eitaa logo
کمیته‌خادمین‌شهـدادزفول
497 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
696 ویدیو
11 فایل
"بسـم‌رب‌الشـھدا‌" ' پـدرم گفـت اگـر خادم ایـن خانه شـوی همه ی، زنـدگـی وآخـرتت تضـمـین است🌿 !" اینجــا از خـــادمــی تاشهــادت،فاصله ای نــیست !" 'کمیتہ‌خآدمین‌شھدا‌ی‌دزفـول' #خادمی_شهدا_افتخار_ماست... 🌿 - راه ارتباطـی ↶ - @emad_67
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از Spishan313
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 اِنَّ الَّذینَ یَکتُمُونَ مَآاَنزَلَ اللهُ مِنَ الکِتَبِ وَیَشتَرُونَ بِهِ ثَمَناًقلیلااُلَئِکَ مَایَاکُلُونَ فِی بُطُونِهِم اِلَّا النَّارَ وَلَایُکَلّمُهُمُ اللهُ یَومَ القِیَامَهِ وَلایُزَکّیهِم وَلَهُم عذابُ اَلیم. به یقین کسانی که آنچه راخداوندازکتاب [آسمانی تورات وانجیل ]نازل کرده کتمان می کنندوبدین وسیله بهای اندکی به دست می آورند،آنهاجزآتش به شکم های خودفرونمی برندوخدادرروزقیامت باآنان سخن نمی گویدو[ازپلیدی اعمال]پاکشان نمی کند،وآنهاراعذابی دردناک خواهدبود. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه174. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
_ اعلام وضعیت خطر🔴🔴🔴 از جمله موضوعاتی که نقشی اساسی در مقاومت مردم دزفول و حضور پررنگ تر آن ها در شهر را به خود اختصاص داده بود، برخورداری رادیو دزفول از پخش آژیر خطر قبل از وقوع حادثه بود. رادیو دزفول به کمک فرمانداری و نیروهای نظامی مستقر در منطقه موفق به راه اندازی سامانه ای شدند که به محض شلیک موشک از منطقه تحت اشغال دشمن، با پخش آژیر خطر مردم را مطلع کنند. این فرصت به مردم امکان می داد که ثانیه هایی قبل از اصابت موشک خود را به پناهگاءبرسانند. 📚 کانال خادمین الشهدادزفول 🍃 🌹🍃 🍃🌹🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh 🌹🍃🌹🍃 🍃🌹🍃🌹🍃 🌹🍃🌹🍃🌹🍃
💠حسین اسکندرلو اگر کار به صبح میکشید، کار برای لشکرهای بعدی سخت می شد... گردان را راهی کرد. خودش هم با گردان بود. هدایت شدند سمتی که تانک ها جمع شده بودند. منور که زدند، دیدنشان... زیر زمین نمی‌شد از زمین کند وآتش کرد. آرپی چی دستش گرفت وبلند شد.. 《 من حسین اسکندر لو هستم. به اذن الله به شون اجازه ندید》 شلیک کرد... اولین تانک را زد... همه چیز شروع شد.. فردا دشمن نتوانست ادامه دهد... 📚یادگاران ۳ کانال خادمین الشهدادزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
دو سه تا آر پی چی که می زد...... سجده می کرد روی لبه ی خاک ریز دوباره بلند می شد......... آرپی چی می زد. میخواستم حرفی بزنم نشد. گفتم شهید شدن که دیگه انقدر التماس نداره. التماس نکردی هم نکردی، نمی بینی چطور می گوید. سجده اش طول کشید تیر خورده بود، وسط پیشانیش. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 کانال خادمین الشهدا دزفول https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌹چادر پاره پاره شب نهم ماه مبارک رمضان بود و پس از آنکه خواهر بزرگم از اصرار خود مبنی به رفتن ما از منزل نتیجه ای نگرفت به منزل خودشان واقع در منطقه ای که کمتر مورد اصابت موشک قرار گرفته بود رفت و من ماندم و مادر و خواهرم. برادرم که تازه از جبهه آمده بود تا فردا صبح در امتحان یکی از درسهایش شرکت کند. چیزی از غروب نگذشته بود که صدای دشمن زبون از رادیوی بغداد بیرون آمده و شهرهای بی دفاع کشورمان را تهدید می کرد. که نام دزفول همچنان در رأس همه بود. به هر حال با ذکر خدواند خوابیدم که ناگهان به یکباره با صدای جیغ مادرم و فرو ریختن همزمان آوار و وسایل کوچک و بزرگ بر سر و رویمان از خواب پریدم، انفجار موشک در فاصله کمی از منزلمان همه چیز را زیر و رو کرده بود و حتی توان بلند شدن را از ما سلب کرده بود. تنها از صدای مادر و خواهرم می