4.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ظهور در جمجمه هاست...
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
الحمـداللهڪِهنوڪرتم
الحمـداللهڪِهمـٰادَرمۍ
الحمـداللهڪِهازبچگیـٰام
مـٰادرسـٰایهۍروسـرَمۍ🖤🔗
#فاطمیه
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
مادرم....
یه کم امشب میخوایم باهات حرف بزنیم البته اگه ما رو سیاها رو قبول داشته باشین :)
مادر جان یه همچین روزی شما زجر کشیدید
محسنت آخ آخ گفتنش هم سخته ...
محسن چند روز دیگه میخواد به دنیا بیاد
مبارکت باشه مادر جانم،حتما خیلی خوشحالی...
اما.....
یه روزی توی کوچه تنگ گیر میفتی
با چند تا نامرد و بی غیرت
فقط حَسَنِت ،پسر با غیرتت پیشته...
مادرم ...
درد و بلات به جونم..
خیلی سختت بود چادرت رو از سرت کشیدند ؟
اونم جلوی پسرت
پسر هم که غیرتی....
آخ مادرم
اما حسن که کاری از دستش بر نمیاد
اما بمیرم برای اون لحظه ای که تو خونه بودی و...
محسنت چند روز دیگه به دنیا میاد نبینم ناراحت بشی مادر جان
اما وقتی اون نانجیبا به در میکوبند آخه فاطمه جان از جلوی در برو کنار
مگه نمیدونی محسنت با هر ضربه ای که به در میزنند چقدر درد میکشه💔
چرا نمیری کنار ؟
به خاطر عَلیت نمیری کنار ؟
آقا جانم ،آقا امیرالمومنین شما چرا کمرت خم شده ،دارن فاطمت رو میزنند طاقت بیار تموم میشه💔....
آخ اما بمیرم برای اون لحظه ای که فاطمه به علی میگه ،علی جانم،محسنت پر کشید و رفت کم کم من و هم با خودش میبره
ناگهان فاطمه افتاد و.....
حسین بر سر و صورت میزد
حسن ناله میکرد
اما دیگه مادری نبود که صدایی رو بشنوه
کلام آخرمه.....
لالا لالا بخواب مادر
شاید از دردات کم بشه مادر جان
دیگه راحت بخواب....
با کبودیای روی صورتت
با چادر سوختت
با دنده شکستت
اما با غم نخواب مادر جان
برو با خیال راحت و آروم باش
اما از وقتی که رفتی
علی قدش خمیده شده
حسینت دیگه نای حرف زدن نداره
زینبت با اون بچگیش موهاش سفید شده...
حسن بر سر و صورتش میزنه
از وقتی که رفتی همه دردارو برای ما اوردی مادر جان
یه چیزی ازت میخوام روی من و به حق حسینت زمین ننداز
یا فاطمه الزهرا مادر جانم به حق اون غم هایی که داشتی قسمت میدم که جوری زندگی کنیم اون دنیا رومون بشه سرمون رو در برابرت بالا بگیریم
ببخش ،ببخش و ببخش
✋🙃🥀
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
|به نامِ مادَر(س)|
مردکپستکهعمرۍنمکحیـدرخورد
نعرهزدبرسرمادربھغرورمبرخورد...💔
ایستادمبھنوکپنجھیپااماحیف
دستشازروۍسرمردشدوبرمادرخورد...💔
هرچھکردمسپردردوبلایشگردم
نشداۍواۍکھسیلےبھرخشآخرخورد...💔
آهزینبتوندیدۍ!بھخدامندیدم
مادرمخوردبھدیوارولےباسرخورد...💔
سیلےمحکماوچشممراتارنمود
مادرازمندوسھتاسیلےمحکمترخورد...💔
حسنازغصھسرشرابھزمینزد،غشکرد
باززینبغمیکمرثیھۍدیگرخورد...💔
قصھۍکوچھعجیباستمهاجراما
واۍازآنلحظھکھزهرالگدۍازدرخورد...💔
+ولله روضه ی مادر نگفتی است...
