آخرین عمل
حقیقت شقاوت این است که آخرین عمل انسان گناه باشد وحقیقت سعادت این است که انسان در حال عبادت بمیرد .در حال خواندن نماز شب سکته کند ، در راه مشهد و کربلا بمیرد . "حاج جواد اطمینان " به در خانه کسی رفت تا قباله بگیرد تا برای جهاز دختر آن خانواده قالی و یخچال تهیه کند در همانجا سکته کرد ومرد. عمل آخری او کمک به بندگان خدا بود . این را در نامه عمل اومی نویسند. پس همیشه بعد از نمازهایتان از خدا بخواهید که " خدایا، عمل آخری مارا عمل خیر قرار بده ." زیرا اگر آخرین عمل شما خیر باشد ، خداوند به همان نگاه می کند و به اعمال قبلی نگاه نمی کند.بعضی ها هستند که وقتی به آنها نامه ای میدهید فقط اول وآخر نامه را می خوانند ، خداوند هم همین طور، فقط به آخری نگاه می کند ، می بیند آخرین عمل خوب بوده ، می گوید : به بهشت برولذا می گویند : این دعا را زیاد بخوانید :" اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا " اگر عربیِ این دعا را بلد نیستید ، بعد از هر نماز بگویید : " خدایا عاقبت ما را ختم به خیر کن ." یعنی آخرین عمل مرا عبادت قرار بده . (آیت الله مجتهدی تهرانی-ره)
کو آن کسی که کار برای خدا کند؟
در ضلع شرقی مسجد جامع بازار تهران غذا فروشی داشت. مرحوم حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به « مرشد چلویی» روی تابلوی بالای دخل مغازه اش نوشته شده بود: « نسیه و وجه دستی داده می شود ، حتی به جنابعالی به قدر قوه» مرحوم مرشد در جلوی آشپزخانه ای که ایستاده بود، گفته بود کسانی که می خواهند غذا بیرون ببرند، هدایت کنید تا از نزد او بگذرند چون بیشتر کسانی که غذا بیرون می بردند، بچه ها و نوجوانانی بودند که برای کارفرمایان وصاحبان مغازه های بازار غذا می گرفتند و می بردند و خودشان از آن غذا محروم بودند. کودکی که با ظرف غذا در دست، نزد او می آمد مقداری پلوی زعفرانی روی بادیه او می ریخت و ظرف را کامل می کرد و بعد تکه کباب یا لقمه گوشت یا اگر تمام شده بود، ته دیگی زعفرانی داخل روغن می کرد و دهان آن پسربچه یا نوجوان می گذاشت. و همین طور فقیران و مسکینان صفی داشتند که از داخل راهرو شروع می شد و به اول سالن مغازه ختم می گشت. افراد فقیری که معمولاً عائله مند بودند و بعضی مورد شناسایی مرحوم مرشد قرار داشتند، هر روز می آمدند و به نسبت تعداد عائله خود غذای رایگان و خرجی یومیه می گرفتند. این شعر از آن مرحوم است:
کو آن کسی که کار برای خدا کند؟ بر جای بیوفایی مردم وفا کند
هرچند خلق سنگ ملامت بر او زنند بر جای سنگ نیمه شبها دعا کند
فرازهایی از توبه نامه شهید 13 ساله علیرضا محمودی (1)
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که حسد کردم... از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم... از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم.... از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم.... از این که مرگ را فراموش کردم.... از این که در راهت سستی و تنبلی کردم.... از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم.... (منبع : همشهری آنلاین)
عوارض گناه
عن ابى جعفر -عليه السلام- قال: اتّقوا المحقّرات من الذّنوب فانّ لها طالباً؟ يقول احدُكم: اُذنِب و استغفر! ... ( الشافی، ص ، ۶۰۳)
شرح حدیث از امام خامنه ای ( مدظله العالی) : چیز کوچک اگر جستجو کننده ای و طلب کننده ای پشت سرش نباشد ممکن است از یاد برود، اما وقتی چشم بینایی و دست قدرتمندی به دنبال او است، هر چه هم کوچک باشد، از دست نخواهد رفت، محفوظ خواهد ماند. این گناهانی که مورد تحقیر شماست و آن را کوچک می شمرید طلب کننده ای دارد، چشم بصیری به دنبال آنهاست. یکی از شما ممکن است این طور بگوید : گناه میکنم ، بعد هم استغفار می کنم ! این ، کوچک شمردن گناه است. ... این گناه یک کار نقدی است شما دارید انجام می دهید،امّا توبه ای که بناست بکنید، نسیه است معلوم نیست اتفاق بیفتد. آیا انسان عمر خواهد داشت تا آن وقتی که توبه بکند؟ آیا مهلت خواهد یافت؟ آیا به پاداش خواهد ماند؟ چه قدر از گناهانی است که ما کردیم، اصلاً یادمان رفته ! از گناهانی که در یادمان باقی نمانده چطور توبه کنیم ؟ اینها عوارض گناه است. [تاریخ ۸۸/۱۲/۱۰]
من با این شیطان چه کنم ؟!
