خوش آمد گویی کردند من نیز بعد از اینکه تلاش کردم تا بغض خود را قورت دهم به مادرش گفتم عجب پسری تربیت کرده اید.
خدا شما را حفظ نماید🙏 اجرتان با حضرت زهرا س که چنین پسر بامعرفت و جوانمردی را تربیت نموده اید. الهی خیر ببینید با تربیت چنین پسر مهربانی که حتی بعد از شهادت نیز در حال خدمت به خلق خداست و لحظهای استراحت ندارد. بعد در مورد خوابم به طور کامل برای ایشان توضیح دادم در حالی که اشک بیوقفه از چشمانم جاری بود،
بعضی وقتها بغض چنان گلویم را می فشرد که مجبور بودم مدتی سکوت کنم تا بتوانم ادامه ماجرا را بگویم.
مادر علی اصغر گفت دقیقا می دانم چه می گویید👍 از پسر من کمتر از این توقع نمیرود🥰 باید هم به شما خدمت کند،☺️ وظیفه اش است به گونه ای صحبت می کرد که گویا واقعاً پسرش زنده است و او را در کنار خود دارد.👌
بعد مادر علی اصغر شروع کرد به صحبت کردن درباره خصوصیات اخلاقی پسر شهیدش و چیزهایی را تعریف کرد از یک نوجوان ۱۶ ساله که گویا از فردی ۴۰ ساله سخن می گوید (از نظر فهم و شعور، درک و کمالات قابل تصور نبود ). بسیار خوشحال بود که فرزندش توانسته خدمتی نماید و دل کسی را شاد کند. به ایشان گفتم من الان دیگه مطمئن هستم که با فرزند شهیدتان ارتباط دارید.
اگر امکان دارد مرا از از آن مطلع نمایید به شما قول می دهم که به هیچ کس نخواهم گفت شروع به صحبت کرد و از صحبت هایش کاملا متوجه شدم که ایشان حداقل هفته ای یک بار فرزند خود را میبیند و با او درد دل می کند و از دلتنگی هایش می گوید ولی از این موضوع هیچ کس خبر ندارد و تمایلی هم نداشت که دیگران چیزی بدانند. گهگاه میگفت از علی اصغر گلایه دارم که چرا کم به من سر میزند.😔
گفتم بقدری پسر عزیزتان سرش شلوغه و مشغله کاری او به قدری زیاده که فرصت سر خاراندن هم نداره.
فرزند دلبندتان همانطور که خودتون میخواهید در حال خدمت به خلق خداست و در حال گره گشایی از کار مردم است پس از او واقعاً راضی باشید و توقع دیدار زود به زود شان را نداشته باشید.🥰
بسیار خوشحال شد و به من گفتند که شما خواهر علی اصغر من هستید و من مطمئنم که فرزندم شما را به عنوان خواهر خود انتخاب کرده که اینگونه در خوابتون به طور واضح آمده. فقط به من بگو لباسیکه تن کرده بود چی بود؟
برایش به طور کامل توضیح دادم علی اصغر پوتینی که پایش بود بسیار برایش بزرگ بود و شلوار از داخل پوتین از قسمت بالا بیرون افتاده بود سایز شلوار برایش خیلی بزرگ و بلند بود مجبور شده بود بخشی را در زیر پوتین قرار دهد ولی باز هم مازاد آن از بالای پوتین بیرون آمده بود و پیراهنش نیز بزرگتر از سایز بدنش بود مادرش گریه کرد و گفت دقیقاً فرزند من با همین لباس به شهادت رسیده.
بعد از نحوه ی شهادت و ایثارش تعریف کرد که وقتی با همرزمانش در محاصره ی دشمن بعثی قرار میگیرن، علی اصغر به همه ی دوستان و همرزمان خود میگه که من خیالم از بابت پدر و مادرم و رسیدگی به اونها راحته. برادر بزرگتری دارم که در خدمتشان هست. ولی تک تک شماها یا زن و بچه دارید یا والدینی دارید که به شدت بهتون نیاز دارن، پس من بالای تپه می مونم و سرشون رو گرم میکنم. شماها عقب نشینی کنید.
