eitaa logo
کمیته خادم الشهداء زنجان
516 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
8 فایل
کانال رسمی کمیته خادم الشهداء استان زنجان #گزارش_فعالیت_ها #اطلاعیه #اخبار #خادم_مثل_قاسم ارتباط با ما: ادمین اول @emadmogneh ادمین دوم @s_mersad
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🏴 مراسم عزای سیدالشهداء علیه‌السّلام در 📜 سخنرانان: حجت‌الاسلام حجت‌الاسلام حجت‌الاسلام 🎙 بامدّاحی: 🗓 - شنبه ۱۱ تا سه‌شنبه ۱۴ شهریور ۱۴۰۲ شروع مراسم همراه با اقامه نماز مغرب 🗓 - مراسم چهارشنبه ۱۵ شهریور ساعت ۱۰ صبح 📍موکب (رهروان‌ امام‌ و‌ شهدا) [ @mahdirasuli_ir ] [ @sarallah_zanjan ] [ @karbala_zn ]
آدرس و کروکی دقیق موکب هیئت ثارالله زنجان از ورودی شهر کربلا و از بین الحرمین [ @sarallah_zanjan ] [ @mahdirasuli_ir ]
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: @khademshohada_znj 🏴
❤️ بر سفره ی نگاه تو اسراف جایز است ؛ صد بار دیده ایم ولی باز دیدنی ست ... @khademshohada_znj 🏴
بـه ملـاقـات مـی رود ... مگـر نمـی بیـنی چگـونه را بـوسیـده؛ اے شھــید ! زیارت گـوارایِ وجـودت @khademshohada_znj 🏴
خوبیِ خدا داشتن اینه که همیشه هست... به دردنخور ترین آدم دنیا هم که باشی، باز هم هست.... مهربان، آرام، متبسم خدایاشکرت ♥️
مَعَها بَکَوا عَلَیکُم، وَ إن عِشتُم حَنُّوا إلَیکُم با مردم آن گونه معاشرت کنید، که اگر مُردید بر شما اشک ریزند و اگر زنده ماندید، با اشتیاق به سوی شما آیند.. [حکمت ۱۰، نهج‌‌البلاغه]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پذیرایی علمای اهل سنت عراقی از زائران اربعین حسینی در مسیر کربلا @khademshohada_znj 🏴
گر تشنه لبِ آب بقایید، بیایید سرچشمه‌ی آن در لبِ عطشان حسین است
‌گفتم ای عشق مرا دستِ نياز است دراز طلبِ خويش به نزدِ كه برم؟ گفت:‌حسين
ز بس که دوریِ کرب و بلا نصیبم شد نشسته بر سر و رویم غبار هجرانش   ♥️ @khademshohada_znj 🏴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک روز مانده به پیاده روی خانوادگی جاماندگان اربعین مسیر سد گاوازنگ تا مزار شهدای گمنام
داشت به مرز خسروی نگاه می کرد به طرفش رفتمو پرسیدم +داداش ابرام داری به چی فکر می‌کنی؟!! ابراهیم لبخندی زد آرام با یك اطمینانی ك از صدایش معلوم بود گفت: -دارم روزیو میبینم ك زائرای امام حسین از همین مسیر میرن زیارت . . .❤️‍🩹:) -کتاب سلام بر ابراهیم؛ @khademshohada_znj 🏴
4_6050974909876668604.mp3
8.28M
کجا برگردم بدون تو ای سایه ی سر من 🎙 @khademshohada_znj 🏴
خدایا..! مواظب دلهای ما باش...
