#اطلاعیهمهمخاص خواهران
✍از کلیه خادمینی که در سامانه ثبت نام کرده و نمره قبولی دریافت نموده اند درخواست میشود نسبت به تزریق واکسن خود اقدام نمایند۰
✍در صورتی که راهیان نور راه اندازی شود افرادی که نسبت به تزریق واکسن اقدام نکرده باشند از اعزام شان جلوگیری میشود
✍سنین ۱۸ تا ۴۰ سال میتوانند در اعزام راهیان نور به عنوان خادم حضور پیدا کنند۰
✍در هنگام اعزام فتوکپی و اصل کارت واکسن مورد بازدید قرار میگیرد۰
✍از افرادی هم که در زمینه اموزش مصاحبه و روایتگری ثبت نام نموده اند درخواست میشود در تجمع هفته اینده با اهمیت دادن به پروتکل های بهداشتی حضور بهمرسانند
✍ ساعت ومکان و تاریخ جلسه متعاقبا اعلام میگردد
✍الویت اعزام با کسانی میباشد که در جلسات و برنامه های کمیته خادمین حضور داشته باشند۰
✍در اخر کسانی که درکلاس های اموزشی روایتگری و مصاحبه ثبت نام نموده اند به ای دی کانال پیام بلی را ارسال کنند۰
✍برنامه اموزشی خاص خادمین شهرستان کرمان می باشد که قبلا ثبت نام نموده اند۰
✍در خصوص شهرستان ها پیگیری لازم شده و انشالله به زودی به کسانی که از قبل ثبت نام کرده اند اطلاع رسانی خواهد شد
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: ستاره های کوکب
🔻گذری بر خاطرات زندگی مادر شهیدان حسن،علی،رضا مظفر.
✍🏼نویسنده: راضیه تجار
➕
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: کمی بیشتر بمان
🔻گذری بر خاطرات زندگی شهید مدافع حرم اکبر شهریاری
✍🏼نویسنده: الهه آخرتی
➕
آغاز ثبت نام در کمیته های خادم الشهداء استان کرمان
جهت کسب اطلاعات بیشتر آدرس زیر مراجعه کنید:
http://koolebarkerman.ir/post/Register
ثبت نام ویژه برادران است ۰
به مناسبت هک شدن سیستم هوشمند سوختگیری جایگاه های سوخت کشور مون. حتی اگر آقای عباسی رو هم قبول ندارید خواهش می کنم این ویدئو را با دقت و کامل گوش کنید.
کمیته خادم الشهداء رابر
آغاز ثبت نام در کمیته های خادم الشهداء استان کرمان جهت کسب اطلاعات بیشتر آدرس زیر مراجعه کنید: http
خواهران پانزدهم آذر ماه ان شالله
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: فهمیده رزمنده کوچک
🔻گذری برخاطرات زندگی شهید محمد حسین فهمیده
✍🏼نویسنده: قاسم کریمی
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: علی بیخیال
🔻زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری
✍🏼 گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
➕
gheeblenoorpdf.pdf
6.84M
📔 #بخوانید | #کتاب_دیجیتال
🔻 نسخه PDF کتاب قبله نور
مجموعه بیانات رهبر انقلاب در جمع کاروان های راهیان نور
➕ به راهیان نور بپیوندید👇
🆔 @Rahianenoor_News
خاطراتی از زبان همسر شهید عبدالمهدی مغفوری
(زهرا سلطان زاده همسر شهید عبدالمهدی مغفوری بودند.)
▫️در روز خواستگاری و آشنایی اول با لباس خاکی وارد شد
عبدالمهدی با یک موتور با لباس خاک آلود از ماموریت برگشته بود و با همان لباس آمد خانه ما تا از مادرم، من را خواستگاری کند. مادر و پدرم برای ازدواج من خیلی سخت گیر بودند. شهید در جلسه اول آشنایی که مادرم حضور داشت فقط قرآن می خواند و مادر از تلاوت او بسیار خوشش آمده بود و به من گفت: آقای مغفوری مرد زندگی است.