یک شب شیخ مرتضی زاهد در نماز چند جا اشتباه در رکعت ها داشته معلوم بوده که حواسش جای دیگر است انگار که چیزی فکر او را به هم ریخته. سه چهار روز این طور بوده. تا اینکه عده ای از دوستان میرسند خدمت شیخ. حاج آقا تقی کرمانشاهی از شیخ می پرسد آقا شما حواس پرتی پیدا کردید.؟ ما نگران حال شماییم. او با آن حال زارش فرمود: راستش چند شب قبل حدیثی خواندم. حدیثی از رسول اکرم صلوات الله علیه. شیخ گفت: در آن حدیث پیامبر به امیر المومنین (ع) می فرماید: «یا علی به اندازه ای که تو با خوبیها و راههای هدایت آشنا هستی شیطان نیز به همان اندازه با همه بدیها و راههای گمراهی در زمین و آسمان آشنایی دارد ...» وسپس شیخ آرام زیر لب میگفت: من با این شیطان چه کنم؟! [ حکایت خوبان ، شیخ مرتضی زاهد - ص۱۵۳]
آثار دعای نیمه شب
یکی از کسانی که خود، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را زیارت کرده و از روح بلند و الهی او بهره برده است، میگوید: «حاج میرزا جواد آقا روزی پس از پایان درس، عازم حجره یکی ازطلبههای مدرسه دارالشفاء شد . من نیز خدمتش بودم . به حجره آن طلبه وارد شد و پس از به جای آوردن مراسم احترام و اندکی جلوس برخاست و حجره را ترک گفت . در بین راه علت این دیدار آن هم از سوی ایشان و رفتن به حجره یکی از طلبهها را پرسیدم، در پاسخ فرمودند : شب گذشته هنگام سحر، فیوضاتی بر من افاضه شد که فهمیدم از ناحیه خودم نیست و چون توجه کردم، دیدم این آقای طلبه به تهجد برخاسته و در نماز شبش به من دعا می کند و این فیوضات، اثر دعای اوست. این بود که به خاطر سپاسگزاری از عنایتش به دیدارش رفتم ». ( رساله لقاءالله، مقدمه، ص ه )
همین یه جمله... مجالس مهمونی یکی از جاهاییه که بستر برای حرف زدن از دیگران آماده س. توی یکی از همین مهمونی ها ، منم مثل بقیه شروع کردم به حرف زدن در مورد یکی از آشناها. وقتی از مجلس برگشتیم، محمد گفت:" می دونی غیبت کردی!! حالا بریم در خونه شون تا بگی پشت سرش چی گفتی." گفتم: اینطوری که پاک آبروم میره. با خنده گفت:" تو که از بنده ی خدا این قدر می ترسی، چرا از خود خدا نمی ترسی؟!" همین یه جمله برام کافی بود تا نه دیگه غیبت کننده باشم و نه شنونده ی غیبت.💐💐💐💐شهید محمد گرامی: کتاب دل دریائی ص ۷۰🌺🌺🌺🌺
گلایه حجّت خدا (ع)
مرحوم آيت الله مجتهدي تهراني (رحمة الله علیه) می فرمودند : يک روز ، پس از اقامه نماز پشت سرآيت الله مدني، ديدم که ايشان شديدا دارند گريه ميکنند رفتم پيش آيت الله مدني وگفتم: ببخشيد، اتفاقي افتاده که اين طور شما به گريه افتادهايد؟ ايشان فرمودند:يک لحظه، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ديدم که به پشت سرمن اشاره نموده وفرمودند: « آقاي مدني! نگاه کن! شيعيان من بعد از نماز، سريع ميروند دنبال کار خودشان و هيچکدام براي فرج من دعا نميکنند. انگارنه انگار که امام زمانشان غايب است!» ومن ازگلايه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به گريه افتادم. ( کتاب مهربانتر از مادر ، حسن محمودی ، انتشارات مسجد مقدس جمکران)
اللّٰهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِيقَ الطّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِيَةِ، وَصِدْقَ النِّيَّةِ، وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ، وَأَكْرِمْنا بِالْهُدىٰ وَالاسْتِقامَةِ، وَسَدِّدْ أَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِكْمَةِ، وَامْلَأْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ، وَطَهِّرْ بُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ، وَاكْفُفْ أَيْدِيَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ، وَاغْضُضْ أَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِيانَةِ، وَاسْدُدْ أَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِيبَةِ، خدایا، توفیق فرمانبری و دوری از نافرمانی و درستی نیت و شناخت واجبات را روزی ما کن و ما را به هدایت و پایداری گرامی دار و زبانمان را به راستگویی و حکمت استوار ساز و دلهایمان را از دانش و بینش پر کن و شکمهایمان را از حرام و شبهه پاک فرما و دستانمان را از ستم و دزدی بازدار و دیدگانمان را از ناپاکی و خیانت فرو بند و گوشهایمان را از شنیدن بیهوده و غیبت ببند وَتَفَضَّلْ عَلىٰ عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصِيحَةِ، وَعَلَى الْمُتَعَلِّمِينَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ، وَعَلَى الْمُسْتَمِعِينَ بِالاتِّباعِ وَالْمَوْعِظَةِ، وَعَلىٰ مَرْضَى الْمُسْلِمِينَ بِالشِّفاءِ وَالرَّاحَةِ، وَعَلىٰ مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ؛ وَعَلىٰ مَشايِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّكِينَةِ، وَعَلَى الشَّبابِ بِالْإِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ، وَعَلَى النِّساءِ بِالْحَياءِ وَالْعِفَّةِ، وَعَلَى الْأَغْنِياءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ، وَعَلَى الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ، وَعَلَى الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ، وَعَلَى الْأُسَرَاءِ بِالْخَلاصِ وَالرَّاحَةِ، وَعَلَى الْأُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ، وَعَلَى الرَّعِيَّةِ بِالْإِنْصافِ وَحُسْنِ السِّيرَةِ، و بر دانشمندانمان زهد و خیرخواهی و بر دانشآموزان تلاش و شوق و بر شنوندگان پیروی و پندآموزی و بر بیماران شفا و آرامش و بر مردگان مهر و رحمت؛ و بر پیران متانت و آرامش و بر جوانان بازگشت و توبه و بر زنان حیا و پاکدامنی و بر ثروتمندان فروتنی و گشادگی و بر تنگدستان شکیبایی و قناعت و بر جنگجویان نصرت و پیروزی و بر اسیران آزادی و راحتی و بر حاکمان عدالت و دلسوزی و بر زیردستان انصاف و خوشرفتاری عطا کن وَبارِكْ لِلْحُجَّاجِ وَالزُّوَّارِ فِى الزَّادِ وَالنَّفَقَةِ، وَاقْضِ ما أَوْجَبْتَ عَلَيْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ، بِفَضْلِكَ وَرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. و حاجیان و زیارت کنندگان را در زاد و هزینه برکت ده و آنچه را بر ایشان از حج و عمره واجب کردی توفیق تمام کردن عنایت کن، به فضل و رحمتت ای مهربانترین مهربانان.