توانستم به زنده بودن آنها اطمینان پیدا کنم . برادر بزرگترم نیز در زیر زمین گیر کرده بود و کسی نبود تا به کمکمان بیاید. نزدیکی بیش از حد ما به محل اصابت موشک باعث شده بود که ما صدای آن را نشنویم. برق قطع شده بود. تنها صدای جیغ و فریاد مردمی که در زیر آوار بودند و کمک می خواستند شنیده می شد. مادرم یکی یکی ما را صدا زد و مطمئن شد که هنوز زنده هستیم. دیری نگذشت که برادرم موفق شد درب زیر زمین را باز کرده و خود را نجات داده و به کمک ما بیاید. ساعت دو نیمه شب بود، همان وقتی که باید برای خوردن سحری و استقبال روز نهم ماه مبارک رمضان از خواب بلند می شدیم، حال با تمام این اوصاف مشکل بزرگ من نبودن چادر برای خارج شدن از منزل بود که حال به ویرانه ای تبدیل شده بود. با زیر و رو کردن آوار چند تکه از چادرم را پیدا کردم. با جراحاتی سطحی و سر و روی خاکی بیرون آمده و در کوچه به انتظار امدادگران نشستیم. چیزی نگذشت که خیل مردم شهر به یاری مان شتافتند. هنوز یکسال بیشتر از شهادت همسرم نگذشته بود و شهادت او برگ زرینی بر تاریخ افتخارات رزمندگان دلیرمان اضافه کرده بود. برادرم آوار را کنار زد و کارت و کتاب امتحانش را بیرون کشید و صبح در امتحان شرکت کرد و سپس راهی جبهه شد. 📚شب های موشکباران 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 کانال خادمین الشهدادزفول 🍃🌸🍃 🍃🌸🍃https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh🍃🌸🍃
هدایت شده از Spishan313
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 اُلَئِکَ الَّذینَ اشتَرَوُالضَّلَالَهَ بِالهُدَی وَالعَذابَ بِالمَغفِرَهِ فَمآاَصبَرَهُم عَلَی النَّار. آنهاهستندکه گمراهی رابه بهای هدایت وعذاب رابه ازای آمرزش خریده اند،وه!چه شکیبایندبرآتش. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه175. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🌹اوج از خود گذشتگی نیمه های شب دوباره چند موشک سهم شهر ما شد. انگار پیروزی صدام دراین بود که تنها دزفول را هدف بگیرد. صدای انفجار مردم را از خانه ها بیرون کشاند و نیروهای امدادی و مردمی سریع خود را به محل اصابت موشک رساندند. دوباره محله ی "فولادیان" میزبان موشک شده بود. فولادیان در بافت قدیمی شهر است. برای همین همه ی خانه های محله تخریب و به تپه هایی از خاک و آجر تبدیل شده بودند. بسیاری از اهالی نیز زیر آوار مانده و با مرگ فاصله ی چندانی نداشتند. پیر و جوان، زن و مرد، کوچک و بزرگ شهر، همه برای کمک آمده بودند. تاریکستان شده بود و نیاز به روشنایی برای نیروهای امدادی مردمی به وضوح حس می شد. با وجود "سابات" های قدیمی که هر لحظه ممکن بود فرو بریزند، می بایست هر چه سریع تر کاری انجام می شد. ناگهان ماشین رنوی سفید رنگی از داخل "سابات" ی که در حال آوار شدن بود و کسی را یارای نزدیک شدن به آنجا نبود، پیدا شد. با نور چراغ های ماشین " مسعود قنبر زاده" مردم و نیروهای امدادی موفق شدند عده ی بسیار زیادی از مردم را از زیر آوار بیرون بیاورند. "مسعود" ماشین را از جاهایی عبور می داد که نه هیچ کس دل و جرأتش را داشت و نه مهارتش را. یکی از همان "سابات" های قدیمی فرو ریخت و مسعود و ماشینش را زیر آوار مدفون کرد. راننده لودری که مشغول آوار برداری بود خاک و سنگ ها را کناری زد و دیگران نیز به کمک آمدند . وای خدای من! چه می دیدیم؟!.... ماشین مچاله شده و پیکر بی جان مسعود، همه را به حیرت و تأسف دچار کرد. حماسه ی از خود گذشتگی "مسعود" که از جان و مال خویش برای کمک به مردم شهرش مایه گذاشته بود، هیچ وقت از یاد مردم دزفول نمی رود. 📚قصه های شهر آجری کانال خادمین الشهدادزفول https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
4_588946248002699312.mp3
1.77M
