مادر شهید میگفت:
ماهها صبر کردم بیاد به خوابم، بعد از یه مدت اومد بهش گفتم: چرا دیر کردی مادر؟
گفت: ببخشید داشتن، بازپرسی میکردن
گفتم: باز پرسی؟
گفت: مامان! حواست به نماز صبحت باشه!
مراقبیمدیگهنه؟!💔
#شهیدانہ
#شهیدانه
مـن کجا و بـا شهیدان زندگی؟
مـن کجا و قـصـهی رزمندگی؟
مـن کجا و دیدن وجه خدا؟
مـن کجا و جمع اعلام الهدی؟
با همه بیچارگی تنهـا شدم!
مـن سفیـر بهترین یـاران شدم!
اللهم الرزقنا شهادة
#سلام_صبحتون_شهدایی🕊
🖤@chamran🖤
☁️‹⃟🕊
🌿⃟🥀
#شهیدانه
••🌿♥️••
میگفت
اگھمیگیدالگوتون
حضرتِزهراستبآیدکارۍکنید🤞🏻
ایشانازشمآراضۍباشندوحجآبِ
شمافآطمـےباشد🌙
#شهیدابراهیمهادی
🖤@chamran🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|💌|
شهادتعشقبہوصالمحبوبو
معشوقدرزیباترینشڪلاست♥️🕊
#شهیدانہ🌱/#شهیدنویدصفرے
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهیدانـہ•°•🌸🍃🕊•°•
یهومیومدمیگفت:
«چراشماهابیکارید⁉️»😑
میگفتیم:
«حاجی! نمیبینےاسلحہدستمونہ؟ماموریت
هستیمومشغولیم!»🤦🏻♂°
.میگفت:
«نہ..بیکارنباش!
زبونتبہذکرخدابچرخہپسر...🍃° همینطورکہنشستےهرکارےکہمیکنے ذکرهمبگو :)»📿
وقتےهمکنارفرودگاهبغداد
زدنش😔
تۅ ماشینشکتابدعاوقرآنشبود ..🎈🖇
#شهیدحاجقاسمسلیمانے🕊🌸
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهیدانه
شبهای قبل از ماموریت محمد مهدی درون کوله پشتی نظامی پدر میرفت
که او به ماموریت نرود یا اینکه
او را هم با خود ببرد😭
بهمناسبتسالگردشهادت🥀
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مسلم_خیزاب
فرزند ایشان
#محمد_مهدی_خیزاب
#پیوستصلواتیادتوننره👌
#حال_دل
@halle_dell
#شهیدانه
وقتی شما از این و آن طعنه می خورید ولاجرم به گوشه اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گویید و اشک می ریزید،
به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند».
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
╭
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
✍باران شدیدی در تهـران باریده بود
خیابان۱۷ شهریور را آب گرفته بود
چند پیرمرد می خواستند به سمت
دیگرخیابان بروند مانده بودند چه
کنند..!
همان موقع #ابراهـــیم از راه
رسید پاچه شلوار را بالا زد با کول
کردن پیرمـردها آن ها را به طـرف
دیگر خــــیابان بُرد ابراهیم از این
کارها زیاد انجام میداد هـدفی جز
شکستن #نفــــس خودش نداشت
مخـــــصوصا زمانی که خـیلی بین
بچـــــهها مطـــرح بود!✨
#شهید_ابراهیم_هادی ...🕊🌷
♥️•••|↫ #شهــیدانه
♥️•••|↫ #مکتب_الشهدا
🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر
@babalhavaej_roghayee
چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“
چمران و آقا رضا تنها تو سنگر.....
- رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيدهای، چیزی؟!!
- شهید چمران: چرا؟!
- رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....!
تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!!
- شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!!
یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده!
هِی آبرو بهم میده.....
تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی میکردی ولی اون بهت خوبی میکرده.....!
منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....!
تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …!
رضا جا خورد!....
رفت و تو سنگر نشست.
آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمیرفت، زار زار گریه میکرد!
تو گریه هاش میگفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟
اذان شد.
رضا اولین نماز عمرش بود.
رفت وضو گرفت.
سرِ نماز،
موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!!
وسط نماز،
صدای سوت خمپاره اومد.
پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد.....
رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......!
(فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش)
یه توبه و نماز واقعی........
(به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران)
یاد همه شهیدان سرافراز گرامی وراهشان پررهرو
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
#شهیدانه 🕊🕊