eitaa logo
🇮🇷خادمان شهدا سربازان ولایت🇮🇷
171 دنبال‌کننده
74.4هزار عکس
66.3هزار ویدیو
448 فایل
(این کانال هدف و فرمان امامان حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری امام خامنه‌ای مدظله‌العالی که همان هدف پیامبراسلام خاتم الانبیا محمد مصطفی( ص) و۱۲امام و۱۴معصوم و شهداو ایثارگران و نظام مقدس جمهوری اسلامی وانقلاب اسلامی ایران تشکیل شده است )
مشاهده در ایتا
دانلود
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهِ یااباصالحَ المَهدی یاخلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولای ْ الاَمان الاَمان الاَمان ورحمة الله وبرکاته
شهید_امروز 💢 محمد گفت: شناسایی از دعای کمیل خوندن واجب‌تره... متن_خاطره| شـب‌جمعه بود و بعد از نماز مغرب و عشا، مشغول خواندن دعای کمیل شدیم. محمد توی صورت تک‌تک بچه‌ها نگاه کرد و گفت: شناسایی منطقه و انجام کارهای عملیات، در حال حاضر واجب‌تر از دعای کمیله. ان‌شاءالله دعا باشه برای شب جمعۀ بعد... دعای کمیل رو نصف و نیمه رها کردیم تا بریم شناسایی... حتی شام هم نخوردیم. محمد می‌گفت: هر کسی گرسنشه بره یه چیزی بخوره؛ ما شام نمی‌خوریم تا امشب در حین عملیات خوابمون نبره... چقدر این حس مسئولیت پذیری‌اش برام درس‌آموز بود... راه افتادیم سمت خط مقدم. تا اینکه خمپاره ای به زمین خورد و ترکشی نشست توی سر محمد. و همین‌کافی بود تا آسمونی بشه و برسه به بهشت... راستی چهار ماه بیشتر از ازدواجش نگذشته بود. حتی تنها فرزندش فاطمه‌خانوم رو هم ندید؛ چون فاطمه ۶ ماه بعد از شهادت پدرش متولد شد. 👤برشی از زندگی سردار شهید محمد فتح‌اللهی 📚منابع: کتاب فاتحان فاو ؛ و روایت رضا حجازیان
🌷توصیه من به شما عزیزان این است که قرآن را بیاموزید و در آن تامل کنید. پیرو ولایت فقیه و روحانیت متعهد باشید. در آموختن علم از همدیگر پیشی بگیرید. و و جماعت را بر پا دارید، و از خواهرانم می‌خواهم که را حفظ کنند و خود را از دید نامحرمان بپوشانند.🌷
•🍂🥀• روحمان از بین رفته" سرگرم بازیچه دنیاییم" "الَذِینَ هُمْ فی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ" ما هستیم! مُرده‌ام، تو مرا دوباره حیات ببخش" خوابم، تو بیدارم کن. خدایا!" به حُرمت پای خسته‌ی رقیه(س)" به حرمت نگاه خسته‌ی زینب(س)" به حرمت چشمان نگران" حضرت‌ولیعصر(عج)" به ما حرکت بده..:)" . .
