eitaa logo
❲ خـآدمیـن‌‍شـھدا³¹³࿒ ❳🇵🇸
277 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
109 فایل
•﷽• ⇠مَـن‌بی‌حُسیـن؏ گُمشـده‌ای‌بی‌نِشـانَم، پَس‌بنویس‌تَمـام مَـراخـادم‌الحسیـن‌؏(:" #تو_دعوت_شده_از_مولایی🕊🌿 #خآدمین‌شہدا‌💕 #اطلاعاتمونـ☟︎︎︎ @info_khademin 🌸لینک ناشناسمونه☟︎︎︎ https://harfeto.timefriend.net/16838546674978
مشاهده در ایتا
دانلود
پیشنهاد براے پروفایل📸 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
امروز بدترین روز بود و سعى نکن منو متقاعد کنى که تو هر روزى لحظات خوبى هم پیدا میشه اگه با دقت نگاه کنیم زندگی دشواره با اینکه خیلی وقتا اتفاقات خوبى هم میافته شادى و خوشبختی وجود نداره و این درست نیست که خیلی چیزها به خود ما ربط داره مطمئن هستم تو هم موافقى که محیطى که توش هستیم تأثیر مستقیم داره روى رفتار ما همه چیز در کنترل ما نیست و تو هرگز از من نخواهى شنید که امروز روز خوبى بود. 👆👆👆👆👆 *حالا از پایین به بالا بخوانید.* « به این میگن طرز تفکر » تفاوتش فقط توی جهتش است🤔😳 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
😻👏🏻 . . خدا مےخواسٺـ↓ یڪے باشَد ٺا مرهمـــ🌬 دردهاے خلق باشـد🍃 عباس را هدیه‍ داد . . .[🎉] . . 🌸} 🌊} . . ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
🍰 تخم مرغ 5 عدد آرد 2/5 ليوان شکر 1/5 ليوان شیر 1 ليوان روغن مایع نصف پیمانه بکینگ پودر 1 ق غ وانیل 1 ق م يا هم اسانس وانيل تخم مرغارو در دماي محيط قرار داده بعد تخم مرغارو به همراه شکر و وانیل را با هم مخلوط کرده و با همزن خوب میزنیم تا پف کنه و کرم رنگ بشه بعد شیر و روغن مایع رو به ترتیب اضافه میکنیم و آرد و بکینگ پودر را که قبلا3 بار با هم الک کردیم طي دو مرحله ب مواد اضافه كرده و ب شكل دوراني مخلوط كرده ودر قالبی که قبلا چرب کردیم میریزیم ودر فری که قبلا گرم شده با درجه حرارت 180درجه بمدت 45 دقيقه قرار ميدهيم بعد از اينكه از فر بيرون اورديم ميزاريم كاملا خنك بشه بعد از قالب در مياريم 🔻روي كيك را با شكلات ابكرده و چند ق غ خامه همزده و روي كيك ريخته تزيين ميكنيم 😎✌️🏻 ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
اصلا مواظب لباس خود نیستند! یا خونیه یا خیسه یا خاکیه الانم که بوی مواد ضدعفونی کننده میده!! 💐
شبتون زیر سایه اباالفضل 🌸♥️ ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
روزتـ مبـارڪـ حـضـرت عـــ♥️ـشـق ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
💐روزے یڪ صفحہ از قرآڹ ڪریم💐 📖قران نجات دهندہ است براي آن كس كہ حافظ آن باشد و بہ آن عمل كند، ، خطبه۱۹۸ 🌟
⏱⏱ دعـــــــــای فـــــــــــرج 🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸 ⚜اِلهی عَظُمَ الْبَلآءُ وَبَرِحَ الْخَفآءُ وَانْکَشَفَ الْغِطآءُ وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّمآءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.⚜ 🇮🇷 🇮🇷 🇮🇷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk
❲ خـآدمیـن‌‍شـھدا³¹³࿒ ❳🇵🇸
#قسمت_سوم #کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت 😊 پایان عمل جراحی 1⃣ احساس کردم آن ها کار را به خوبی انجام دادن
😊 پایان عمل جراحی 2⃣ سمت چپم را نگاه کردم . عمو و پسر عمه ام ، آقا جان سید و ... ایستاده بودند . عمویم مدتی قبل از دنیا رفته بود 🙄 پسر عمه ام نیز از شهدای دوران دفاع مقدس بود . از این که بعد از سال ها آن ها را دیدم خیلی خوش حال شدم . زیر چشمی به جوانی که در کنارم بود دوباره نگاه کردم .👀 من چقدر اورا دوست دارم . ❤️ چقدر چهره اش برایم آشناست . یکباره یادم اومد ۲۵ سال پیش . شب قبل از مشهد . عالم خواب 😴 حضرت عزرائیل ... با ادب سلام کردم حضرت عزرائیل جواب دادند محو جمال ایشان بودم که با لبخندی بر لب من گفتند برویم ?? با تعجب گفتم :کجا ?😮 بعد دوباره نگاهی به اطرافم کردم . دکتر جراج ، ماسک روی صورتش را در آورد و به اعضای تیم جراحی گفت : مریض از دست رفت . دیگه فایده نداره ...😷👨‍⚕ بعد گفت :خسته نباشید . شما تلاش خودتون را کردید اما مریض نتونست تحمل کنه . یکی دیگر از پزشکان گفت :دستگاه شوک را بیارین.... نگاهی به دستگاه ها و مانیتور های اتاق عمل کردم . همه از حرکت ایستاده بودند 🤔! عحیب بود که دکتر جراح من ، پشت به من قرار داشت اما من میتوانستم صورتش را ببینم!😱 حتی میفهمیدم که در فکرش چه میگذرد ! من افکار افرادی که داخل اتاق بودند را هم میفهمیدم . همان لحظه نگاهم به بیرون اتاق عمل افتاد . من پشت درب اتاق عمل رامی دیدم ! برادرم لا یک تسبیح در دست 📿 نشسته بود پشت درب اتاق عمل و ذکر میگفت . توب به یاد دارم که چه ذکری می گفت . اما از آن عجییب تر از اینکه ذهن اورا میتوانستم بخوانم .! ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ @hamivelayk