eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
17.9هزار دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
..... 🍂🍁 می گوید: یکبار زمانی بودیم مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه ای وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج می زد. من دیدم با زن و بچه نمی توانم عبور کنم. راه برگشت هم نبود؛ چون در ایران همه به دنبال من بودند. نمی دانستم چه کنم. به (عج) شدم. از همه جا و ناامید شده و گفتم: «آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب نمانند! آقا جان، اگر من مقصرم اینها تقصیری ندارند.» 🍂🍁 لحظاتی از من نگذشته بود. همان وقت اسب سواری رسید! از ما سوال می کرد: «اینجا چه می کنید؟!» گفتم: «می خواهیم از آب عبور کنیم.» آقایی که سوار بر اسب بود بچه را بلند کرد و در سینه خودش گرفت. من را هم پشت خود سوار کرد. خانم من هم پشت من سوار شد.ایشان اسب را به سمت آب حرکت دادند. وارد آب شد. در حالی که من دیدم اسب شنا می کرد، راه نمی رفت! وقتی رسیدیم آن طرف، ما را گذاشتند زمین و تشریف بردند. نمی دانی چه حالی داشتم. من سجده ی شکر بجا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. 🍂🍁 از برخواستم دیدم اسب سوار نیست و رفته. تعجب کردم. یعنی اینقدر سریع برگشت!؟ در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را در بیاوریم تا خشک شود. نگاه کردم دیدم به لباس هایمان یک قطره آب هم نپاشیده! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است! نمی دانستم چه کنم. دو مرتبه سجده ی شکر به جا آوردم. 📚کتاب وصال، صفحه 21 الی 23 @khademinekoolebar
قالَ الاْمامُ عَلىّ بنُ الْحسَین، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلام: تزهر أرض کربلا یوم القیامة کالکوکب الدرى وتنادى انا ارض الله المقدسة الطیبة المبارکة التى تضمنت سید الشهداء و سید شباب اهل الجنة . حضرت امام سجاد(علیه اسلام) فرمودند: ، در روز رستاخیز ، چون ستاره مرواریدى مى درخشد و ندا مى دهد که من زمین مقدس خدایم ، زمین پاک و مبارکى که پیشواى شهیدان و سالار جوانان بهشت را در بر گرفته است . کتاب ادب الطف ، ج 1، ص 236، به نقل از کتاب کامل الزیارات، ص 268. @khademinekoolebar
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از سراچه خورشید ای شهید #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ امروز فرصتی است که همه با تجدید خاطره کنند و در برابر صبر و گذشت خانواده‌ هایشان سر تکریم فرود آورند.... عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در پنجمین روز همراه و همنوا با @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ در سال ۱۳۴۲ در مشهد مقدس چشم به جهان گشود. وی سومین فرزند خانواده بود و قبل از دبستان به مکتب خانه می‌رفت و دوران ابتدایی را در مدرسه حسینیه باقریه و جوادیه و دوره راهنمایی را در مدرسه محراب خان به پایان رساند.سپس وارد دبیرستان آیت الله کاشانی (فعلی) شد که این دوران همزمان با اوج انقلاب بود و او در تمام صحنه‌ های انقلاب، صحنه گردان و پرچمدار بود و یک بار هم مجروح شد. وی بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به عنوان یک حزب اللهی روشن و اصیل، در محیط دبیرستان علیه گروه‌های منحرف وارد عمل می‌شد و در سال ۱۳۵۹ دبیرستان را رها کرد و به جبهه رفت. با آغاز جنگ تحمیلی او با پایمردی، استقامت و شجاعت کم نظیر، در کنار در جنگهای نامنظم و چریکی مظلومانه جنگید و بعد بعنوان تخریب چی در جبهه‌های گرم جنوب و کوهستانهای سرد کردستان خدمت کرد. وی در عملیاتهای بسیاری از جمله والفجر ۸، کربلای ۴، کربلای ۵ و نصر ۴ شرکت داشت و بارها به شدت مجروح شد و چند ماه در بیمارستان شیراز و تهران بستری بود. در عملیات والفجر ۸ با اینکه پایش شکسته بود، اصرار دوستان را برای آمدن به پشت خط نپذیرفت و به درون آب رفت و فرماندهی گردان خط شکن لشگر ۲۱ امام رضا (ع) را بر عهده گرفت. در عملیاتهای کربلای ۴ و ۵ یکی از مهمترین گردانهای غواصی ، گردان یاسین بود که او فرماندهی آن را بر عهده داشت. وی یکی از بهترین طراحان عملیاتی و در برابر مشکلات و گرفتاریها فردی صبور و آرام بود که سرانجام در عملیات نصر ۴ در ۱۰ تیر ماه ۱۳۶۶ در منطقه به علت اصابت ترکش خمپاره ۶۰ میلیمتری به ناحیه سر و پای چپ، به فیض نائل آمد. @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ پس از عملیات کربلای 8 دو اتوبوس از بچه ها را به بردند. من در اتوبوس دوم بودم. متأسفانه اتوبوس ما زمانی به رسید که زمان دیدار با تمام شده بود و بچه ها داشتند بر میگشتند. در حالی که حسابی پکر بودم در شیب تند جماران را دیدم؛ با ناراحتی گفتم: دیدی چی شد؟! این همه راه کوبیدیم و آمدیم ما را راه ندادند و ما را ندیدیم. خیلی محکم و جدی گفت: «دیدن و ندیدن امام که مهم نیست؛ مهم این است که زمین نماند.» یک کلام حرف او، برای من تاریخی را ساخت که مهمترین کار در این تاریخ آن است که حرف بر زمین نماند.... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ آقـا جلیل حقوقش را از سپاه نمی‌گرفت..... پرسیدم آخه چرا پسرم؟! ‌گفت: الان وضع اقتصادی کشور خوب نیست، جنـگه..... باید همه به کمک کنیم..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ .... فرمانده گردان غواصی یاسین بود.... قصور و تقصیرهای بچه ها را نادیده می گرفت تا استعدادهایشان رشد کند،خیلی صبور بود. حسن شاد{از شهدای غواص گردان یاسین} می گفت: نگوئید: "جلیل محدثی فر" ؛ بگوئید: "جلیل محدثی صبر" همیشه یادآور میشد: قدر جبهه را بدانید، خودسازی را پیشه کنید، از این فرصت طلایی بیشترین بهره را ببرید که حسرت خواهید خورد..... روحمان با یادشان شاد.... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ در شب عملیات گردان یاسین به ما توصیه کرد که از برای زندگی‌تان استفاده کنید.... به این معنا که هر زمان که لاحول ولا قوه الا بالله بگویید.... هر زمان که کردید لا اله الا الله بگویید..... و هر زمان که دیدید دیگری از شما بیشتر است، الله اکبر بگویید.... غواصی بود که ساعتها در باقی می‌ماند و خم به ابرو نمی آورد..... علی‌رغم "سن کم" ، او بزرگ مردی بود که در جهبه حماسه ها آفرید و در حالیکه ذکر مقدس بر لبان مبارکش بود به رسید...... روحمان با یادشان شاد.... @khademinekoolebar
قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة . پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در ضمن روایت مفصلی فرمودند: پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است و الحق که کربلا از بساط هاى بهشت است . کامل الزیارات ، ص 264 @khademinekoolebar
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از سراچه خورشید ای شهید #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ مبادا کسانی تصور کنند که دوره‌ سخن گفتن از و سربازان فداکار و زحمت‌ کشان میدان نبرد، سپری شده است..... عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در ششمین روز همراه و همنوا با @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ سردار در سال ۱۳۳۲ در استان فارس، شهر شيراز در خانوده ای مذهبی ديده به جهان گشود. او به علت شغل پدر که نظامی بود به همراه خانواده از شيراز به تهران عزيمت نمود و تحصيلات مقاطع ابتدايی و راهنمايی را با موفقيت در تهران سپری کرد و تحصيلات دوره دبيرستان را با توجه به هجرت خانواده از تهران به رشت، در آنجا به پایان رساند. وی با ورود به سن جوانی از آنجا که شور آزادی خواهی و مبارزه طلبی در وجودش شعله می کشيد، به صفوف مبارزين و انقلابيون پيوست و بر عليه نظام ستم شاهی تلاش و کوشش فراوان نمود... با آغاز جنگ تحميلی به سوی جبهه های نبرد شتافت و در منطقه سر پل ذهاب مسئوليت حفاظت از را بر عهده داشت و توانست با همت والايش، از سقوط حتمی پادگان جلوگيری نمايد. در جنوب کشور نيز بخوبی درخشید و از روحيه فوق العاده ای برخودار بود که موجب ترغيب و تشويق همرزمان خود در اين نبرد الهی می شد و در طی اعزامهای پی در پی به جنوب و غرب کشور بارها مجروح گرديد ولی دست از مبارزه با متجاوزين کفار نکشيد که گويا آرامش او در مبارزه با دشمنان اسلام و خدمت به مسلمين خلاصه می شد..... از جمله مسئوليتهای او، فرماندهی گردان رزمی، معاونت طرح و عمليات تيپ لشگر قدس، قائم مقام ستاد و رياست ستاد لشگر قدس استان گیلان بود.