📗 ادامه کتابِ 《 راستي دردهایم کو ؟ 》 صبح زود راهی می‌شویم و من تفنگ ساچمه‌ای‌ام را می‌آورم. عمو را که می‌بینم جویای حال فاطمه می‌شوم. دیشب با هم حرف زدیم. باید به همین زودی‌ها بروم به دیدارش. تفنگ ساچمه‌ای آورده‌ام که کنار فرمانده، تیراندازی را تمرین کنم و حاج‌حمید اشکالاتم را بگوید. درست است که حاج‌حمید در دفتر هم رفتار پدرانه‌ای دارد، اما بیرون از دفتر، رفتارش رفیقانه‌تر می‌شود! حس خوشایندی است. از وقتی اجازه داده که به سوریه بروم، محبت و ارادتم به او بیشتر شده اما سعی می‌کنم مرز سرباز بودن را حفظ کنم. حاج‌حمید اما رفیق‌تر شده است. در چهره عمو می‌بینم که متوجه رفتار رفیقانه حاج‌حمید می‌شود. جایی ایستادیم برای تمرین تیراندازی. حاج‌حمید چند قوطی خالی پیدا کرده بود و به هوا می‌انداخت تا بزنمشان. ناامیدکننده نیستم اما نباید مغرور شوم! اصلا درسِ امروز، درسِ افتادگی است؛ فرمانده بدون کلاس گذاشتن، برایت کلاس خصوصی تیراندازی بگذارد، وسط کوه! حاجی اما به این قوطی‌ها بسنده نمی‌کند. جایی وسط کوه، تابلویی زده‌اند. حاج‌حمید مهرداد را فرامی‌خواند! خودش یک سوی تابلو می‌ایستد و به مهرداد می‌گوید که آن سوی تابلو بایستد. عرض تابلو آن‌قدر کم و فاصله‌ام تا تابلو آن‌قدر زیاد هست که قدری هراس به دلم راه بدهم! حاج‌حمید دستی می‌کشد به موهای جوگندمی‌اش، یقه‌اش را مرتب می‌کند، صاف می‌ایستد و صدای بلندش می‌پیچد توی کوه:«بزن!» حرف‌های ناگفته حاج‌حمید می‌رود توی قلبم و لرزش دستم را می‌گیرد. یعنی، گاهی اولین تیرِ خطا، آخرین تیرِ خطاست؛ یعنی اگر تیری به خطا بزنی -هرجا که باشی- انگار مرا نشانه رفته‌ای! مهرداد شوخی و جدی چشم‌هایش را می‌بندد و التماسم می‌کند که درست نشانه بگیرم! از آرامشِ چهره حاج‌حمید تا نگرانیِ چهره مهرداد، یک تابلو فاصله است! نفسم را در سینه حبس می‌کنم و ماشه را می‌چکانم. هم تابلو بی‌خط‌وخش مانده و هم مهرداد و حاجی سالم‌اند! شوخی‌های مهرداد جدی‌تر می‌شود. دوباره نشانه می‌گیرم. چشم‌هایم هدف را جستجو می‌کنند. ماشه را می‌چکانم. صدای بمی از تابلو بلند می‌شود. حاج‌حمید لبخند می‌زند... 📔
برای کسی که مصمّم است پرواز کند نداشتنِ بال فقط یک مسئله‌ی ساده‌ ست..!
👩می‌خواستند روسری از سر دختران‌مان بکشند، 🧕چفیه سر دختران‌شان کردیم... والعاقبةُ لِلمُتقین...
« »: 🌷 ! برای این که بیشتر به اسلام خدمت کنی دوست دارم که برادران کوچکم هم این راه را ادامه دهند و (عج) باشند و بدانند که مسؤلیتی سنگین، بس خطیر به دوش آنهاست و باید این کوله بار گران را به سلامت به مقصد برسانند و فردی نمونه برای جامعه باشند. ! سعی کنید در خط امام و ولایت فقیه باشید و و به جان امام را فراموش نکنید و مایه سربلندی ما باشید و دوست دارم که راهم را ادامه دهی و و برای جامعه باشید. ! سنگر حجاب را حفظ کنید. همیشه مایه خوشبختی اسلام و انقلاب و فاطمه (س) باشید و =زینب_گونه برای امام اشک بریزید. یکی از علل پیشرفت هر جامعه اسلامی، زنان جامعه اسلامی است که باید را رعایت کند و اسلام با حجاب شما رونق یافته و می‌یابد ... قرآن را زیاد بخوانید و از زینب سرمشق بگیرید که او شماست.🌷
