eitaa logo
«مردمیدان/خادم الائمه»
166 دنبال‌کننده
598 عکس
978 ویدیو
20 فایل
حاج قاسم به خون خود آموخت « #مرد_میدان» شهید خواهد شد هرکس امروزکه « #مرد_میدان» شد دردوعالم روسفیدخواهدشد #یا_صاحب_الزمان_عج یادم بده یادم نره یادت کنم مولا دل شکسته‌ی ما را صبور کن آقابه جان مادرت زهرا(س)ظهورکن #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
👈توصیه های اخلاقی آیت الله بهجت(ره) 👈درموردامام زمان(عج) تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان(عج)، می نشینی بگو یا صاحب الزمان(عج)، برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان(عج)، صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت(عج)شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن، شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو" السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)" بعد بخواب. شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر نمیتوانی گناه کنی،دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی... و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشن. 🔸التماس دعای فرج🔸 @bermegali👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1226490158.mp3
8.01M
🌺 (ع) 💐منی که از تولدم 💐تو کشوری بزرگ شدم 🎤 👏 👌فوق زیبا 👈 @bermegali 👈
بر مولود کعبه از دل و جان صلوات تقدیم به ارواح شهیدان صلوات میلاد امیر مؤمنان آمده است بفرست بر آن گوهر تابان صلوات « اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » (ع)🌺 🌺 🌸 @bermegali 👈
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 روز پدر متفاوت 🔹 پدر میگه : اصلا انتظار نداشتم اما این تبریک متفاوت رو حتما تو دفتر خاطراتم می‌نویسم 🔹 پ ن پ : تا پدرتان در قید حیات هست قدرش رو بدونید 🍃 👇🍃 ╼═┈┈┈┈┈•✹•┈┈┈┈═╾ ✅ روے لینڪ زیر ڪلیڪ ڪنید. 💠@bermegali
به قول آیت الله بهاءالدینی؛ به همه ائمه علاقه مندم لکن بیچاره علی ام بیچاره علی... 🌺 👇 http://eitaa.com/bermegali
1_989237792.mp3
2.4M
🔖منبر کوتاه🔖 علیه السلام 🔖آثار محبت و دوست داشتن مولا امیرالمومنین امام علی علیه السلام 🔖 👇 👇👇 ╭┅─────────┅╮ 🌺 @bermegali ╰┅─────────┅╯
⭕️فکر زمستان جمعیت باشیم! 🔔 اگر ما امروز توانستیم در برابر آماج تحریم‌ها و تهدیدها مقاومت کنیم، به خاطر وجود نیروی جوان است، اما سؤال اینجاست که با پیر شدن جمعیت و از دست رفتن نیروی جوان طی سال‌های آینده، چگونه می‌توانیم از پس فشار ظالمانه تحریم بربیاییم؟ 🔹برای درک بهتر خطر پیری جمعیت، کافی است بدانیم در حال حاضر نرخ رشد جمعیت 0.75 است اما نرخ رشد سالمندی به 5.7 رسیده است؛ این یعنی سرعت رشد سالمندی تقریباً 7 برابر زادو ولد است! 📎 🔰 👌 @bermegali👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ⭕️علی فروشی نکنیم!! روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند . مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!!  @bermegali