▫️نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند
وقتی ازدواج کردیم جهیزیه من تقریباً از وسایل قیمتی بودند و شهید مغفوری که متوجه شد از من خواست ظروف، پرده ها و قالی ها را تعویض کنیم. با درآوردن پرده های خانه، موافقت کردم. شهید روی قالی های خانه نمی نشست. می گفت: نشستن روی این قالی ها من را از یاد محرومان غافل می کند، او یک فرش ساده مانند حصیر تهیه کرده بود و یک گوشه خانه گذاشته بود و زمانی که در خانه بود روی این فرش می نشست.
▫️وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبودم
یکی از روزهای ماه مبارک رمضان مهمان داشتیم و مادرم من هم مریض شده بود و داخل بیمارستان بستری بود. من از این قضیه خبر نداشتم و وقتی مهمان ها رفتند شهید به من گفت: آماده شو باید جایی برویم. رفتیم بیمارستان. اول من به داخل بیمارستان پیش مادرم رفتم. قرار بود که فردای آن روز مادرم را به خاطر عارضه قلبی عمل کنند. آمدم بیرون تا عبدالمهدی برود. شهید بالای سر مادر دعایی خوانده بود و برگشتیم خانه. فردا مادرم حالش خیلی خوب بود و گفت: من نیاز به عمل ندارم. وقتی آزمایش ها و عکس را دوباره تکرار می کنند اثری از آن بیماری نبود و مادر گفت: وقتی عبدالمهدی آن دعا را بالای سرم خواند حالم دگرگون شد انگار که اصلاً مریض نبودم.
▫️شهید در سجده ها و دعای دستش دعا کمیل می خواند
عبدالمهدی یک عارف بود. او نمازهای می خواند که من ساعت ها متحیر می ماندم. شهید در سجده ها و دعای دستش دعا کمیل می خواند و دائم الوضو بود. در یک عملیات که شیمیایی شده بود و تمام دو دستش پر ازآبله و زخمی بود، ایشان با پماد که زخم ها را چرب می کرد دوباره برای هر وضو با آب و صابون چنان روی زخم می کشید که من وقتی سئوال می کردم دستان شما درد ندارد در پاسخ می گفت: هیچ دردی احساس نمی کنم. یعنی ایشان اصلاً در یک عالمی بود که درد زخم های دستانش را متوجه نمی شد.
▫️شما دیگر باید عادت کنید که تنها از عهده زندگی خود برآید
آخرین باری که برادرم به جبهه می رفت شهید به من گفت: تا می توانی برادرت را ببین. از این سفر دیگر برنمی گردد و شهید می شود و همین طور هم شد.
دفعه آخری که شهید رفت و دیگه برنگشت. قبل از رفتن به من گفت: زهرا هر دفعه که جبهه رفتم شما رفتید زرند خانه مادرتون. این دفعه در خانه بمان، شما دیگر باید عادت کنید که تنها از عهده زندگی خود برآید. من حرف هایش را جدی نمی گرفتم. ولی ایشان داشتند وداع آخر را انجام می داند و من خانه مادر نرفتم تا اینکه خبر شهادت عبدالمهدی را آوردند
📔 #بخوانید | #کتاب_شهدایی
📚 عنوان کتاب: داستان مریم
🔻زندگی نامه شهیده مریم فرهانیان
✍🏼نویسنده:داود امیریان
➕
شناسایی یکی از شهدای گمنام بخش هنزای رابر شهرستان زادگاه سردار دلها...به گزارش خبرگزاری تسنیم از دزفول، و باز هم خبری در گوش شهر پیچیده است. خبری پر از عطر یوسف.خبری آمیخته با عطر و بوی والفجر مقدماتی.خبری رملآلود از فکه خبری از گمشده های والفجر مقدماتی. از همان گمشدههایی که سه تایشان بهمن ماه سال پیش رخ نشان دادند و سه تای دیگرشان اردیبهشت ماه امسال برگشتند و بر شانههایمان رفتند تا گلزارهای شهدا و چقدر حال شهر را عوض کردند.