🌷 این شهید در سال ۶۵ در سن هجده سالگی مشغول و بود، حتی مصرف شراب اکثر جوانهای شهر را هم او تامین می کرد. بعد کم کم بزرگان اطراف وفامیل او را پیش بردند و قاضی هم برایش حکم شلاق صادر کرد، در یک روز جمعه بعد از ، او را در مقابل چشم نمازگزاران و قاضی روی یک چهارپایه خواباندند و او را شلاق زدند سرش را که بلند کرد، پدرش جلو آمد و گفت؛ آبروی من را پیش همه بردی. کاش تو را به من نمی داد. که در همین هنگام یک امام زاده اونجا بود، ناگهان با پشیمانی سرش را بلند کرد و رو به امام زاده گفت؛ آبروی پدرم را برگردان. تقریبا دو هفته بعد اعلام کرد که برای جبهه نیرو می خواهند، تلاش کرد برای رفتن به جبهه در بسیج ثبت نام کند اما چون پایگاه بسیج محله او را می شناختند، موافقت نکردند، از طریق یکی از دوستانش به پایگاه محله دیگری معرفی شد، اما متاسفانه آن پایگاه هم با پایگاه محله خودشان در ارتباط بود و آنها هم از ثبت نام کردن او به جبهه امتناع کردند، از باز هم دست بردار نشد، طریق تمان دوستش، به صورت ناشناس در یکی از محله هایی که هیچ کس او را نمی شناخت، برای رفتن به در بسیج ثبت نام کرد، قبل از رفتن به دوستش گفت تو زحمت کشیدی و من را برای رفتن به جبهه ثبت نام و رهنمایی کردی، بگذار این حرف را بگویم، من تا ۲۷ روز دیگر شهید می شوم، بعد از ۲۰ روز جنازه م را پیدا می کنند، دقیقا ۴۷ روز دیگر جنازه ام را برمی گردانند، وصیتم این است که جنازه ام را در همان جایی که مرا شلاق زدن بگذارید، ببینید پدرم چی میگوید؟
او راهی جبهه شد و دقیقا بعد از ۴۷ روز جنازه‌اش به وهمان مسیر بازگردانده شد، تمام محفل را پر کرده بود تمام مردم از همدیگر می پرسیدند تو عطری زدی؟ بوی عجیبی تمام فضا را پر کرده بود، خیلی جای تعجب بود! همه می گفتند که فلانی بود، بوی تعفن میداد، مگر می شود که این بوی عطر مال این جنازه باشد. این یکی از معجزات پاک بودن شهدا ی ما بود که جای تعجبش آنجا بود که کدام عقل و علمی می دانست که تا ۲۷ روز دیگر شهید می شود و بعد از ۴۷ روز جنازه اش پیدا نی شود. این است حکمت شهادت و معنویت شهدای و پاک بودن نیت آنها و قوای ادارکی که خداوند به آنها عطا کرده بود.🌷 ✍ :حضرت آیت الله استاد سید علی آملی 🌷 به:( )
سالروز شهادت سردار شهید حسین اسکندرلو 🌟با ادامه نبرد در عملیات «سیدالشهدا(ع)» حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم «دوشکا» به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع)بود به شهادت رسید. ،شهید حسین اسکندرلو دوازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۱ در جنوب تهران به دنیا آمد.در دوره مبارزات مردمی ضد شاه و استعمارگران وارد صحنه شد و در روز ۲۲ بهمن سال۱۳۵۷ از اولین کسانی بود که با تصرف پادگان تسلیحاتی خیابان پیروزی تهران، به مردم کمک کرد. پس از پیروزی انقلاب، مدتی در کمیته انقلاب اسلامی به حراست از آرمان‌های مردم پرداخت و پس از آن به عضویت رسمی سپاه در «گردان ۷»پادگان امام حسین (ع) درآمد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه‌ها شد و در سمت‌هایی چون معاونت گردان حنین، عضو شورای فرماندهی سپاه سر پل‌ذهاب، مسئول بسیج سپاه غرب و فرمانده گردان‌های سلمان، زهیر و علی‌اصغر (ع) به دفاع از میهن اسلامی پرداخت که در این مدت چندین بار نیز مجروح و شیمیایی شد و در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۵ درعملیات «سیدالشهدا (ع)» منطقه «فکه» بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش به شهادت رسید. 🌟این عملیات روز ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در پی اجرای استراتژی «دفاع غیرمتحرک» عراق به مرحله اجرا درآمد. عراقی‌ها توانسته بودند در این زمان تا نزدیکی‌های «فکه» و «تپه سبز» پیشروی کنند. اگر جلوی عراقی‌ها گرفته نمی‌شد می‌توانستند تا جاده اندیمشک - اهواز بیایند.