#ورود_به_ماه_صفر
ورود به ماه صفر المظفّر، ماه عزای اهل البیت (علیهم السلام) رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) تسلیت و تعزیت باد.🏴
#السلام_علیک_یا_رسول_الله_ص
#السلام_علیک_یا_اهل_بیت_نبوه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز اول ماه و صدقه به نیت سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وسلامتی رهبر معظم انقلاب و سلامتی خود و خانواده و همچنین شفای همه مریضان فراموش نشود
💥 ۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی
🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.
1⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت میشود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد.
نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود.
وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمیشوی".
با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر مینوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود.
خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست!؟
2⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد!
3⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمیدانستیم کجا برویم.
جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله!
جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا!
وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی میتواند صحبت کند.
اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟
لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم!
محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت و... را گفت!
4⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم.
محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت.
حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر میشود.
امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص میکنم.
صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟
گفت: نه. پرسیدم: چرا؟!
حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را.
با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟
گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟
اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمیشد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود.
اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر میگردیم.
پرسیدم: چه طور؟!
گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل.
من به حرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست.
وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد!
5⃣همرزم شهید: زمستان سال 64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند.
بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم.
حسین به همه اشاره کرد به جز من!
چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد!
از این ماجراها در سینه بچّه های اطّلاعات لشکر ثارالله بسیار نهفته است. خداداندچه رابطه ای بین شهیدقاسم سلیمانی وشهیدیوسف الهی بوده است،
خدایا تورابه امام حسین (علیه السلام)راه شهدارانشان مابده تا از قافله عقب نمانیم
التماس دعا🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گزارشکمیتهخواهرانبم
برگزاری مراسم آغار دوران اسارت اهل بیت اباعبدالله حسین علیه السلام وشهادت حضرت رقیه س
درجوار شهدای بهشت زهرای شهرستان بم به این شرح برگزار شد
تلاوت قرآن- پخش سرود ملی -تلاوت دعای هفتم صحیفه سجادیه- تلاوت زیارت عاشورا- پخش کلیپ کوتاه- روضه خوانی و سینه زنی- در پایان هم توزیع شام همراه با ایستگاه سلامت (فشار خون و تب سنج توزیع ماسک )ایستگاه کتاب وقف در گردش- ایستگاه واکس صلواتی- ایستگاه دمنوش به همت خادمین برادر و خواهر
◾سالروز شهادت دردانه امام حسین علیه السلام تسلیت باد🖤
◾️زیارتنامه حضرت رقیه سلام الله علیها🥀
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
*اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنـا رُقَیَّةَ، عَلَیْکِ التَّحِیَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یـا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَیِّدَةِ نِسـاءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ خَدیجَةَ الْکُبْرى اُمِّ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِىِّ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الشَّهیدَةِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقیّةُ النَّقیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الزَّکِیَّةُ الْفاضِلَةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْبَهِیَّةُ، صَلَّى اللهُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ،
🌹 هدیه به #حضرت_رقیه سلامالله علیها پنج صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴یه مدینه یه بقیعه
🏴یه امامی که حرم نداره
🏴شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام رامحضرآقاامام زمان عجل الله وشمامحبین آن حضرت تسلیت عرض میکنم
هدایت شده از هادیان نور استان کرمان
در گوشه خرابه،کنار فرشتهها
با ناخنی شکسته،ز پا خار میکشد
دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح
بر روی خاک،عکس علمدار میکشد💔
#شهادت_حضرت_رقیه(س)🥀
#تسلیٺ_باد
🌐www.koolebarkerman.ir
🔸@khademinkrman313
____________________
کمیته مرکزی خادم الشهداء استان کرمان
هدایت شده از کمیته خادم الشهداء بافت
بخشی از وصیتنامه شهید🌱
« اي دختر مهربانم مرا ببخش كه نتوانستم حق پدري را نسبت به تو ادا كنم...
اما همين قدر بدان كه در روز بعد از عاشورا، رقيه و سكينه امام حسين (ع) چه رنجها و مصيبتها نديدند😔
يك لحظه بياد خرابه نشيني ها و سيلي خوردن رقيه امام حسين (ع) فكر كن ...
دخترم تو هم بايد از آنها درس بگيري و صبر و استقامت پيشه كن و شكرگذار بدرگاه خدا باش كه پدرت در راه خدا و براي نصرت اسلام و مسلمين شهيد شده است.»
#شهیدحسینهمتیان
🇮🇷
هدایت شده از کمیته خادم الشهداء بافت
بخشی از وصیتنامه شهید🌱
« اي دختر مهربانم مرا ببخش كه نتوانستم حق پدري را نسبت به تو ادا كنم...
اما همين قدر بدان كه در روز بعد از عاشورا، رقيه و سكينه امام حسين (ع) چه رنجها و مصيبتها نديدند😔
يك لحظه بياد خرابه نشيني ها و سيلي خوردن رقيه امام حسين (ع) فكر كن ...
دخترم تو هم بايد از آنها درس بگيري و صبر و استقامت پيشه كن و شكرگذار بدرگاه خدا باش كه پدرت در راه خدا و براي نصرت اسلام و مسلمين شهيد شده است.»
#شهیدحسینهمتیان
🇮🇷
پرسشنامه تحلیلی #خادمین_شهدا
خادمین گرامی
با سلام
✨ به منظور طراحی و تحلیل فعالیت خادمین شهدا در مناطق مختلف کشور و لزوم برنامه ریزی فراگیر ، ستاد مرکزی راهیان نور با همکاری کمیته مرکزی خادمین شهدا اقدام به تهیه پرسشنامه ای نموده است.
🌟 این پرسشنامه در قالب 56 سوال طراحی شده است، لطفا با دقت و حوصله به تمامی سوالات پاسخ دهید.
برای تکمیل پرسشنامه از طریق لینک زیر اقدام کنید👇👇👇
https://porsa.irandoc.ac.ir/s/DJlMjl
✳️ این پرسشنامه محرمانه بوده و پس از تحلیل محتوایی، نتیجه آن در اختیار مسئولین کمیته های خادمین شهدا استانی قرار می گیرد.
#خادم_مثل_قاسم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#راهیان_نور
🔸 ستاد مرکزی راهیان نور
🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇
@khademinekoolebar