در عالم برزخ(قسمت ۱۴) 🔵آتش حسرت 🔷از کثرت اندوه و حسرتی که بر وجودم نشسته بود، بر جای نشستم و با خود گفتم: چه مقامی! چه منزلتی! در حالیکه من مدت‌هاست در این بیابان سرگردانم و با تمام موانع و مشکلات دست به گریبانم، هنوز هم به جایی نرسیده‌ام، اما شهیدان با این سرعت خود را به مقصد می‌رسانند. براستی خوشا به حال آنان که به شهادت رفتند. 🔘اشک بر گونه‌هایم سرازیر شد و بغض گلویم را چنگ زد. ♨️چندان بلند بلند گریستم که نیک آرام به سمتم آمد، مرا دلجویی داد و تشویق به ادامه راهی کرد که بس طولانی و طاقت سوز بود... 🔵 گردباد شهوات 🔸با اینکه راه زیادی را پس از آن پیمودیم، اما خبری از انتهای بیابان نبود. از دور، ستون سیاهی 🌪را دیدم که از پایین به زمین و از بالا به دود و آتش🔥 آسمان ختم می‌شد و در حال حرکت بود. با نزدیک شدن ستون سیاه، متوجه شدم که همانند گردباد🌪 به دور خود می‌چرخد. با دیدن این صحنه، خود را به نیک رساندم و با ترسی که در وجودم رخنه کرده بود، پرسیدم: این ستون چیست؟ ✨نیک گفت: این گردباد شهوات است، که چنین با سرعت عجیبی به دور خود می‌چرخد. ⚡️با اضطراب گفتم: حالا دیگر، باید چه کنیم؟ نیک گفت: دست‌هایت را محکم به کمرم حلقه بزن و مراقب باش گردباد، تو را از من جدا نسازد. 💥رفته، رفته آن گردباد وحشتناک با آن صدای رعب آورش، به ما نزدیک می‌شد و اضطراب مرا افزایش می‌داد، تا اینکه در یک چشم بر هم زدن، هوا تاریک شد. 🍃گردباد🌪 اطراف ما را فرا گرفته بود و سعی داشت ما را با خود همراه کند. نیک مانند کوه به زمین چسبیده بود و من در حالی که دستم را به دور کمر او قفل کرده بودم، به سختی خود را کنترل می‌کردم. 🍀هر از گاهی صدای فریادهای نیک را می‌شنیدم، که در هیاهوی گردباد فریاد می‌کشید: مواظب باش گردباد تو ار از من جدا نسازد! 🌾 لحظات بسیار سختی را سپری می‌کردم و بیم آن داشتم که مبادا از نیک جدا شوم. دست‌هایم سست و گوش‌هایم از صدای گردباد، سنگین شده بود. دیگر صدای نیک را نمی‌شنیدم. 📛ناگهان دستم از نیک جدا شد و در یک چشم به هم زدن، کیلومترها از نیک دور گشته و به بالا پرتاب شدم! چندی نگذشت که از شدت هیاهو و گرمای طاقت فرسایش از حال رفتم... ❌وقتی چشمانم را گشودم هیکل سیاه و وحشتناک گناه را دیدم که بر بالای سرم ایستاده بود. بوی متعفنش به شدت آزارم می‌داد. 🔆به سرعت برخاستم و چون خواستم فرار کنم دستم را محکم گرفت و به طرف خود کشید و گفت: کجا؟ کجا دوست بی‌وفای من؟ هم نشینی با نیک را بر من ترجیح می‌دهی؟ و حال آنکه در دنیا مرا نیز به همنشینی با خود برگزیده بودی. ❎ نیم نگاهی به صورت گناه افکندم، قیافه‌اش اندکی کوچک‌تر شده بود. بدون توجه به سخنانش گفتم: چه شده که لاغر و نحیف گشته‌ای؟ 💠 با ناراحتی گفت: هر چه می‌کشم از دست نیک است. با تعجب پرسیدم: از نیک؟! گفت: آری، او تو را از من جدا کرده تا با عبور دادن تو از راه‌های مشکل و طاقت فرسا باعث زجر کوتاه مدت تو شود. 🌀گفتم: خوب، زجر من چه ارتباطی با ضعیف شدن تو دارد؟ 🔥پرخاشگرانه پاسخ داد: هر چه تو سختی بکشی، من کوچکتر می‌شوم و گوشت‌های بدنم ذوب می‌شود. و چنانچه تو به وادی السلام برسی دیگر اثری از من بر جای نخواهد ماند. 💥آنگاه دندان بر هم فشرد و گفت: اکنون نوبت من است، باید همراه من بیایی... ✍ ادامه دارد... @bermegali