به همین خاطر،حاج علی فضلی که آن زمان فرماندهی گردان‌های لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت، تمامی فرمانده گردان‌ها را در ساختمان نجف اشرف فرا خواند و به آنها یادآور شد که نیروی زمینی سپاه به ما تکلیف کرده است تا عملیاتی برای مقابله با پیروی دشمن انجام بدهیم. حاج حسین اسکندرلو این فرمان باید در کمترین زمان ممکن انجام می‌شد. از آن‌جایی که مدتی عملیاتی در منطقه طراحی و اجرا نشده بود تعدادی از نیروها در حال بازگشت به تهران بودند. حاج حسین، خیلی زود کسی را به راه‌آهن فرستاد تا بچه‌ها باز گردند. طرح و نقشه عملیات در ۴۸ ساعت ریخته شد. در خاطرم هست که ۶ گردان از لشکر۱۰ سیدالشهدا (ع) برای انجام این عملیات آماده شدند. گردان «علی اصغر» به فرماندهی حاج حسین اسکندرلو، گردان «المهدی» به فرماندهی شهید حسنیان، گردان «علی اکبر» به فرماندهی برادر تقی‌زاده، گردان «زینب» به فرماندهی حاج خادم و گردان «قاسم» به فرماندهی غلامی آماده شدند. نیروهای حسین اسکندرلو در اردوگاه «فرات» در دزفول مستقر بودند. 🌟گردان‌های حضرت علی‌اصغر و المهدی زودتر از دیگر گردهان‌های عمل کننده درگیر نبرد با دشمن شدند.در همان ساعت‌های نخست درگیری تعدادی از تانک‌های دشمن منهدم شدند و تلفات زیادی دادند. تا اینکه صبح ۱۲ اردیبهشت ماه ۶۵ تقریبا درگیری تن به تن میان رزمندگان ایرانی و عراقی در رمل‌های فکه آغاز شد.در این درگیری‌ها حدود ۹۷ تن از نیروهای گردان علی‌اصغر به شهادت رسیدند. با ادامه نبرد، حاج حسین نیز بر اثر اصابت گلوله مستقیم دوشکا به گردنش در روز تولدش و در گردانی که نامش با نام طفل شش ماهه امام حسین (ع) بود به شهادت رسید. 🌟من یک سرباز به نام «شهید صالحیان» داشتم که حاج حسین بسیار با او احساس دوستی می‌کرد. به همین خاطر از من خواست تا صالحیان همراهش باشد. پس از شهادت حاج حسین، من از شهید صالحیان شنیدم که حاج حسین اسکندرلو شب پیش از شهادتش گفته است: «امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون می‌خواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک -اهواز پیش خواهد.» 🌟 در این عملیات شهیدان «سید مهدی اعتصامی»، «سیدمجتبی زینال الحسینی»، «اصغر کاظمی»، «علی دهقان سانیچ» و «سعید منتظری» از جمع همسنگران تخریبچی لشکر۱۰ سیدالشهدا(ع) نیز در باز گشایی معبر برای رزمندگان به فیض شهادت نائل آمدند. کتاب کشکول ٫خاطرات دفاع مقدس، ناصر کاوه راوی: ابوالفضل مسجدی 🌹حاج حسین اسکندرلو شب پیش از شهادتش گفته است: «امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون می‌خواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک -اهواز پیش خواهد.»سالگرد شهادت حاج حسین اسکندرلو و شهدای مظلوم گردان علی اصغر (ع) و لشگر سیدالشهدا در عملیات فکه گرامی باد👈 شادی روحشان فاتحه مع الصلوات👐 🌺روایتی ازسردار شهید حسین اسکندرلو👇 💥در میانه آتش و درگیری، بلند شد: پیراهنش را پاره کرد و دست بر سینه‌اش گذاشت، گفت: من حسین اسکندرلو هستم. حفظ انقلاب و منطقه خون می‌خواهد... اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک -اهواز پیش خواهد رفت..." ارسالی ازاستاد ناصر کاوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تنهاپلی که بدون حضور مسئولین افتتاح شد!! وهمه ی ما را شرمنده کرد!! شرمنده تا قیامت... درود به شرفتان✋
همسر استاد شهید مطهری: « استاد مطهری با لباس خانه نماز نمی خواند. حتی برای نماز صبح لباس می پوشید، عمامه بر سر می گذاشت و خودش را برای نماز، آراسته و آماده می کرد. این حالت آمادگی قبل از نماز مسلما تأثیر بسزایی دارد.» مناجات و نمازهای شب استاد مطهری حالت ویژه ای داشت. سروش نیمه شب او هنگام نماز شب این بود که: «نخوابید، شیطان خوشحال می شود.