احترام به قوانین حکومت
خانم مرضیه حدیدچی دباغ نقل می کنند" یکی از خصوصیات بارز امام این بود که حتی در مملکت کفر هم ، حقوق و قوانین اجتماعی آن را رعایت میکردند. از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع کرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی که امام برای نماز به آنجا میآمدند ذبح کردند و به مناسبت شب عاشورا مقداری از آن خوراک را تهیه کردند و مقداری از آن را هم به منزل امام فرستادند. چون در فرانسه قانونی وجود دارد که طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از کشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از قانون حکومتِ اینجا شده است، من از آبگوشت نمیخورم. ( برداشتهایی از سیره امام خمینی رحمه الله علیه - جلد ۴صفحه ۲۹۱)
در محضر بهجت (ره)
مگر معراج نمی خواهید؟ مگر نمی خواهید بالا بروید؟ پس نماز کامل بخوانید. محک ، نمــــاز است سر نماز اول وقت حاضر شو ، شاید آخرین دیدارت با خدا باشد در زمین ...
هشدار تکان دهنده
شهيد آيت الله مدني در نطقي كه در جمع خبرگان ملّت داشتند و آن هم در سال هاي اول انقلاب ( حدود سال 58 يا 59 ) هشدار تكان دهنده اي به شخصيِت هاي مطرح و انقلابيون آن زمان دادند كه امروز عمق آن را بيشتر درك مي كنيم . شهيد مدني با اشاره به ماجراي « يوسف و زليخا » در قرآن حكيم به آن قسمت داستان اشاره كرد كه وقتي زليخا از عيب گيري زنان مصر با خبر شد آنان را به ضيافتي دعوت كرد و به دست آنان كارد وترنجي داد و در ميان مهماني به يوسف دستور داد كه وارد ضيافت شود ، آمدن يوسف همان و بريده شدن دست زناني كه ملامت گر زليخا بودند همان. شهيد آيت الله مدني با گريه درد ناك در پشت تريبون ادامه داد : « آقايان ! نكند در محشر و قيامت محمد رضا ( پهلوي ) جلو ما را بگيـرد و بگويد ديديد شما هم وقتي دستتان ترنج دادند دستتان را بريديد و مثل من كاخ نشين و طاغوتي شديد ؟! » (نقل قول از فرزند شهید بزرگوار)
براءبن عازب ميگويد: عربى خدمت رسول خدا آمد و گفت:
«دلنى على عمل يدخلنى الجنة، قال: اطعم الجائع، واسق الظمآن، وامر بالمعروف، وانه عن المنكر فان لم تطق فكف لسانك الا من خير:»
مرا به عملى دلالت كن كه آن عمل به بهشتم در آورد، فرمود: گرسنه را طعام بده، تشنه را سيراب كن، مردم را به كارهاى پسنديده وادار، و از كارهاى زشت باز دار و اگر بر اين امور قدرت ندارى زبانت را مگر از خير گفتن نگاه دار. محجة البيضا، ج ۵، ص ۱۹۵.
کسب کرامات بر اثر ترک گناه
جناب شيخ در ديداری كه با حضرت آيت الله سيد محمدهادی ميلانی داشته تحول معنوی خود را چنین بازگو نموده است كه: « در ايام جوانی ( حدود 23 سالگی ) دختری رعنا و زيبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: « رجبعلی! خدا میتواند تو را خيلی امتحان كند، بيا يك بار تو خدا را امتحان كن! و از اين حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر كن. سپس به خداوند عرضه داشتم: « خدايا! من اين گناه را برای تو ترك میكنم، تو هم مرا برای خودت تربيت كن.» آنگاه دليرانه، همچون يوسف (ع) در برابر گناه مقاومت میكند و از آلوده شدن دامن به گناه اجتناب میورزد و به سرعت از دام خطر میگريزد. اين كف نفس و پرهيز از گناه، موجب بصيرت و بينايی او میگردد. ديده برزخی او باز میشود و آن چه را كه ديگران نمیديدند و نمی شنيدند، میبيند و میشنود. به طوری كه چون از خانه خود بيرون میآيد، بعضی از افراد را بهصورت واقعی خود میبيند و برخی اسرار برای او كشف میشود. ( کتاب کیمیاي محبّت- محمدی ری شهری)
پرهیز از زیاده روی در مطالبات دینی