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
این روز ها زیاد بگویید
{اسلام علیک یا امیر المومنین ۰۰۰}
این روز ها کسی سلامش نمیکند هیچ
جواب سلامش را هم نمیدهند۰۰۰💔
#فاطمیه
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
•[بسماللھالرحمنالرحیم]•
مـادر جان؛
کانالیکهدستمبودرو
درایامغمتانسیاهیکشیدم،
تاعطروبویشمارابگیرد.
شمانیزدلوقلبمارامعطربههمینعطرکنید.
#فاطمیہ🖤
رفقا؛
ایندعاۍمادرهستڪہ،
میسازهـ دنیامونو...! :)
وهمہتوفاطمیہ،
زندگیشونکاملمیشہ...! :)
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
کـاشپشـتدرسـوختهمسمـارنبود💔🚶!
میـدونۍاینچیھ؟
ایـنمیخبهقدرۍبزرگوتیــزهکھاگهبهدر
بـرخوردکنهنصفشداخلدرمیشھ🚶
خیلےخطرناکھمخصوصااگهباشعلههاۍ
آتشداغبشھ . . .
پیـروجوونخانموآقابایدمراقبباشند . .
واۍاگھاونخـانم۱۸سالشباشھ💔:)
بـارشیشهامداشتھباشه🚶
#واۍمادر
بعـدچھلنفـرپشتدَر . .
هۍبالـگدبزنن💔 :(
بعـدایـنمسمـارداغ . .
واۍمـادرم💔:))
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
غم های یک دختر مذهبی ...😞
🌺
آقا قبول ما دختریم...
آقا قبول شهید نمی شویم ...😑
آقا قبول نمی گذارند تفنگ دستمان بگیریم و برویم مدافع حرم حضرت عشق (س) شویم ...🙁
آقا قبول راه شهادت برایمان بسته شده....
قبول ....☹️🖐🏻
همه را در اوج ناامیدی قبول کردیم ....😔💔
آری اشک میریزیم😭 چون نمی توانیم ابراهیم باشیم نمی توانیم محمد هادی باشیم نمی توانیم علی باشیم ....
آری نمی توانیم .... هرکاری میخواهیم بکنیم می گویند شما دخترید توان کافی را ندارید ...😓💪🏻
هروقت خواستیم تنها برویم گفتند دختر نباید تنها جایی بره ...☝️🏻
هروقت خواستیم خلوت کنیم نگذاشتند...
پس چگونه شبیه ابراهیم هادی و هادی ذوالفقاری و علی خلیلی شویم ⁉️
بنشینیم و فقط درس بخوانیم و آرزوی شهادت کنیم ؟
نمی شود به والله نمی شود .....💔
شهدا بیابید بگویید این دختران دلسوخته چه کنند ؟
چه کنند در این آشفته بازار فساد و بی حجابی و تنهایی مهدی فاطمه ؟
جوابم را شهدا دادند....😍
از شهدا به دختران محجبه ایران 😍😇👇🏻
قبول ✋🏻
هرکاری خواستید بکنید به یاد مهدی فاطمه باشید آن وقت خود به خود عزیز دل مهدی فاطمه می شوید😄 آن وقت است که دیگر طاقت ماندن در دنیایی که بوی گناه را می دهد نخواهید داشت ...
آن وقت است که وقت شهادت است ...😃
آن وقت می فهمید که راه شهادت برای هیچ کس بسته نیست ...
آن وقت مسیر شهادت برایتان باز میشود حتی اگر دختر باشید ...😇
فقط اخلاص و نگاه مهدی فاطمه را درنظر بگیرید ....
در نبود ما پشت حضرت مهدی (عج) را خالی نکنید ....😣
یقه تان را میگیریم اگر ولایت فقیه را تنها بگذارید...😠
آری دختران شهید نگویید شهید نمی شویم میشود 😍 میشود ....
هنوز هم میشود...☺️
و شهادتی دخترانه را رقم میزند چادر...😌❣
#اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج_اَلــــــسٰاعة 💔
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
شهیدی که با صحنه شنا کردن دختران روبرو شد!
