eitaa logo
خادم‌الشهداء‌ شهرستان‌خنداب🌷
312 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
48 فایل
سلام بر آن‌هایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند و تا اَبد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی‌مزار بمانند مدیونیم🌷 《تقدیم به ساحت مقدس حضرت‌زهرا(س) به امید گوشه چشمی》♥️ (نذورات) : 5892101593840107
مشاهده در ایتا
دانلود
zamine(1).mp3
11.33M
آه پناه عالم خرابه حالم....💔😭 🥀@khademin_shohada_khondab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙 جوونا این ماه، ماه عشق بازی با معشوقه، درب خونش بازه، رسیدن به خدا ۵۰ سال وقت نمی‌خواد... ❤️ کی رفته‌ای ز دل که تمنا کنم تو را ❤️ کی بوده‌ای نهفته که پیدا کنم تو را 🌷@khademin_shohada_khondab
میگفت: تنها عملی که در آخرت از من پذیرفته شده بود؛ نگهداشتن درب بانک با پا ، برای خانمی بود....! _زندگی‌پس‌از‌زندگی
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم🌹
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ،اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌ 🌷@khademin_shohada_khondab
خادم‌الشهداء‌ شهرستان‌خنداب🌷
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ
🍁ارادت شهید محمد رضا تورجی زاده به حضرت زهرا (سلام الله) و سادات ✍داشت سوار تویوتا می شد که برود، رفتم جلو و گفتم:  برادر تورجی می خواهم بیایم گردان یا زهرا (سلام الله). گفت: شرمنده جا نداریم. گفتم: مگر می شود گردان مادرمان برای ما جا نداشته باشد؟  تا فهمید سیدم پیاده شد، خودش برگه ام را برد پرسنلی و اسمم را نوشت. یک روز هم رفتم مرخصی بگیرم. نمی داد.  نقطه ضعفش را می دانستم. گفتم: شکایتت را به مادرم می کنم. از سنگر که آمدم بیرون، پا برهنه و با چشمان اشک آلود  آمده بود دنبالم. با یک برگه مرخصی سفید امضاء. گفت: هر چقدر خواستی بنویس؛ اما حرفت را پس بگیر. 🎙راوی: سید احمد نواب