فی الکافی عن النبی (ص) : ان هذا الدين متين فاوغلوا فيه برفق و لا تُكَرِّهوا عبادة اللّه الى عباداللّه ( الشافی،ص۵۲۰)
شرح حدیث از امام خامنه ای ( مدظله العالی): جزء وصایای نبی اکرم (ص) است که فرمود: این دین متین است. استوار است و دارای استحکام است. اگر قرار هست کسی را وارد دین کنید لازم نیست به زور متوسل شوید بلکه آنها را با رِفق (آرامش و ملایمت و مدارا) وارد دین بکنید! لازم نیست با اصرار، با زیاده روی در مطالبه، بخواهید کسی را وارد دین بکنید. کاری نکنید که عبادت خدا در نظر بندگان خدا مکروه و ناپسند بیاید. وقتی شما زیاد اصرار کردید؛ این اصرار یک حالت امتناعی در او به وجود می آورد. برای او کراهت پیدا می شود. زور و فشار کراهت ایجاد می کند. اگر مرتب به او بگویید این دعا را بخوان! این ذکر را بگو! این نماز را بخوان! او می گوید من اصلا نمی توانم و از عهده ام برنمی آید. بطوری که کلاً روی گردان می شود. اگر زیاد فشار بیاورید عمل دینی را در چشم بنده خدا مکروه، ملال آور و خسته کننده معرفی می کنید... (اما) اگر حرکت شما با ملایمت و مدارا و به اندازه باشد آن وقت (نتیجه مطلوب حاصل می شود).(درس خارج مورخ ۸۷/۲/۳)
برکت و عظمت ولایت علی(ع) (به نقل از آیت ا... بهجت –ره)
در نجف یا کاظمین یکی از آقایان قریب ۱۰یا ۱۵ نفر از اهل علم را برای ناهار دعوت کرده بود ولی فرستاده آقا اشتباهاً طلاب یک مدرسه را که قریب ۶۰-۷۰نفر بودند دعوت کرده بود. وقتی میهمانان آمدند وی دیده بود، گذشته از این که جا برای نشستن آنها کم است غذا نیز خیلی اندک است، بی درنگ به ذهنش خطور کرد که آیت الله حاج شیخ فتحعلی کاظمینی را از جریان با خبر سازد.وقتی خبر به آقا رسیده بود فرمودند: دست به کار نشوند تا من بیایم. تا اینکه ایشان تشریف می آورد و می فرماید: یک پارچه سفید آب ندیده برایم بیاورید. و ظرف برنج را وارسی کرد و سرپوش را برداشته و آن پارچه را به جای سرپوش می گذارد و می فرماید: حال ظرفها را به من بدهید، من غذا می ریزم و شما تقسیم کنید، و(این ذکر را) مکرر می فرموده است: « ها علیٌّ (ع) خیرُ البشر، ... » هشدار، که علی علیه السلام بهترین انسانهاست، ... تا اینکه به شرافت مقام شامخ علی علیه السلام تمام میهمانان را از آن دیگ غذا داده و هنوز طعام دیگ به آخر نرسیده بود ». [ منبع : مرکز نشر و آثار آیت ا... محمد تقی بهجت – ره ]
شُهرت گریزی [ مفاخر اسلام، علی دوانی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ج۱۱، ص۳۶۰]
مرحوم استاد محمود شهابی (رحمة الله علیه) می نویسد: ...در یكی از ماههای رمضان، با چند تن از دوستان، از محدث قمی (رحمة الله علیه)خواهش كردیم كه در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت را بر معتقدان و علاقه مندان منّت نهند. با اصرار و پافشاری، این خواهش پذیرفته شد و وی چند روز نماز ظهر و عصر را در یكی از شبستان های آنجا اقامه كرد و بر جمعیّت این جماعت روز به روز افزوده می شد. هنوز ده روز نشده بود كه اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیّت فوق العاده شد. روزی پس از اتمام نماز به من كه نزدیك ایشان بودم، گفتند: «من امروز نمی توانم نماز عصر بخوانم.» رفتند و دیگر آن سال برای نماز جماعت نیامدند. در موقع ملاقات و سوال از علّت ترك جماعت، گفتند: «حقیقت این است كه در ركوع ركعت چهارم متوجّه شدم كه صدای اقتدا كنندگان كه پشت سر من می گویند «یا الله، یا الله، اِنَّ اللهَ مَعَ الصَّابِریِنَ» از محلّی بسیار دور به گوش می رسد و متوجّه زیادی جمعیّت شدم و در من شادی و فرحی تولید شد و خلاصه خوشم آمد كه جمعیّت این اندازه زیاد است؛ بنابراین، من برای امامت اهلیّت ندارم.»
