هر موقع دیدید تانک هایشان دارند می آیند بدانید که ما دیگر زنده نیستیم از روی جنازه ما رد شده اند.
پاسدار شهید تقی جامکلو سال ۱۳۴۰ در روستای رحیم آباد شهرستان بویین زهرا به دنیا آمد و دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاهش سپری نمود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهید به جمع پاسداران انقلاب اسلامی پیوست ودر عملیات خیبر در جزیره مجنون به یاران شهیدش پیوست .
وبرادر شهیدش ابوالفضل همرزمم در عملیات والفجر هشت به برادرش تقی پیوست.
در عملیات خیبر پاسدار شهید تقی جامکلو فرمانده دسته بود وقتی تانک های عراقی از جناحین آمدند و بچه ها را دور زدند و امام هم فرمود بود جزایر باید حفظ شود شهید گفتند تا زمانی که ما زنده ایم میجنگیم و مقابل تانک هایشان می ایستیم هر موقع دیدید تانک ها دارند می آیند آن موقع دیگر ما نیستیم از روی جنازه ما رد شده اند.
تا زنده ایم میجنگیم و می ایستیم تا حرف امام روی زمین نیوفتد .
یاد میکنیم از ارواح طيبه شهدا و اموات با ذکر صلوات بر محمد و ال محمد
کمیته خادمین شهدا و راویان دفاع مقدس شهرستان بوئین زهرا راوی نظری
🌹شهدای شهرستان بوئین زهرا که در عملیات خیبر به شهادت رسیدند،
۱.پاسدارشهید تقی جامکلو
۲.پاسدار شهید وجیه الله طریقی شالی
۳.پاسدار شهید امیر حسین یار محمدی
۴.پاسدار شهید اسماعیل فصیحی رامندی
۵.طلبه شهید غلام رضا روحی زهرایی
۶.بسیجی شهید حمیدرضا پاینبرد
۷.بسیجی شهید حسین محمدی
۸.بسیجی شهید سید جلال موسوی
۹.بسیجی شهید عزت الله حاجی محمدی
۱۰.بسیجی شهید بلخانو رسولی
۱۱.بسیجی شهید حسین تاتلاری
۱۲.بسیجی شهید شوذب مهدی
۱۳.بسیجی شهید باب الله داوودی
۱۴.بسیجی شهید برجعلی محمد رضایی
۱۵.پاسدار وظیفه شهید قربان کرمی
۱۶.جاوید الاثر هاشم عاملی
۱۷.سرباز شهید علیرضا امینی
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست،(مقام معظم رهبری)
گروه جهادی کمیته خادمین شهدای شهرستان بوئین زهرا
🌹یادکنیم ارواح طيبه شهدا و اموات صلوات بر محمد و آل محمد
🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺❤️
18.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🚨 انتشار برای #نخستین_بار؛ تصاویری از احداث پل خیبر توسط جهاد سازندگی
🔰 پلی به طول ۱۳ کیلومتر و عرض ۵ متر که قطعات شناور آن میتوانستند تا وزن ۸ تُن را تحمل کنند؛ پل خیبر در کمتر از ۲ ماه ساخته شد.
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سومین روزاردوی جهادی در یکروبرفی
چهارم اسفند۱۴۰۳
شهرستان لوشان روستای زرین خانی
🔷 موکب و گروه جهادی کمیته خادمین شهدای شهرستان بوئین زهرا استان قزوین.
🔶@khademinshohadaa
سومین روزاردوی جهادی در یکروبرفی
چهارم اسفند۱۴۰۳
شهرستان لوشان روستای زرین خانی
🔷 موکب و گروه جهادی کمیته خادمین شهدای شهرستان بوئین زهرا استان قزوین.
🔶@khademinshohadaa
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#چمران_از_زبان_غاده
#قسمت_بیست_هشتم
🔸گفتم: مصطفی من عصرکه داشتم کنار کارون قدم می زدم احساس کردم آنقدر دلم پر است که می خواهم فریاد بزنم . خیلی گرفته بودم . احساس کردم هرچه در این رودخانه فریاد بزنم ، باز نمی توانم خودم را خالی کنم . مصطفی گوش می داد.
🔸گفتم: آنقدر در وجودم عشق بود که حتی اگر تو می آمدی نمی توانستی مرا تسلی دهی.
😊او خندید وگفت :
تو به عشق بزرگتر از من نیاز داری و آن عشق خداوند است. باید به این مرحله از تکامل برسی که تو را جز خدا و عشق خدا هیچ چیز راضی نکند . حالا من با اطمینان خاطر میتوانم بروم .
✨من در آن لحظه متوجه این کلامش نشدم . شب رفتم بالا . وارد اتاق که شدم دیدم که مصطفی روی تخت دراز کشیده ، فکر کردم خواب است . آمدم جلو و اورا بوسیدم .
❗️مصطفی روی بعضی چیزها حساسیت داشت . یک روز که اومدم دمپایی هایش را بگذارم جلوی پایش ، خیلی ناراحت شد ، دوید ، دوزانو شد و دست مرا بوسید،
🔹 گفت: تو برای من دمپایی می آوری ؟
آن شب تعجب کردم که حتی وقتی پایش را بوسیدم تکان نخورد .
احساس کردم او بیدار است ، اما چیزی نمی گوید ، چشمهایش را بسته و همین طور بود.
🔹مصطفی گفت: من فردا شهید می شوم . خیال می کردم شوخی می کند.
🔸گفتم: مگر شهادت دست شماست ؟
🔹گفت: نه ، من از خدا خواستم و می دانم خدا به خواست من جواب میدهد . ولی من میخواهم شما رضایت بدهید . اگر رضایت ندهید من شهید نمیشوم . خیلی این حرف برای من تعجب آور بود.
🔸گفتم: مصطفی ، من رضایت نمی دهم و این دست شما نیست . خوب هر وقت خداوند اراده اش تعلق بگیرد من راضیم به رضای خدا و منتظر این روزم ، ولی چرا فردا ؟
⚡️ و او اصرار می کرد که: من فردا از این جا می روم. می خواهم با رضایت کامل تو باشد .
وآخر رضایتم را گرفت ....
💥من خودم نمی دانستم چرا راضی شدم. نامه ای داد که وصیت اش بود و گفت: تا فردا باز نکنید بعد دو سفارش به من کرد، گفت اول اینکه ایران بمانید.
گفتم: ایران بمانم چکار؟ این جا کسی را ندارم.
مصطفی گفت: نه! تقرب بعد از هجرت نمیشود.
ادامه دارد...