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🔹شهید همدانی 🔹شهدا ما را محاکمه میکنند 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🔹 فن مدیریت 🔹 راوی : عظیم مقدم دزفولی حسین فن ها و روش های نوین و مبتکرانه ای را برای اداره ی جلسه در پیش گرفته بود . یکی از مهم ترین فن های مدیریتی اش این بود که اداره ی جلسه را از حالت "شخص محوری" خارج کرده بود . این که خودش محوریت همه ی کارها باشد و اگر یک روز نباشد ، تمامی برنامه ها به هم بریزد . این روش ، را در پیش نگرفته بود . او شورایی تشکیل داد و تقسیم کار کرد و مسئولیت هر حوزه و هر بخش از کارها را به یکی از بچه ها واگذار کرد . تک تک بچه ها را درگیر اداره ی امور کرد و حتی ارائه ی بحث در جلسه را هم میان بچه ها تقسیم کرد و این خود رشد بچه ها را به دنبال داشت ؛ یعنی به جای اینکه سدی باشد سر راه رشد معنوی و مطالعاتی بچه ها ، پل می شد برایشان تا زودتر به مقصد و هدف برسند . این کار حسین سبب شده بود که هر کس ، هر ظرفیت ، قابلیت و هنری دارد ، بتواند آن را عرضه کرده و در مسیر پیشرفت قرار دهد . همین فن مدیریتی حسین در تقسیم وظایف و اداره ی شورایی جلسه ، باعث شد که بعد از شهادتش جلسه از هم نپاشد و به مسیر خود ادامه دهد و تعداد زیادی از بچه های همین جلسه ی قرآن بعد از حسین آسمانی شدند . 📚 آسمان خبری دارد... روایت زندگی و خاطرات نوجوان عارف شهید عبدالحسین خبری کانال خادمین الشهدا دزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🔸 عالم بچه های محل 🔸 راوی : آقای بی باز همه می دانستیم که حسین اهل مطالعه است چون هر گاه او را می دیدیم یا در حال مطالعه بود یا در حال قرآن خواندن . کتاب هایی مثل کتب شهید مطهری ، آیت الله دستغیب ، تفسیرها ، معراج السعاده و ... را در همان سن ۱۵-۱۴ سالگی خوانده بود و از محتوای این کتاب ها آگاه بود . گاهی همان مطالبی را که مطالعه کرده بود به صورت سخنرانی بیان می کرد و البته همه ی این موارد در کنار قرآن بود . صوت خوبی هم داشت و در مسابقات صوت قرآن شهرستان مقام آورده بود و از طرفی هم به ترجمه و تفسیر آیات قرآن آشنایی داشت . این ها همه باعث شده بود که همه او را عالم بچه های محل بدانند و در سؤالاتی که برای بچه ها پیش می آمد ، حسین مرجع مناسبی برای پاسخگویی باشد . در اختلافاتی که در مسائل دینی و مذهبی بین بچه های جلسه قرآن به وجود می آمد ، آخرین حرف همه این بود : (برویم از حسین بپرسیم ! ) 📚 آسمان خبری دارد... روایت زندگی و خاطرات نوجوان عارف شهید عبدالحسین خبری کانال خادمین الشهدا دزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
اگر ارتشی در دنیا باشد که جنگ را در میدانهای واقعی نبرد تجربه نکند این ارتش یک ارتش واقعی نیست. لااقل یک ارتش سرافراز نیست اما آن ارتشی که جنگ را با پوست و استخوان خود آن هم نه یک روز و دو روز، بلکه بیش از هشت سال لمس میکند این یک ارتش واقعی و آبرومندانه و سرافراز است. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 مثل طوفان جلی هستیم ما لشکر مولا علی هستیم ما افتخار شیعه را جویان شدیم با خدا ما《خامه》گویان شدیم. کانال خادمین الشهدا دزفول 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh
🌹درمحضـر قـرآن🌹 🌺بِسْـــمِ اللـهِ الـرَّحمـنِ الـرّحَیــمِ🌺 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂 ذَلِکَ بِاَنَّ اللهَ نَزَّلَ الکِتابَ بِالحَقِ وَاِنَّ الَّذینَ اختَلَفُوافِی الکِتابِ لَفی شِقاقِ بَعید. آن عذاب به خاطراین است که خداوندکتاب رابه حق فروفرستاده است،وهمانا کسانی که درکتاب خدااختلاف نمودنددردشمنی دورودرازی به سرمی برند. 🍃🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃🍂🌺🌺🍃 📚قرآن کریم سوره مبارکه بقره آیه176. 🍃🌺کانال خادمین الشهدا دزفول.🌺🍃 https://eitaa.com/shohada_baladalsavarikh