ذکر خیر مقام معظم رهبری از شهید مطهری : «ایشان هنگامی که به مشهد آمدند، گاهی اوقات به منزل ما وارد می شدند؛ البته ایشان در مشهد آشنا داشتند و جا و مکان هم داشتند، منتهی به خاطر علاقه ای که من به ایشان داشتم و خودشان هم این علاقه را می دانستند، مستقیما به منزل ما می آمدند. اتاقی که ایشان شبها می خوابیدند، با یک در فاصله داشت با اتاقی که من شب می خوابیدم. ایشان همیشه مقید بود به خواندن قرآن نیمه شب. صدای ایشان را می شنیدم که در هنگام تهجد و نماز شب خواندن گریه می کردند. البته، نماز شب خوان زیاد داریم. اما نماز شب خوانی که در آن نیمه شب با آن حال اشک بریزد و گریه کند، کم داریم.»
ذکر خیر علامه شهید مرتضی مطهری از پدر بزرگوارش که در آن زمان در قید حیات بوده 🌹شهید مطهری: چه مانعی دارد که من ذکر خیری از پدر بزرگوار خود بکنم: از وقتی که یادم می آید (حداقل از چهل سال پیش) من می دیدم که این مرد شریف هیچ وقت نمی گذاشت و نمی گذارد که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته تأخیر بیفتد. شام را سر شب می خورد و سه ساعت از شب گذشته می خوابید و حدّاقل دو ساعت به طلوع صبح مانده، و شبهای جمعه از سه ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شد و حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده بیدار می شود و حداقل قرآنی که تلاوت می کند یک جز است، و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می خواند. حالا تقریبا صد سال از عمرش می گذرد و هیچ وقت من نمی بینم که یک خواب ناآرامی داشته باشد، و همان لذّت معنوی است که این چنین نگهش داشته، یک شب نیست که پدر و مادرش را دعا نکند. یک نامادری داشته که به او خیلی ارادتمند است و می گوید: خیلی به من محبّت کرده است. شبی نیست که او را دعا نکند. یک شب نیست که تمام خویشاوندان و ذی حقّان و بستگان دور و نزدیکش را یاد نکند. اینها دل را زنده می کند. آدمی اگر بخواهد از چنین لذّتی بهره مند شود، ناچار از لذّتهای مادّی تخفیف می دهد تا به آن لذّت عمیق الهی برسد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️انتقاد به جا و شجاعانه مجری پاورقی: پزشکانی که با مصرف مشروبات الکی مسموم شدن برمی‌گردن سرکار؟! رییس دانشگاه علوم پزشکی جهرم پیام تسلیت برای پزشک فوت شده با ش اب داد!!!
نوای حسین-1.mp3
12.26M
◻️◻️◻️ ◻️◻️ ◻️ سرم خاک کف پای حسین اسـت دلم مجنون صحرای حسیـن استـــ بهشت ارزانے ِ خوبان عالمـ بهشت ِ من تماشای حسین استــ ◻️ ◻️◻️◻️ 🌷شهید سید مرتضی آوینی : زندگی به خون وابسته است و پیکر تاریخ بی خون خدا مرده ای بیش نیست، و سر مبارک امام شهید بر فراز نی رمزی است میان خدا و عشاق، یعنی که این است بهای دیدار.
🌷شهید سید مرتضی آوینی: اگر بگوييم حب خدا محبت های ديگر را از بين می برد درست است... اما درست تر آن است که محبت هاي ديگر در سايه حب خدا جان مي گيرد و روح پيدا می کند و انسان سراسر رحمت و محبت می شود، و فاش بگويم هيچ کس جز آن که دل به خدا سپرده است رسم دوست داشتن نمی داند. 🕊🌸🕊🌸🕊🌸
مداحی آنلاین - از من ناامید نشیا - رسولی.mp3
3.91M
🍃از من نا امید نشیا 🍃من شاید به درد بخورم 🎙حاج مهدی رسولی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی دیده نشده از شهید حاج قاسم و شهید کاظمی بهمراه صدای ناب شهید آوینی یاد امام و شهدا دل و میبره کرببلا
سلام به حضرت معصومه س.mp3
332.8K
سلام مقام معظم رهبری محضر بی بی فاطمه معصومه سلام الله علیها