eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.8هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.4هزار ویدیو
165 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 بر مـ‌زار لالـ‌ہ ها تنـ‌ها مانـ‌ده ام قافلـ‌ہ رفتہ ستـــ ومـ‌‌ݩ 🌷باز آئینه، آب، سینی‌ و چای و نبات 🌷باز پنجشنبہ‌‌‌ و با ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌
میان این هَیاهو، بِه یادِ تو آرامَم حسین ⚘ الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ. #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5823345530134071347.mp3
4.39M
🔻هرروز ندای یاری امام زمان عج بلند است... ، لازمه لبیک گفتن است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیقراری یعنی...؟.mp3
9.33M
💌 ـ چرا من در این بازه‌ی زمانی به دنیا آمدم؟ ـ چرا من نیز جزو مردم آخرالزمان، محسوب می‌شوم؟ ـ دقیقاً نقش من در این بازه‌ی آخرالزمانی چیست؟ ـ جای من در پازل ظهور کجاست؟ 🎤
🔵 دلیل تاکید بر نماز اول وقت چیست؟ آیا بهتر نیست هرگاه وقت داشتیم نماز بخوانیم؟ 🌷 1. بیشترین تاثیر نماز در اول وقت هر کاری زمانی ویژه دارد که در صورت تحقق یافتن در آن زمان، تأثیر بیشتری خواهد داشت. برای مثال، اگر ورزش یا خوردن غذا و مصرف دارو در زمان خاص خودش باشد، بسیار آرامش بخش و مفيد خواهد بود؛ لذا رسول خدا (صلی الله عليه و آله ) فرموده اند: «کارها در گرو زمان و فرصت خاص خویشند.» 1 لذا نماز در اول وقت، نشاط آور، انرژی بخش و دارای تأثیرات ویژه است. مثلاً در مورد نماز ظهر 🌹 امام صادق (ع) می فرمایند: «به هنگام ظهر درهای آسمان گشوده می‏شود و بادهاي ( رحمت ) وزيده مي شود و خداوند به مخلوقاتش نظر مي كند»2 كه در مورد بقيه نمازها نيز به همين صورت است3. 🌷 2. بالاترین ثواب و فضیلت در اول وقت امام صادق عليه السلام فرمودند: «فضيلت اول وقت بر آخر آن همانند فضيلتى است كه آخرت بر دنيا دارد.» 4 🌷 3. نشانه شیعه نماز در اول وقت امام صادق - عليه السلام – فرمودند: «شيعيان ما را در اوقات نماز آزمايش كنيد كه چگونه بر خواندن نماز خود در موعد مقرر محافظت مي كنند.» 5 🌷 4. احترام به دستور خداوند احترام و ادب اقتضا می کند، دستور خداوند را در اولین فرصت که همان اول وقت است انجام دهیم و سهل انگاری توهین به خداوند محسوب می شود. در قرآن آمده است: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ، الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ : پس واى بر نمازگزارانى كه، در نماز خود سهل‏انگارى مى‏كنند»6 🌷 يونس بن عمار مي گويد: از حضرت صادق (عليه السلام ) از معناي اين آيه سوال كردم كه آيا مراد وسوسه شيطان است كه انسان را گرفتار سهو مي كند؟ حضرت فرمودند: «خير، هر انساني گرفتار سهو در نماز مي شود و ليكن مراد اين است كه نماز مي خواند، ولي آن را در اول وقتش نمي خواند»7 📚 منابع: 1 - (بحار الأنوار، ج‏74، ص 166) 2 - (وسائل‏الشيعة، ج 7، ص 66) 3 - صدوده پرسش نماز؛ مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز، ص 89 4 - (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 36) 5 - (بحار الأنوار، ج‏65، ص 149) 6 - (ماعون : 4 و 5) 7 - (وسائل‏الشيعة، ج 4، ص 114)