همرزمانش تعریف کرده بودن که زمان زیادی علی اصغر با دشمن یکه و تنها درگیر بود و تا آخرین تیر هم مقاومت کرد ولی بعدش دیگه صدای تیراندازی قطع شد و مطمئن شدیم که علی شهید شده❤❤❤❤❤❤❤❤
فقط یک نکته عجیب وجود داشت و آن این بود که عکسی که از علی اصغر قلعه ای بر روی طاقچه خانه وجود داشت به آن شهید که من در خواب دیده بودم متفاوت بود و این ذهنم را کاملاً درگیر کرده بود. علت این تفاوت را نمی دانستم آن نوجوان بسیار زیبا و دوست داشتنی در خواب آن نبود که بر روی طاقچه گذاشته شده بود.🤔
به مادرش گفتم آیا عکس دیگری از علی اصغر دارید گفت نه این آخرین عکس است که از علی اصغر به یادگار مانده. عکس با کلاه بافتنی و لباس بسیجی که در جبهه اندخته بود
ذهنم بسیار درگیر شد پس آن کسی که من در خواب دیدم با این علی اصغر متفاوت است ولی اگر اینگونه باشد چرا مادرش وقتی من وارد منزل شدم گفت بوی علی اصغر را استشمام میکنم؟؟؟🤔
چرا این دو باهم جور نیستند تا آنکه خواهرش مرا برای شرکت در مراسم سالگرد علی اصغر دعوت نمود، در حالی که در پذیرایی منزل ایشان نشسته بودم نگاهم به تابلویی افتاد که در گوشه سمت راست آن عکس سه در چهاری گذاشته شده بود. بی اختیار از جا بلند شدم و به سمت آن حرکت کردم. بغض گلویم را گرفت، عکس علی اصغر دوستداشتنی خواب من بود❤ بی اختیار تابلو را برداشتم محکم به خودم چسباندم و اشک امانم نمی داد تازه گم شده خود را پیدا نمودم این همان فرزند دلیر انقلاب و نوجوانان مهربان و دلسوزی است که من در خواب دیده بودم بغض و گریه هایم تمام نمی شد و لحظه به لحظه بیشتر می شد به سختی توانستم خودم را کنترل نمایم از خواهرش پرسیدم این عکس چرا اینجاست؟؟
؟؟ چگونه به دست شما رسیده خواهرش گفت این آخرین عکسی است که علی اصغر موقع آخرین اعزام خود به جبهه، در عکاسی محل گرفت و وقتی منزل را به قصد رفتن جبهه ترک می کرد از او خواستم از شش قطعه عکسی که در دست دارد یکی را به امانت به من بدهد. از آن موقع این عکس در تابلوی منزل قرار گرفته.
هیچ وقت به ذهنم نرسید که این عکس را بدهم تا بزرگ کنند.
از زمانی که عکس را دیدم بسیار بی تاب شدم و اصرار شدید داشتم که بتوانم بر سر مزار شهید بزرگوار بروم به همراه همسرم در صبح یک روز تعطیل به گلزار شهدای بهشت زهرای تهران رفتیم. اولین بار بود که بعد از سالیان سال به گلزار شهدا میرفتم گویا صدای صحبت شهدا را که در خوابم دیده بودم در اینجا به خوبی می شنیدم با ورودم به مزار شهدا به همه آن ها بلند بلند سلام می کردم و اصلاً اختیار در دست خودم نبود با صدای بلند سلام می کردم و از شنیدن صدای سلام این عزیزان برخود می بالیدم.
