#گزارش_تصویری
دوره #آموزش و #توانمندسازی
مسئولين کمیته خادم الشهدا
استان همدان
#یادمان طلاییه
آبان1400
#راهیان_نور
#خادممثلِقاسم
#مامقتدریم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت...👇
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻کمیته خادمین شهداء استان همدان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مژده بر عاشقان نور
امسال به لطف حضرت یار سفره مهمانی شهدا دایره
خادمین آماده باشید
طلاییه
|••🖤••|
عمه جان!
شما غنیمت روزهای سخت مایید؛
شنیدهام به شفاعت شماست که همه شیعیان بهشتی میشوند!
حالا هم چشممان به شفاعت شماست؛
برای نجات از برهوتِ غیبت؛
برای رسیدن به بهشتِ ظهور؛
ای عمّهی امامِ زمان، اشفعی لنا! 🥺🤲
🏴شهادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها تسلیت باد.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
#امام_زمان
فکهیعنی.mp3
12.12M
#پادکست| بشنوید
خادم های شهدایی که دلتنگ راهیان نور هستید؛
اینجا فکه است،فکه یعنی...
🎙گوینده: خادم الشهدا
#خادممثلِقاسم
#مامقتدریم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت...👇
➖➖➖➖➖➖➖➖
🔻کمیته خادمین شهداء استان همدان
@khademoshohada_hmd
🎭نوجوووووووووون پلاس+
بشتابید بشتابید!!!
🤩کلی طرح باحال واس دانش آموزای باحال کمیته دانش آموزی
✌مارو به نشر بزارید تا زودتر شروع کنیم
یاعلی مدد
#کمیته_خادم_الشهدا_رزن
*🛑 شهید نوجوان ۱۶ ساله که مثل یک عارف پخته ۷۰ ساله با خدا مناجات کرده :‼️‼️*
*♦️خدایا ! تو با بندگانت نسیه معامله می کنی و گفتی : ای بنده ، تو عبادت کن ، پاداشش نزد من است در قیامت...*
*🔹 اما شیطان همیشه نقد معامله کرده با بندگانت و می گوید : گناه کن و در عین حال مزه اش را به تو می چشانم..!*
*♦️پس خدا ، برای خلاصی از این هوس ها ، تو مزه عبادتت را به من بچشان که بالاترین و شیرین ترین مزه هاست...❗*
*🌹شهید محمود رضا استاد نظری*
*🌹ولادت : ۱۳۴۸/۲/۱۱ تهران*
*🌹شهادت : ۱۳۶۴/۱۱/۲۴*
*♦️️عملیات والفجر ۸ - فاو گردان حمزه لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)*
*🌺 نثار روحش صلوات*
🔴️ یازده توصیهی حضرت آیتالله خامنهای برای ترویج فرهنگ کتابخوانی
🔁 نشر به مناسبت آغاز #هفته_کتابخوانی و #کتاب 📚
🇮🇷 @ghasem_solaymani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مژده بر عاشقان نور
امسال به لطف حضرت یار سفره مهمانی شهدا دایره
خادمین آماده باشید
طلاییه
ما افسانه نیستیم
دخترم در کلاسهای تابستانی شهرک محل سکونت ما یعنی شهرک ارتش تهران شرکت می کرد.
یک روز یک گل سینه هدیه گرفت که عکس شهیدی روی آن بود. چندبار خواست برای من از این شهید بگوید که اجازه ندادم.
شب بود که گل سینه روی زمین افتاده بود. پایم رفت روی سوزن آن و حسابی خون آمد.
بعد از پانسمان گل سینه را برداشتم و باعصبانیت انداختم توی سطل زباله.
آخر شب طبق روال هرشب سریال ترکیه ای را دیدم و خوابیدم.
من اگر هر کار اشتباهی انجام دهم اما نمازم را سر وقت می خوانم.
صبح حدود ساعت پنج بود. بعد از نمازصبح مشغول تسبیحات بودم که احساس کردم یک جوان روبروی من نشسته!!
نفهمیدم خوابم یا بیدار اما آن جوان که صورتش پیدا نبود به من گفت: سریالهایی که می بینی افسانه است. اما ما افسانه نیستیم. ما با شما هستیم.
باتعجب گفتم: شما کی هستی؟
گفت: تصویر من روی گل سینه بود که انداختی توی سطل.
دویدم و رفتم داخل سطل را گشتم.
تصویر یک شهید بود که زیر آن نوشته بود: شهید ابراهیم هادی
خیلی برایم عجیب بود. به طور اتفاقی رفتم سر کمد کتابخانه.
دیدم کتابی به نام سلام بر ابراهیم لابه لای کتابها ست. کتابی در مورد همین شهید.
مشغول مطالعه شدم. خیلی جالب بود.
شوهرم را صدا زدم و پرسیدم که این کتاب کجا بوده؟
گفت: چند روز پیش توی اداره به ما هدیه دادند.
هر دو جلد کتاب را آن روز خواندم. خیلی عالی بود.
صبح روز بعد؛ بعد از نماز به بهشت زهرا رفتیم. ساعتی را در کنار مزار یادبود او بودم.
حالا او حقیقت زندگیم شده. دیگر سراغ افسانه های ماهواره نمی روم. حجاب و نمازم نیز کاملا تغییر کرده.
سلام خدا بر ابراهیم
پیام های مردمی