ و گفت طولانی داشتیم ......
و زمانی دیر وقت به منزل می اومدم ...…!!!
پدرم می پرسید : کجا بودی ؟!
می گفتم : جایی نبودم . پیش رفقام بودم .
وقتی از من می شنید که پیش رفقام هستم !
با ناراحتی می گفت :
رِفِق ، بُوشُو ری ! (رفیق ! برو پسر)
هی گِه رفق ! رفق ! (هی میگه رفیق ! رفیق )
رفق کیه پسر !
رفق تی پَلا کاسَه !!!!
یعنی رفیق (بشقاب غذات)
بعد می گفت :
پلاکاسه ، حداقل شکمتو سیر می کنه !!! اما رفیق چی ؟
شکمتو سیر می کنه ؟؟؟
رفیق فقط منتظره دست به جیب بشی و خرج شو بکشی !!!............
من هم در مقابل احترام به پدر ، سرم رو پایین می انداختم و حرف اضافه ای نمی زدم چون درآمدی که نداشتم و پول تو جیبی ام را پدر تأمین می کرد !!!
و البته همیشه هم تنها سر همین یک نکته ، هیچ گاه تفاهم نداشتیم !
ولی چون پدر بود ، کنار می اومدم . از طرفی اعتقاد قلبی ام این بود که رفیق هم از امور لاینفک زندگی آدمهاست و البته رفقای من هم ، همگی خوب بودند ولی هدف پدر در واقع این بود که وقت گرانبهایت را صرف امور ساده و زودگذر نکن و بیشتر به فکر کسب درس ، سواد و علم باش و تخصصی در خور شأن و سن ات فرا گیر .
مضاف به این که پدر در امر اداره زندگی اش ، تنها بود و نیاز به یاری و کمک من هم داشت .
پس از گذشت دوران جوانی و تشکیل زندگی و از دست دادن پدر و رسیدن به سن شصت سالگی ، تازه پی بردم که پدرم عجب حرف عاقلانه و اندیشمندانه ای زده بود !!!!!
باید با آب طلای ۲۴ عیار آن را می نوشتم !!!
همان رفقای دوران جوانیم ، دیگه مثل گذشته نبودند و یا خیلی ساده حالی و احوالی پرسیده و می گذرند و یا هم کلاً فراموش مان کرده اند و بیشتر اوقات هم حتی دریغ از یک تماس تلفنی !
اما اون پلا کاسه (بشقاب غذا) هنوز که هنوزه سر سفره ام هست و هر روز و شب شکممو سیر می کنه .!!!
تفاوت پند پدر و برداشت خودم ، سالها طول کشید .
آری ! بعدها پشت نیسانی خواندم که نوشته بود :
رفیق بی کلک ، مادر
اما باور کنید :
من دریافته بودم که رفیق با مرام هم ، پدر
زیرا رفاقت این دونفر سوای تمامی رفاقت هاست .
البته من یک شانس بزرگی آوردم . چون از رفقای من ، یکی جانباز و آزاده و کارمند بانک شد ،یکی قاضی دادگستری ، یکی کادر نیروی انتظامی ، یکی هم کادر رسمی نیروی دریایی ارتش و متاسفانه دو نفر هم در جوانی علی رغم داشتن شغل مناسب ، فوت کردند!! ...
از بابت رفقام ، در پیشگاه روح پدر مرحومم ، شرمنده نیستم .
خدا به من هم کمک کرد و جزو کسانی شدم که در سپاه پاسداران باشم .
الان هر وقت سر سفره ، بشقاب غذا را پیش می کشم ، یاد نصیحت پدر می افتم چون اصطلاحاً ، رفاقت با بشقاب غذا ،رفاقت مستمر و همیشگی است.
قدیمی ها تجربه شان بر اساس اتفاق نبود بلکه بر اساس وضع موجود و درک دقیق موقعیت زندگی شان بود .
قدیمیها در گفتن اندرزها و پندها ،چقدر نکته سنج و دقیق بودند و چقدر حواس شون جمع بود ........
نتیجه :
در زندگی و در انتخاب رفیق باید دقت زیادی صورت گیرد که خدای نکرده فردا ، برخی از رفاقت ها ، منجر به رقابت و یا فلاکت نگردد ......
نویسنده :
غلامحسین رمزی .تهران
شهریور ۱۴۰۲
یاد آوری :
گیلانی ها در قدیم به بشقاب غذا می گفتند کاسه !
و به کاسه می گفتند قادِرَه 🍚
(قدور راسیات یعنی دیگ های بزرگ و با اسم مفرد قِدَر ، پس در واقع قادره همان ظرف گوددار خورشت بوده است)
(همه این اقلام از جنس چینی و شکستنی بودند )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•|| لاإله إلاالله محمدرسول الله →❤️
اللهم صل علے محمدوآل محمد →🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 رازهایی از آفرینش خلقت برای انسان تداعی میشه
در محضر قرآن واهل بیت (علیهم السلام
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━