eitaa logo
خادم المهدی (عج)
53 دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
20.2هزار ویدیو
214 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت‌الله گلپایگانی تضعیف نظام را حرام می‌دانست روایت رهبر انقلاب از پیامی که آیت‌الله العظمی گلپایگانی برای ایشان فرستاده بود. این ویدیو به مناسبت سالگرد رحلت این مرجع برای نخستین‌بار منتشر می‌شود. @Farsna
استرالیا ۶ فرد و ۲ نهاد ایرانی را تحریم کرد 🔹وزارت خارجه استرالیا در بیانیه‌ای اعلام کرد پلیس امنیت اخلاقی ایران، نیروی مقاومت بسیج و ۶ فرد ایرانی را به‌دلیل «نقض فاحش حقوق بشر» در فهرست تحریم‌های خود قرار داده است. @FarsNewsInt
آمریکا: چین و روسیه دو رقیب هسته‌ای بزرگ هستند 🔹وزیر دفاع آمریکا: چین و روسیه در حال نوسازی و توسعه زرادخانه هسته‌ای خود هستند. آمریکا برای نخستین بار با دو رقیب هسته‌ای بزرگ مواجه است. @Farsna
🗓 | شنبه ۱۹ آذر ۱۴۰۱ @Farsna
خدا یا هدایتشون کنه یا نابود
🔷یاالله یا زهرا سلام الله علیها🔷 🔆بخـــــوان 🍀آیه ۴ 🍀 به نیت رفع موانع ظهورمولاصاحب عصر 🌹وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ ۚ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
1_388894812.mp3
6.53M
با (عج) 🍃گره فتاده به کارم گره گشایی کن 🍃به یک نگاه دل خسته را خدایی کن 🎤
حضور بانوان محجبه وچادری در شبکه3 برنامه آشپزی که حتی مشاور وکارشناس برنامه هم چادری می باشد، جا دارد برای تشویق تثبیت وتحکیم در استفاده از بانوان عفیفه ومحجبه در برنامه ها گوشی خود را برداریم وبا شماره👇📞 2⃣6⃣1⃣ تماس حاصل نموده، ضمن تقدیر وتشکر ،حمایت ودلگرمی ایجاد نماییم.☎️ در جای خود نقد🤨 در جای خود پیشنهاد😇 در جای خود تقدیر وتشکر🙏
یه کشف حجاب کننده با امام رضا(ع) 💠خاطره زیبایِ امر به معروف و نهی از منکر توسط یکی از خادمان خانم حرم امام رضا ع در تاریخ ۹ آذر ۱۴۰۱ ‏سوار اتوبوس شدم و دیدم یک دختر خانم خوش صورت نشسته و شالش روی شونه هاشه، آروم رفتم کنارش نشستم بعد از چند دقیقه گفتم دختر خشگلم شالت افتاده پایین ها!!! دختر خیلی سرد گفت میدونم گفتم خب نمیخوای درستش کنی؟ فورا گفت نه گفتم خب موهاتو گردنتو داره نامحرم میبینه، نگاه کن اون ‏پسرای جوون چشماشونو ازتو برنمیدارن دارن از نگاه کردن به تو لذت میبرن، هم تو هم اونا دارین گناه میکنین فدات شم! هنوز نزدیک حرم امام رضاییم ها!!! دختر برگشت به من نگاه کرد منتظر بودم هرلحظه شروع کنه به فحاشی و دعوا، اما یهو زد زیر گریه سرشو گذاشت رو شونم و با گریه گفت آخه شما ‏چی میدونید از زندگی من؟! صبح تاشب دوشیفت کار میکنم نمیتونم زندگی کنم پدرو مادرم هر دوتا مریضن، پدرم نمیتونه کار کنه و خرج خونه و درمان اونا افتاده گردن منه بدبخت! نه خواهر دارم نه برادر، دیگه نمیتونم بریدم. ۲۱ سالمه ولی مثل ۵۰ ساله ها شدم! ‏به دختر گفتم عزیزم تو سختی های زندگی به خدا توکل کن برو پیش امام رضا ع بگو به خاطر تو حجابمو درست میکنم، تو هم این خواسته ی منو برآورده کن. دختر گفت به خدا روم نمیشه چند ساله حرم نرفتم. همون لحظه یک خانم مانتویی متشخص و موجه سوار اتوبوس شد و روبروی ما نشست. دختر گفت همون اطراف حرم ‏دو جا فروشندگی میکنم ولی آخرماه کلا پنج شش میلیون بیشتر دستمو نمیگیره واقعاً خسته شدم. گفتم با امام رضا معامله میکنی یانه؟ با چشمای پر از اشک گفت آره. همینجا جلوی شما به امام رضا ع قول میدم حجابمو درست کنم ایشونم به زندگی سامان بده، الانم میشه شما شالمو برام ببندین؟ منم مشغول بستن ‏شال شدم که یک دختر خانم محجبه همسن خودش اومد جلو و یک گیره ی خوشگل بهش داد و گفت اینم هدیه ی من به شما به خاطر محجبه شدنت. شالو که بستم، گفت میشه یک عکس ازم بگیری ببینم چطور شدم؟ ازش عکس گرفتم همونطور که نگاه میکرد اون خانم مانتویی گفت دختر گلم اسمت چیه؟ دختر گفت عاطفه گفت عاطفه جان من پزشکم و منشی مطبم حامله است و دیگه نمیخواد بیاد سرکار. دنبال یک منشی خوبی مثل خودت میگردم بامن کار میکنی؟ دختر همونطور که چشماش پر از ذوق و خوشحالی بود گفت ولی منکه بلد نیستم خانم گفت اشکال نداره یاد میگیری حقوقتم از ۸ تومان شروع میشه کار که یاد گرفتی ‏تا ۱۰ تومان هم زیاد میشه قبول؟ دختر همونطور که بی اختیار میخندید گفت قبول برگشت سمت من و محکم بغلم کرد و گفت خدایا شکرت امام رضا ع دمت گرم. همه خانم های داخل اتوبوس درحال تماشای اون بودن و خوشحال. من یک کیسه پلاستیکی دستم بود دادم بهش گفت این چیه؟ گفتم این غذای امام رضاست. ‏من خادمم و این ناهار امروزم بود هرهفته میبرم با پسرم و آقامون میخوریم این هفته روزی شما بود. دوباره زد زیر گریه ولی از خوشحالی بود نمیدونست چی بگه فقط تشکر میکرد منکه رسیدم به مقصد و باید پیاده میشدم به سرعت گوشیش رو بیرون آورد و گفت میشه یک سلفی باهم بگیریم؟ عکس گرفتیم و ‏شماره منو گرفت و پیاده شدم...