دکتر محسن نوری دوست و همرزم شهید احمد علی نیری می گوید یکبار از احمد پرسیدم که احمد من و تو از بچگی همیشه با هم بودیم اما سوالی از تو دارم نمیدانم چرا در این چند سال اخیرشما این قدر رشد معنوی کردید اما من لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند اما دوباره سوالم را پرسیدم بعد از کلی اصرار سرش را بالا آورد و گفت: طاقتش را داری؟! با تعجب گفتم: طاقت چی رو؟! گفت بنشین تا بهت بگم.نفس عمیقی کشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچههای مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی آن سفر نبودید همه رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این کتری رو آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا رودخانه است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوتهها ودرختها به رودخانه نزدیک شدم تا چشمم به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم!بدنم شروع به لرزیدن کرد نمیدانستم چه کار کنم! همان جا پشت بوتهها مخفی شدم. من میتوانستم به راحتی یک گناه بزرگ انجام دهم. در پشت آن بوتهها چندین دختر جوان مشغول شنا کردن بودند.من همان جا خدا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن شیطان من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمیشود اما به خاطر تو از این از این گناه میگذرم.بعد کتری خالی را از آن جا برداشتم و از جای دیگر آب آوردم. بچهها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست کردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود.یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:«هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.»
من همینطور که اشک میریختم گفتم از این به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن امتحان سختی که در کنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله…» به محض این که این عبارت را تکرار کردم صدایی شنیدم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. از سنگ ریزهها و تمام کوهها و درختها صدا میآمد. همه میگفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خودم نگاه کردم دیدم بچهها متوجه نشدند.من در آن غروب با بدنی که از وحشت میلرزید به اطراف میرفتم از همه ذرات عالم این صدا را میشنیدم! احمد بعد از آن کمی سکوت کرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی که گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زندهام برای کسی این ماجرا را تعریف نکن.»
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
→→@khademolzhra
┄═❈๑๑🕊๑๑❈═┄
🌹 بسمالله الرحمن الرحیم
اینجانب بابک نوری هریس فرزند محمد
به تو حسادت میکنند، تو مکن. تو را تکذیب میکنند، آرام باش. تو را میستایند، فریب مخور. تو را نکوهش میکنند، شکوه مکن. مردم از تو بد میگویند، اندوهگین مشو. همه مردم تو را نیک میخوانند، مسرور مباش… آنگاه از ما خواهی بود. حدیثی بود که همیشه در قلب من وجود داشت (از امام پنجم)
خدایا همیشه خواستم به چیزهایی که از آنها آگاه هستم عمل کنم ولی در این دنیای فانی بهقدری غرق گناه و آلودگی بودم که نمیدانم لیاقت قرب به خداوند را دارم یا نه؟😭
خدایا گناههای من را ببخش، اشتباهاتم را در رحمت و مغفرت خودت ببخش و تا وقتیکه مرا نبخشیدی از این دنیا مبر.
تا وقتیکه راهم راه حق هست مرا بمیران. خدایا کمکم کن تا در راه تو قدم بردارم و در راه تو جان بدهم🙏
مادرم جانم به قربان پاهایت که به خاطر دویدن برای به کمال رسیدن فرزندانت آسیبدیده میشود، در نبود من اشکهایت را سرازیر مکن. من با خدای خود عهدی بستهام که تا مرا نیامرزید مرا از این دنیا مبرد.😔
مادرم برای من دعا کن، ولی اشکهایت را روان مکن که به خدای من قسم راضی به اشکهایت نیستم.😭
خواهران خوبتر از جانم من نمیدانم وقتی امام حسین سلام الله علیه در صحرای کربلا بود چه عذابی میکشید، ولی میدانم حس او به حضرت زینب سلام الله علیها چه بوده.
👈 عزیزان من حالا دستهایی بلند شده و زینبهایی غریب و تنها ماندهاند و حسینی در میدان نیست.
👌 امیدوارم از کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینبهای زمانه و حرم او دفاع کنیم.🙏
🕊 برای شادی روح شهدای عزیز اسلام به خصوص
#شهید_بابک_نوری_هریس سلام الله علیه، سه شاخه گُل #صلوات هدیه کنید🌸
❣همسفر با شهدا❣