حکایت خوبی و پاکی همانند درختیست که
ساقه اش همیشه پابرجاست ، برگش خشک
نمی شود در تمام فصول سبز است
ریشه اش به دل خاک فرو میرود
و شاخه هایش به سوی آسمان بالا میرود
درخت کاج را ببین
همیشه سبز است
ساقه و برگهایش خشک نمیشود و نمیریزد
شاخه هایش به سمت آسمان بالا میرود ،
شبیه به قلب اوج می گیرد و رشد می کند
یعنی این قلبهای ماست که به آسمان بالا میرود ،
و فرمان قلبمان فرمان خداست که
تنها به خوبی و پاکیزگی حکم می دهد .
سلام صبح تان بخیر و به نیکی
یا ایهَا الَّذینَ امَنوا انْ تَتَّقُوا اللهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً وَ یکفِّرْ عَنْکمْ سَیئاتِکمْ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللهُ ذُوالفَضْلِ الْعَظیمِ. «تقوا» از ماده «وَقْی» به معنی خودنگهداری است، این که انسان در یک حالی باشد که بتواند خود را نگهداری کند. تقوای الهی نگهداری خود است از آنچه بد است، برای خدا.
قرآن میگوید اگر متقی واقعی باشید دو اثر دارد. یکی اینکه گشایش در کار به وجود میآید در اثر تأثیر معنوی آن. واقعاً اگر کسی پاک و باتقوا زندگی کند، یک سلسله گرهها برایش پیش نمیآید، و اگر پیش بیاید حل میشود. خاصیت دوم تقوا این است که بر روشنبینی میافزاید. ابتدا به نظر مشکل میآید. روشنبینی چه ارتباطی دارد به تقوا؟! بستگی دارد به مغز و کار آن. تقوا چه تأثیری دارد در بینش؟
ولی این اشتباه است. اگر انسان متقی باشد، روشنبینتر است زیرا تقوا صفای روح میآورد؛ تقوا آن تیرگیهایی را که باعث میشود انسان از روشنبینیهایی که مخصوص خود اوست استفاده نکند از بین میبرد.
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
شما اگر نسبت به موضوعی تعصب بورزید نمیتوانید آن را آن طوری که هست بگیرید. تقوا گرد و غبار تعصب را پاک میکند، کینهتوزی را فرو مینشاند، در نتیجه عقل، آزاد فکر میکند. سعدی میگوید:
حقیقت سرایی است آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبینی که هرجا که برخاست گرد
نبیند نظر گرچه بیناست مرد .کتاب آشنایی با قرآن ج ۳ ص۱۸.آیت الله شهید استاد مطهری رحمه الله علیه.
نظر گاه شیطان
شاید تجربه کرده باشید، اگر سگی گرسنه رو به شما آورد و همراهتان نان یا گوشت باشد، آیا به گفتن چِخ، رد می شود؟! چوب هم بلند کنی فایده ندارد و دست بردار نیست. اما اگر هیچ همراه نداشته باشی ، با آن شامه قوی که دارد ، چون می فهمد چیزی نداری تا گفتی چِخ، فورا می رود. دل شما نیز مورد نظر شیطان است، نگاهی به دل می کند، اگر آذوقه او مانند حب مال، زر و زیور، شهرت، مقام، حسادت، بخل و ....در آن باشد، می بیند به به! چه جای خوبی برای او است، همان جا متمرکز می شود، اگر صد هزار بار هم «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»، بگویی به این چِخ ها رد نمی شود، چون این دشمن خیلی سرسخت است. « ً ... انه لکم عدوٌ مبین » بلی اگر طعمه اش را دور کردی، آنگاه می بیند وسیله ماندن ندارد و با یک استعاذه فرار می کند.
(بخشی از فرمایشات شهید محراب آیت ا...دستغیب رحمة ا... علیه )