۶۵ ➲ ۶۵ ➮ ۲۸ ➸ 🌷بسم رب الحسین علیه السلام اومد پیش آیت الله بهجت رجمه الله علیه بعد عرضه داشت آقاجان میخوام برم کربلا👌 چیه؟؟ کربلا نرفتی تا حالا؟؟ یا دوست داری دوباره کربلا بری؟؟ 😍😍 بذار یه چیز بگم یادش بخیر اربعین پای پیاده🚶🚶 کربلا بری؛ موکب به موکب؛ ستون به ستون هی پشت سر هم بذاری ؛ و قدم به قدم به اربابت نزدیک تر بشی آخ عجب صفایی داره👌 یه روایت دیدم تو کتاب اشک شهید نوشته ی آقای میرباقری اونجا فرموده بودند که کسی که ثروتمند هستش سالی دوبار بره کربلا✔️ و کسی که فقیر هستش سالی یه بار بره کربلا✔️ بله عرض کردم که اومد پیش آقای بهجت و ایشون فرمودند اگه رفتی کربلا وقتی حرم امام حسین علیه السلام رو دیدی ده تا روضه ی علی اصغر علیه السلام برام بخون رفقا مشکل دارید؛ گرفتار هستید بشینید روضه ی علی اصغر بخونید و متوسل بشید بهش، درسته که دستای کوچکی داره ولی با این دستای کوچک گره های بزرگی رو باز میکنه، باب الحوائج هستش✔️✔️ لذا رفقا جریان عاشورا به ما میفهمونه که یاری ولی خدا، سن و جنس تعیین نمیکنه اگه شیرخواره هم باشی اگه زن هم باشی اگه نوجوونم باشی اگه پیرمرد هم باشی، میتونی مولاتو یاری کنی👌👌
🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🍃🌺🍃 🌺 : تلاوت سوره واقعه در شب جمعه سفارش شده است. امام صادق (ع) فرمودند: هر كس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند، خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگدستی نبیند و آسیبی از آسیب‌های دنیا به او نرسد و از همدمان امیرالمؤمنین (ع) باشد و این سوره خصوصیتی نسبت به امیرالمؤمنین(ع) دارد كه دیگران با وی در آن شریك نیستند. آثار و بركات سوره مبارکه واقعه: ۱) رفع فقر و تنگدستی💚 ۲) ایجاد بركت🌺 ۳) محبوبیت💕  ۴) آسانی مرگ و بخشش اموات🍃 هنگام تلاوت من رو از دعای خیرتون محروم نفرمایید. 🌹🌹 التماس دعای شهادت 🌹🌹
متن دعای هفتم صحیفه سجادیه که مقام معظم رهبری مداومت برخواندن آن را در دفع بلای کرونا تاکید نمودند. ☘️به نیت تعجیل در فرج امام عصر علیه السلام، سلامتی رهبرمون ، دفع بلا از همه ی ملت و خانواده هامون، عاقبت بخیری همه و رفع مشکل از جمیع محبین و شیعیان حضرت مهدی در سرتاسر جهان.☘
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
#هوالعشق #رمان_مذهبی_ازجهنم_تابهشت #قسمت_هفتاد_و_دوم 🌸🌸🌸❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌸🌸🌸 چشمام رو باز ميكنم.
_ازجهنم_تابهشت 🌸🌸به روايت حانيه ……… چشمام رو باز میکنم ، جلوی در خونه بودیم و امیرحسین داشت زنگ میزد . کلافه دستی تو موهاش میکشه و به سمت ماشین برمیگرده با دیدن چشم های باز من لبخند زورکی میزنه و میگه نیستن ، کسی در رو باز نمیکنه. بی هیچ حرفی دستم رو تو کیفم میبرم تا کلید رو پیدا کنم. با لمس جسم فلزی سرد به یاد تصمیمی که گرفتم میوفتم ، تمام وجودم یخ میزنه و دوباره تمام بدنم به شروع به لرزیدن میکنه. در یک تصمیم آنی و با لحنی که سعی در کنترل لرزشش داشتم رو به امیرحسین میگم_ میشه..... میشه.... باهم حرف بزنیم ؟ امیرحسین _ الان حالتون خوب نیست ، بریم خونه ما یکم استراحت کنید بعد که بهتر شدید حرف میزنیم ، اتفاقا منم کارتون دارم. با جدیت میگم_ همین الان. امیرحسین تعجب میکنه و باشه ای رو آروم زمزمه میکنه. ماشین رو دور میزنه و از سمت راننده سوار میشه. _ برید یه پارک نزدیک لطفا. امیرحسین _ چشم. حرکت میکنه. مسیر در سکوت کامل توام با استرس و نگرانی میگذره. به اولین پارکی که میرسیم ، پارک میکنه، پیاده میشه و در رو برای من هم باز میکنه. امیرحسین _ میتونید بیاید. هنوزهم راه رفتن برام سخت بود ، پاهام بی حس بودن اما نمیتونستم بیش از این وابسته بشم ، به تکون دادن سر اکتفا میکنم ، دستم رو به در