و این بار باز هم یکی دیگر از آن گمشده ها رخ نشان داده است. در این اوضاع آشفته ی دنیای مادی ما آدم هاچه آرامشی بهتر از حضور شهید و چه تسکینی بهتر از تصویر شهیدی که از در و دیوار شهر نگاهمان کند و دلگرمی مان بدهد که هنوز هم ما هستیم. نگران نباشید.هنوز هم دلمان برای شهر و آدم هایش می تپد.حتی استخوان های سوخته مان هم غیرت دارد در این بارش بی غیرتی های روز افزون.
بعد از 39 سال خبری پیچیده است خبری داغ تر از رمل های سوزان فکه ، که سال ها امانت داری کردند.اما این بار خبر اندکی متفاوت است.این بار خبر کمی فرق دارد. این بار شهیدی رخ نشان داده است که سال ها با نام و نشان «شهیدگمنام» کنجی از این خاک روزگار می گذراند و امروز بالاخره پرده گمنامی اش را کنار زد.
خبری که باید 39 سال پیش می آمد ، اما نیامد و پدر و مادری در حسرت شنیدن آن ، سال ها به صبر نشستند و چشم به در دوختند.خبر از مادری که چهار سال پیش حسرت به دل رفت به دیدار شاخ شمشادش و پدری که هنوز صبور و شکور چشم انتظار فرزندش ایستاده است.
دزفول تا بهمن ماه سال 99 ، در والفجر مقدماتی 41 شهید گمشده داشت که با آمدن علیرضا روغنی ، ناصر علی بنگی و علی گلشن زاده ، عبدالحمید خبری ، لطیف شهی زاده و غلامحسین خروسی نژاد ، گمشده ها 35 نفر شدند.و حالا آمار گمشده های والفجر مقدماتی یکی کمتر می شود.چون «عبدالکریم عبدال زاده» هم رخ نشان داد.
پیکر شهید عبدال زاده سال 1395 توسط گروه تفحص کشف و به عنوان شهید گمنام در استان کرمان ، شهر هنزاء مدفون شده بود و کعبه ی حاجات مردم آن دیار و اینک با انجام آزمایشات تخصصی DNA ، پیکر پاک و مطهر او شناسایی گردیده است.چقدر این رخ نشان دادن های شهدا را لازم داریم.چقدر شهر به اعجاز این جاویدالاثر ها محتاج است.خوش آمدی گمشده ی والفجر و پیدا شده ی این دل های بی قرار .خوش آمدی
به گزارش تسنیم، پاسدار شهید عبدالکریم عبدال زاده متولد 1343 در سن 18 سالگی در مورخ 22 بهمن ماه 1361 در عملیات والفجر مقدماتی و در منطقه فکه جاویدالاثر شد. مزار یادبود این شهید والامقام در گلزارشهدای بهشت علی دزفول زیارتگاه عاشقان است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مصاحبه با پدر شهید شناسایی شده
🚨 فراخوان شرکت در نخستین همایش ملی علمی-پژوهشی مکتب شهید سلیمانی؛ مکتب تراز تمدن نوین اسلامی
💠 محورهای مقالات:
▫️مولفههای مکتب شهید سلیمانی
▫️مکتب شهید سلیمانی، مکتب تمدنساز
▫️شهید سلیمانی و مکتب مقاومت
▫️مکتب شهید سلیمانی و نظام سلطه
▫️شهید سلیمانی به مثابه یک رسانه تمام عیار
▫️شهید سلیمانی و آینده آرمانی جامعه
▫️شهید سلیمانی؛ فرمانده محبوب
▫️شهید سلیمانی و ابعاد حقوقی ترور ایشان
▪️مهلت ارسال چکیده مقالات ۱۰ آذر و اصل مقالات ۲۵ آذر
نشانی: article@soleimani.ir
#سالگرد_دوم_حاج_قاسم