به قطعه ۲۷ مزار علی اصغر قلعه رسیدم پاهایم توان حرکت به سوی مزار علی اصغر رانداشت احساس می کردم پاهایم از زانو سست شده و هر لحظه بر زمین خواهم افتاد درد دل می گفتم ای کاش تمام خوابی که دیده بودم فقط یک رویا بود و همه عزیزانی که در خواب دیدم زنده بودند.😭 انسانهای پاک سرشت و با مرام و با معرفت💞 خودم را به سختی کنترل نمودم گویا علی اصغر قلعه ای خود مرا صدا میزد و جای مزار خود را به من نشان می داد بدون اینکه به دنبالش بگردم آرام آرام به سمت مزار این شهید بزرگوار کشیده میشدم . وقتی به مزارش رسیدم توان از دست دادم و بر روی قبرش افتادم چنان گریه میکردم که گویا سالیان زیادیست که او را می شناسم و یکی از عزیزترین افراد زندگیام بوده .
نمیتوانستم ببینم کسی که آنگونه در شفا یافتن من سهیم بوده الان در زیر خرمن ها خاک خوابیده . آرزو میکردم ای کاش زنده بود قطعاً می توانست به افراد زیادی خدمت کند. صدای گریه هایم چنان بلند بود که گروه گزارشگر شاهد صدا و سیما که برای تهیه گزارش به بهشت زهرا آمده بودند به سمت مزار این شهید کشیده شدند و اصرار داشتند با بنده مصاحبه داشته باشند ولی همسرم از آنان خواست که آنجا را ترک کنند. از همسرم در مورد نسبت من
با آن شهید پرسیدند ایشان پاسخ داده بود که از آشنایان است.
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- وَ أَمَّا قَوْلُهُ: غَیْرِالْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ فَأُولَئِکَ الْیَهُودُ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْراً فَغَضِبَ عَلَیْهِمْ فَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَهًْ وَ الْخَنَازِیرَ فَنَسْأَلُ اللَّهَ تَعَالَی أَنْ لَا یَغْضَبَ عَلَیْنَا کَمَا غَضِبَ عَلَیْهِمْ.
امام علی (علیه السلام) غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ؛ یهودیان هستند که نعمت خدا را به کفر تبدیل نمودند، خداوند بر آنها خشمگرفت که بهصورت میمون و خوک درآمدند ما درخواست میکنیم از خدا که به ما خشم نگیرد چنانچه بر آنها خشم گرفت.
👈👈کسانی که کفر نعمت حکومت اسلامی را می کنند که بالاترین نعمت است، بر اساس این روایت، همچون یهودیان مورد غضب الهی هستند.
👈👈👈ای کسانی که رأی ندادید از خدا بخواهید غضبش را از شما بردارد شاید توبه شما قبول شود.
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
🔰 #لذت_بندگی ۱۷۶
🔵 #راحت_طلبی ۵۱
🌷بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از مواردی که باعث شده ظهور مولامون، به تاخیر بیفته؛ راحت طلبی ماها هستش، ما اگه راحت طلب نباشیم؛ و زمینه رو فراهم کنیم، مسلما ظهور اتفاق میفته
حاج آقا یعنی چکار کنیم؟؟
ببینید بعضی ها فکر میکنند که برای اینکه حضرت فداش بشم تشریف فرما بشن، باید بشینیم خونه و فقط دعا کنیم
نه عزیزم؛ درسته دعا کردن اهمیت داره و سفارش شده، ولی فقط دعا کردن خالی فایده نداره
پس چکار کنیم؟؟