میگیرم و سعی میکنم که بدون تلو تلو خوردن رو پاهام بایستم. به سمت اولین نیمکت حرکت میکنم و امیرحسین هم دنبالم میاد ، نگرانی کاملا تو چهرش معلوم بود ، دیگه خبری از لبخندی که هروقت باهم بودیم زینت همیشگی چهرش بود خبری نبود. کنارم روی نیمکت میشینه، فاصلمون کمتر از دفعه های گذشته بود . بی مقدمه با صدایی که میلرزید میگم_ ما به درد هم نمیخوریم. دنیا رو سرم آوار میشه ، صدا ها گنگ میشن و همه جا تار. اما تمام سعی خودم رو میکنم که ظاهرم ، بی قراری درونم رو فریاد نزنه. به سمت امیرحسین برمیگردم ، متعجب به زمین خیره شده ، یه دفعه با صورتی که از خشم سرخ شده بود و صدایی که سعی تو کنترلش داشت میگه_ میشه از این شوخیا نکنید ، در این حد جنبم بالا نیست. _ من ، من ، شوخی نمیکنم. امیرحسین _ میشه واضح حرف بزنید ؟ یاد عصبانیتش تو دربند میوفتم ، بغضم بی اجازه میشکنه و اشکام دوباره جاری میشن ، سریع اشکام رو کنار میزنم و.بریده بریده میگم _ یعنی.....ه..م...ه چی تم...و...مه ..... رو به روم روی زمین زانو میزنه ، سرم رو میندازم پایین. دستش رو زیر چونم میزاره و سرم رو بالا میاره. بهش نگاه نمیکنم ، میدونم طاقت نمیارم. با صدای تحلیل رفته ای میگه _ منو نگاه کن. حانیه. چشمام رو روهم فشار میدم دوباره میگه _ منو....ننگاه کن. چشمام رو باز میکنم ، لب هام رو روهم فشار میدم تا بغضم دوباره نشکنه. چشماش پر اشک میشه و بریده بریده میگه _ چی شده خانومم ؟ چرا این چندوقته اینجوری شدی؟ چی شده حانیه؟ چیرو داری از من پنهان میکنی ؟ سرش رو روی زانوم میزاره و شونه هاش میلرزه. مرد من داره گریه میکنه؟ من باعث گریش شدم؟ هرکس از اونجا رد میشد با تعجب بهمون نگاه میکرد اما برای من مهم نبود ، برای من مهم مردی بود که همه زندگیم بود و الان داشتم از دست میدادمش ، فقط همین. _ امیرحسین. میشه....میشه.... منو ببری خونه؟ بدون هیچ حرفی از جاش بلند میشه ، حتی نگاهم نمیکنه ، به سمت ماشین حرکت میکنه و منم دنبالش راه میوفتیم. مسیر پنج دقیقه ای در سکوت سپری میشه. میرسیم ، دستگیره رو میکشم و در ماشین رو باز میکنم. امیرحسین _ امروز هیچ اتفاقی نیفتاده. _ فقط همه چی تموم شد. امیرحسین _ بعدا حرف میزنم . در ماشین رو آروم میبندم ، کلید رو از تو کیفم در میارم ، در رو باز میکنم وارد میشم ، در رو میبندم و همون جا پشت در روی زمین میشینم و این بغض لعنتی رو میشکونم. زندگی بدون امیرحسین برای من معنی نداشت. اما راه دیگه ای نداشتم ، داشتم چوب اعتماد بی جام رو میخوردم. با صدای زنگ آیفون سریع بلند میشم ، اشکام رو پاک میکنم و در رو باز میکنم ، با دیدن فاطمه خودم رو تو بغلش میندازم و دوباره هق هق گریم بلند میشه. فاطمه_ حاانیه....چی شده ؟ _…………… فاطمه_ دختر دارم دق میکنم خب بگو چی شده؟؟؟؟ _ هیچی....دلم....گرفته. فاطمه_ وای حانیه. مردم . از بغلش میام کنار ، اشکام رو پاک میکنم ، لبخند بی جونی میزنم و میگم_ منم الان اومدم بیا بریم تو. فاطمه_ نه ممنون.باید برم ، کلاس دارم. اومدم کتابت رو بدم. _ عجله نداشتم که. قابلیم نداشت فاطمه_ فدات شم عزیزم. عصر میای بریم امامزاده صالح؟ _ وای اره. اخ جون. فاطمه_ آقاتون نمیان؟ دوباره بغض میکنم ، لبم رو گاز میگیرم و میگم_ برو بچه پرو . لبخند گشادی میزنه ، خداحافظی میکنه و میره. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 من و يك لحظه جدايي؟ نتوانم! بي تو من زنده نمانم 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بامــــاهمـــراه باشــ