eitaa logo
خادمین دزفول
3.2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.5هزار ویدیو
43 فایل
.. ((به کانال خادمین هئیت خادمین شهدای گمنام خوش آمدید)).. ثبت در سازمان تبلیغات @ehsan_sakhayi: راه ارتباطی با مدیر کانال 📲جهت هماهنگی هرگونه مراسم در جوار شهدای گمنام میتوانید به آیدی بالا پیام دهید #شهدا #پسران_حضرت_زهرا_(س) #شهیدگمنام #گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت: توی عملیات خیبر، که دستم قطع شده بود بهم الهام شد: حسین میخوای شهید بشی یا نه؟! حس میکردم هر جوابی بدم همون میشه یاد بچه ها افتادم، یاد عملیات.  فکر کردم وقتش نیست حالا گفتم: نه...!! چشم باز کردم دیدم یکی داره زخممو میبنده
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 آژیر خطر در دبیرستان دخترانه! 😱 🎬💥 کارگردان: مسعود بیرانوند هنرمند لرستانی یک اثر زیبا خلق کرده که ارزشش از بسیاری از حرکت های بخشنامه ای ادارات بهتره و ارزش دیدن داره 👌
5.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ارتباط تلفنی با شبکه دو سیما، شعرخوانی زهرا آراسته نیا قسم به چادر خونین بر فراز حرم که حرمت زن ما هم‌تراز قران است https://eitaa.com/joinchat/3406626816Ca23f65ef8d
همیشـه می‌گفت: باید صـددرصـد وجـودت را بـرای امـام زمـان|عج| خـرج کنی که او یـار نیمـه تمـام نمی‌پسنـدد همیشه سخت‌ترین کارها را برمیگزید.
شهادت؛ حکایت عاشقانه آنانی است که دانستند دنیا‌ جای ماندن‌ نیست‌ باید پرواز کرد💔'!
همه‌پای‌کار‌هستیم‌‌ان‌شاءالله . . .❤️ . وعده‌ی‌ما‌جمعه .
خادمین دزفول
رهروان‌حاج‌قاسم . . . .
به‌نقل‌از‌همرزم‌شهید: شب قبل از شهادت بود. یه ماشین مهمات تحویل من بود.من هم قسمت موشکی بودم و هم نیروی آزاد ادوات. اون شب هوا واقعا سرد بود. اومد پیش من گفت: " علی جان توی چادر جا نیست من بخوابم.پتو هم نیست." گفتم : تو همش از غافله عقبی.بیا پیش من. گفتم:بیا این پتو ؛ اینم سوءیچ ....برو جلو ماشین بخواب، من عقب میخوابم. ساعت 3شب من بلند شدم رفتم بیرون. دیدم پتو رو انداخته رو دوش خودش داره میخونه... (وقتی میگم ساعت (۳)صبح یعنی خدا شاهده اینقدر هوا سرده نمیتونی از پتو بیای بیرون!!) گفتم: با اینکارا شهید نمیشی پسر.. حرفی نزد منم رفتم خوابیدم. صبح نیم ساعت زود تر از من رفت خط و همون روز شد شادی روح پاکشون .