کار گروهی باید انجام بدیم، اونم نه اینکه مثل سازمان و اداره باشه، بلکه کار بصورت تشکیلاتی باید باشه و الا اگه تشکیلاتی نباشه اصلا ارزش نداره
تشکیلات یعنی👈 عده ای خودجوش برای رضای خدا؛ دور هم جمع شدن و دارن کار میکنند، ولی چون که اینجور کار کردن خیلی سخته، البته سخت نیست؛ چون ماها راحت طلبیم، فکر میکنیم سخت هستش
اگه کسی راحت طلب نباشه، همیشه دنبال کارهایی هستش که اثر گذار باشه، نه دنبال کارای بی اثر و بی نتیجه و خیـــــــــــلی از خصوصیات ما تو کار تشکیلاتی نمایان میشه👌👌
اگه تونستی تو تشکیلات تقوا رو رعایت کنی
اون موقع هست که برای سربازی امام زمان فداش بشم هم آماده شده ای✔️
ولی اگه بصورت فردی بخوای کار کنی، اولا که هیچ اثری نداره🔸
در ثانی نتیجه هم نداره🔺
بعضی ها فکر میکنند، آقا تو تنهایی باید فرد خوب باشیم؛ تو جمع باید مثل دیگران باشیم و به قول معروف باید گرگ بود و الا حقت رو می خورند❌
اولا که این اصطلاح رو باید کجا بکار ببریم؟؟
اصلا درسته چنین اصطلاحی؟؟
این به عهده ی خودتون؛ برید فکر کنید ببینید درسته یانه؟؟
بعدش ما میخواهیم کار گروهی کنیم، تو کار گروهی که همه ی رفقا باهم جمع شدیم
دیگه زرنگ بازی در آوردن معنی نداره، البته زرنگ بازی به این معنی که از زیر کار در برم؛ و یجورایی دیگران کارمو به دوش بگیرن
بلکه آدم زرنگ یعنی:
"السابقون السابقون اولئک المقربون"
اگه این عقیدت بود، اون موقع زرنگ هستی، حالا در مورد کار تشکیلاتی یکم بیشتر در جلسه های بعدی صحبت میکنیم ان شاء الله
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
دیدینوقتیتویخونہبویسوختگیمیاد
همہهولمیشنکہ
نکنہجاییبرقاتصالی کردھ؟!😬
نکنہغذاسوختہ..
همہدنبالِعلتمیگردنتارفعشکنن..
همہتوخونہبسیجمیشن..
دنبالچی؟! دنبالِبویسوختگی !
چونمیدونناگہرسیدگینشہ
زندگیشونوداراییشونومیسوزونہ(:🔥
رفیق !👀
توبویگناهوحسمیکنیچیکارمیکنی؟!🙄
توهمهولمیشینھ ؟!
هیشکیازسوختنخوششنمیاد ..😖
مخصوصاکہچھرش
جلومھدیفاطمهسیاهباشه..!🥀💔
#اَݪلّهُـمَعَجـِّݪاݪِۅیـِّڪالفـَرَج(..
#تلنگر
#امام_زمان
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
عشق حقیقی - @Maddahionlin.mp3
2.99M
♨️عشق حقیقی
👌سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
استاد باقی 30 ؛ ادب ذکری و فعلی نماز در ورود به باطن و ملکوت نماز.mp3
1.44M
🌸 #اسرار_نماز
❇️🌷 ادب ذکری و فعلی #نماز در ورود به باطن و ملکوت نماز 🌷❇️
#استاد_باقی
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
استاد محمدی ؛ نماز قضا زیاد دارم می ترسم بمیرم و برگردنم بماند.mp3
520.4K
🔰 #نماز_قضا زیاد دارم می ترسم بمیرم و برگردنم بماند، وظیفه ام چیست؟ ⁉️
✍ سوال پرکاربرد کاربرلن 👆👆
🎤#استاد_محمدی
💠 خادم
╭─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╮
@khademngoo
╰─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─╯
هدایت شده از کسب و کارهای خانگی
شرکت کننده ی شانزدهم در مسابقه😍
کیکی که به مناسبت دهه کرامت پختن😋😋😋
کد۱۶
به کانال کسب و کارهای خونگی بپیوندید🌺🌸
@mahsolate_khonegei