وی همچنین با شجاعت، ايثار و تدبیر توانست با توفيق و پيروزی در عملياتهای محوله نشان دهد که از لياقت و شايستگیهای خاصی برخوردار است. این بزرگوار با تواضع، فروتنی و اعتماد بنفسی که داشت در اوج و انبوه مشکلات بيشتر می درخشيد و از هر حيث الگویی مناسب برای اطرافیان خویش بود. محمود سرانجام ساعاتی پس از شنیدن مژده بشارت در عالم خواب از دوست و همرزمش در منطقه حاج عمران (محور عملیاتی کربلای ۲) بر اثر ترکش گلوله توپ دشمن، دعوت حق را لبیک گفت و به رسید. روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
. 🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ ..... انسان وارسته‌ای بود، هیچ‌گاه از مسئولیت خودش سوءاستفاده نکرد، یادم هست بعضی اوقات که بچه‌ها دچار بیماری می‌شدند، محمود با ماشین سپاه آنها را به بیمارستان نمی‌برد، شبانه آنها را بغل می‌کرد و با وسیله کرایه‌ای به بیمارستان می‌رساند. هر وقت از او می‌پرسیدم، در سپاه چه کار می‌کنی؟ پاسخ می‌داد: «جارو می‌کنم» یک روز از طریق دوستانش متوجه مسئولیت او شدم، اما او باز هم بدون اینکه در مورد کارش توضیح دهد، گفت: «مگر برای تو فرقی می‌کند،‌ من چه کاره هستم؟» هر مقرراتی که افراد عادی ملزم به انجام آن بودند، خودش نیز رعایت می‌کرد، آنقدر در زندگی اخلاص داشت که بالاخره خدا او را نزد خویش پذیرفت. راوی: همسر شهید @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ (ره): این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید.... 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 قسمتی از وصیت نامه بزرگوار را در ادامه می‌خوانیم: ....... از میان رنگ ها رنگ را برگزیده‌ام و از میان مرگه ا را.... بار خدایا تورا سپاس میگویم که رهبر و مربى عظیم الشان از میان مردم برخواست و طاغوت را از بین برد و را براى امت به ارمغان آورد و ما را که فرسنگها با اسلام فاصله داشتیم نزدیک گردانید و حکومت الهى را در ایران و جهان به ثبت رسانید... @khademinekoolebar
قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ : ... و هى اطهر بقاع الارض واعظمها حرمة و إنها لمن بطحاء الجنة . پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) در ضمن روایت مفصلی فرمودند: پاک ترین بقعه روى زمین و از نظر احترام بزرگترین بقعه ها است و الحق که کربلا از بساط هاى بهشت است . کامل الزیارات ، ص 264 @khademinekoolebar
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از سراچه خورشید ای شهید #صبحتون_شهدایی @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ مبادا کسانی تصور کنند که دوره‌ سخن گفتن از و سربازان فداکار و زحمت‌ کشان میدان نبرد، سپری شده است..... عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت "عجل الله تعالی فرجه الشریف" در هفتمین روز همراه و همنوا با @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ برای عروسی اش علاوه بر میهمانان ، یک کارت دعوت نیز برای سلام الله علیها می نویسد و به ضریح سلام الله علیها می اندازد ، شب سلام الله علیها را در خواب می بیند که به عروسی اش آمده... ردانی پور به ایشان می گوید: خانم ! قصد مزاحمت نداشتم ، فقط می خواستم احترام کنم.... حضرت زهرا سلام الله علیها پاسخ می دهند: « ! ما اگر به مجالس شما نیائیم به کجا برویم؟» شهید مصطفی ردانی پور دیگر تا صبح نخوابید نماز می خواند ، دعا می کرد، گریه می کرد. میگفت من می شوم. دوستش گفته بود این همه گریه و زاری میکنی، می گی می خوام شهید بشم دیگه زن گرفتنت چیه ؟ جواب داد : خانمم سیده. می خوام اون دنیا به حضرت زهرا (س) محرم باشم . شاید به صورتم نگاه کنه .... شب عروسی بلند شد به سخنرانی و گفت : امشب عروسی من نیست. عروسی من وقیته که توی خون خودم غلت بزنم...... تازه سه روز از عروسی اش گذشته بود که دست زنش را گذاشت تو دست مادر ، سرش را انداخت پایین و گفت دلم می خواهد دختر خوبی برای مادرم باشی بعد هم آرام و بی صدا رفت منطقه..... بدون عمامه، بدون سمت ، مثل یک بسیجی ، اول ستون راهی عملیات شد. عملیات والفجر 2 درمنطقه حاج عمران و تپه های شهید برهانی شروع شده بود. بعد از مدتی نیروها از هر طرف محاصره شدند. حاج آقا ردانی زیر لب قرآن می خواند و دشمن بالای تپه را بسته بود به رگبار . دستورعقب نشینی صادر می شود اما او همچنان مقاومت می کند..... سرانجام جسم پاک و مطهرش در۱۵ مرداد ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۲ منطقه حاج عمران مظلومانه بر زمین ماند و روح با عظمتش به معراج پرکشید ! گر چه تا این تاریخ نیز ایشان در زمره شهدای مفقودالجسد است...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ سیره و اخلاق عارفی شجاع و سلحشور بود و به اهل‌بیت عصمت و طهارت به‌ ویژه حضرت زهرا(س) و امام حسین(ع) ارادت بسیار داشت، عشق و محبت به خداوند و لقای او وجود او را فراگرفته بود، وی در جریان‌شناسی گروه‌های منحرف بصیرت کامل داشت و هنگامی که احساس کرد اختلافات سیاسی شهرها به جبهه آمده، پیشنهاد داد که چند هفته یک بار به نزد علمای اخلاق بروند و در درس اخلاق آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله بهجت شرکت کنند؛ نیز با پیشنهاد وی موافقت کرد و فرماندهان لشکر از اهواز با قطار به قم می‌آمدند و پس از شرکت در درس اخلاق و زیارت حضرت معصومه(س) مجدداً به اهواز بازمی‌گشتند..... در کادرسازی استاد بود و در حمله چذابه می‌گفت: اگه از سالم برگردم معلومه لیاقت ندارم..... همچنین عاشق بود و ضجه می‌زد و با گریه طلب می‌کرد، به برکت تربیت دینی و حوزوی و وجود نورانی شده بود ولی نوری که در وجود او تابیده بود، چیز دیگری بود و با پای برهنه بر خاک‌های محمدیه و عین خوش حرکت می‌کرد و آقا را صدا می‌زد...... با چه حال و هوایی می‌خواند، پای دعای کمیلش بچه‌ها ضجه می‌زدند، بلند می‌شد پای‌ برهنه راه می‌افتاد در بیابان‌ها؛ روی رمل‌ها می‌دوید و مدام تکرار می‌کرد، بچه‌ها هم به دنبالش بودند؛ بی‌هوش می‌شد و دوباره که به هوش می‌آمد می‌دوید و ضجه می‌زد و صبح که می‌شد را با بچه‌ها زمزمه می‌کرد...... روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ ..... ماه رمضان را آمده بود خانه... بہ علی مےگفت : «امسال ماه رمضون از خدا احدے الحسنیین را خواستم ؛ یا یا .» هر شب با موتور علی مےرفتند دعاے ابوحمزه، هر سےشب.... وقتی دعا را مے خواندنـد، توے حال خودش نبود، نالہ مےزد، داد مےڪشید ، استغفار مےڪرد ، از حال مےرفت... از دعا ڪہ بر مے گشتند، گوشہ ی حیاط، مےایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمےانداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمےتوانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، مےگفت، گریه می کرد، میگفت: ماه رمضون کہ تموم بشه، من هم تموم مےشم...... @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ ..... حمام پیران شهر نزدیک منطقه بود؛ دوتایی رفته بودیم که زود هم برگردیم..... نگاهش را دوخته بود یک گوشه ، چشم بر نمی داشت..... مثل این که تو دنیا نبود..... آب میریخت روی سرش ، ولی انگار نه انگار؛ تکان نمی خورد..... یک هو برگشت طرفم وگفت: از خدا خواسته ام جنازه ام گم بشه. نه عراقی ها پیدایش کنند، نه ایرانی ها....... و خدا هم چقدر خوب تو رو به آرزوت رسوند مصطفی.... مثل گمنام شدی... @khademinekoolebar