⛔️رمان بالاخره چاپ شد⛔️ کتابی از محمد رضا حدادپور جهرمی: 🔺دو ماه آخر منتهی به مرگ مهسا چه اتفاقی افتاد که دشمن را به هم ریخت و اینقدر عصبانی شد⁉️ (کمتر کسی درباره آن دو ماه و ضربه شصت دستگاه‌های امنیتی ایران به منافقین و سلطنت‌ها اطلاع داره و همه معمولا از بعد از مرگ مهسا درجریانند) 🔺چرا حامی اصلی جنبش زن‌ زندگی آزادی، برخی شبکه‌های خانگی بودند⁉️ دشمن از کی دست به کار شد⁉️ چرا بهترین و نزدیک ترین راه برای مقصودش را سینما و شبکه‌های خانگی دانست و انتخاب کرد⁉️ 🔺 نقش خاندان پهلوی و سلطنت طلبان در این ماجرا چه بود⁉️ موساد اسرائیل چرا نوردخت پهلوی را برای رهبری ارتش زنان آزاد ایران انتخاب کرد⁉️ 🔺 دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی ایران از کی متوجه شدند⁉️ چگونه توانستند کاری کنند که سلطنت طلبان و منافقین و دیگر گروهک‌های تجزیه طلب، هیچ وقت به وحدت و اتفاق نظر نرسند⁉️ 🔺 زهر چشم اساسی دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی ج.ا.ایران از سلطنت طلبان و منافقین چه بود⁉️ چرا منافقین مخصوصا کومله تصمیم گرفت دوزِ خشونت ها را به طرز بی‌سابقه‌ای بالا ببرد⁉️ چرا جمهوری اسلامی زیر بار حکومت نظامی نرفت⁉️ و ابتکار سربازان گمنام امام عصر ارواحنا فداه در این خصوص چه بود⁉️ و از همه مهم‌تر 👈 بهائیت کجای ماجرا بود⁉️ و چرا هر وقت سخن از مسائل ضدفرهنگی و ابتذال و آشوب‌ در فضای حقیقی و مجازی کشور به میان می‌آید، نام نحس بهائیت شنیده میشود⁉️ و ده‌ها مطلب ریز و درشت دیگه... سایت عرضه آثار و سفارش کتاب تقسیم با ۱۰ درصد تخفیف و تحویل درب منزل: www.haddadpour.ir @khademshohada_znj 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴🔵 یک ماجرای واقعی از طلبیده شدن زائر توسط امام حسین علیه‌السلام 🌺 تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد🌺 ♦️ نقل قول: اسمم محمدرسول حبیب الهی سرمهماندار هواپیما هستم و با سرتیم امنیت پرواز فرزین فر این حکایت را نقل میکنیم که به عینه دیدیم: 🌹یکروز صبح زود جهت انجام دادن پرواز وارد فرودگاه امام خمینی (ره ) شدم ،سالن فرودگاه شلوغ بود مسافران زیادی اونجا بودن و همگی در حال خدا حافظی از بستگانشون بودن و شاد و خوشحال تو این جمعیت چشمم افتاد به یک عده که از همه بیشتر خوشحال تر و شور و حالی داشتند و منتظر گرفتن کارت پرواز بودن ،نگاه کردم به تلویزیون بالای کانتر اونها که ببینم کجا دارن میرن دیدم نوشته "نجف" پیش خودم گفتم خوش به حالشون کاش روزی هم برسه منم با خانوادم بتونیم چند روزی جهت زیارت عازم بشیم خلاصه وارد مرکز عملیاتمون شدم و خودمو معرفی کردم اون روز قرار بود طبق برنامه قبلی به ارمنستان برم که یکهو مسول شیفتمون گفت 🌹فلانی شما برو نجف ! پروازت تغییر کرده ! خوشحال شدم و حکم ماموریتم را گرفتمو وارد هواپیما شدم بعد از یکساعت شروع کردیم به مسافرگیری مسافرها خوشحال و خندان وارد هواپیما شدن و سر جاشون نشستن ، آماده بستن درب هواپیما بودیم که مسول هماهنگی پرواز سراسیمه وارد شد و گفت : ❌ دو نفر باید پیاده شن !!! پرسیدیم چرا ؟ گفت : از دفتر مدیر عامل هواپیمایی گفتن بجاشون دو تا از کارمندها جهت انجام یکسری از کارهای مهم اداری امروز باید برن نجف حالمون گرفته شد چون دست روی هر کدوم از این مسافرها میزاشتیم که پیاده شه دلش میشکست ،کاری هم نمیشد کرد چون دستور داده بودن و میبایست انجام شه ! وارد اتاق خلبان شدم و ازش خواهش کردم اجازه بده از دو صندلی اضافه در اتاق خلبان جهت نشستن این دو کارمند استفاده بشه که متاسفانه موافقت نکرد😔 خلاصه لیست مسافرها را آوردند و قرار شد اسم دو نفر انتهایی لیست را اعلام کنند تا اونها پیاده بشن اسمها را اعلام کردند و قرعه افتاد به یک پیرمرد و یک پیرزن ! از هواپیما که داشتن پیاده میشدن نگاهشون یادمه که چقدر ناراحت و دل شکسته بودن 🚀هواپیما به سمت نجف پرواز کرد و بعد از یکساعت و چند دقیقه رسیدیم به آسمان نجف منتظر اعلام نشستن هواپیما از طرف خلبان بودیم ولی اعلام نمیکرد و ما همچنان در روی آسمان نجف اشرف دور میزدیم نیم ساعتی گذشت که خلبان دلیل نشستن هواپیما را اعلام کرد و گفت به دلیل طوفان شن و دید کم قادر به نشستن نیست و میبایست برگرده فرودگاه امام تا هوا خوب بشه ! ✈️ برگشتیم فرودگاه امام و درب هواپیما باز شد و مسول هماهنگی رفت اتاق خلبان و دلیل برگشت را پرسید و خلبان هم بهش گفت اما با تعجب شنیدیم که مسول هماهنگی میگفت فرودگاه نجف بازه و پروازها داره انجام میشه و بعد از شما چند هواپیما نشست و برخواست کردن 🌹پیش خودم گفتم لابد حکمتی توی اینکاره !!! رفتم پیش خلبان و گفتم کاپتان حالا که اینطوریه لابد خدا خواسته ما برگردیم این دو تا مسافر جامونده را ببریم ،کاش شما اجازه میدادی از این دو صندلی اتاق خلبان امروز استفاده میکردیم خلبان که مسول ایمنی پروازه نگاهی بهم کرد و گفت : شما فکر میکنید دلیل برگشتمون این بوده ؟! باشه برید صداشون کنید بیان خوشحال پریدم از اتاق خلبان بیرون و رفتم پیش مدیر کاروان و گفتم : شما تلفن این خانم و آقایی که پیاده شدن و دارید ؟! 🌺گفت بله ! گفتم : سریع زنگ بزن ببین کجان خدا کنه تو فرودگاه باشن بهشون بگو بیان اونهم تماس گرفت و خواست خدا پیداشون کرد و آمدن (اون دوتا از فرط خستگی رفته بودن نمازخونه فرودگاه استراحت کنند و منزل نرفته بودن ) همه خوشحال و منتظر اومدنشون بودیم که دیدیم یک پیرزن و پیر مرد با غرور و خوشحال دارن میان پیرزن جلوی ما که رسید گفت: فکر کردید کار ما دست شماست؟! فکر کردید شما میتونید جواز سفر ما رو باطل کنید؟ چشمامون پر از اشک شد و ازش عذرخواهی کردیم گفتم مادر خداروشکر که منزل نرفته بودید و حالا اومدید ! گفت : آخه شما بودید میرفتید ؟ با چه رویی بر میگشتیم خونه ! ((حالا گوش کنید به حکایت جالبی که پیرزنه نقل کرد)) اینقدر حالمون خراب بود که اصلا نمیتونستیم راه بریم و رفتیم تو نمازخونه تا حالمون جا بیاد و بعد بریم خونه 🔴 پیش خودم گفتم یا امیرالمومنین و یا اباعبدالله و یا حضرت ابالفضل (ع) شما اینهمه مهمون داشتی امروز ما دو تا فقط زیادی بودیم و شروع کردم به گریه کردن و بی حال شدم و خوابم برد تو عالم خواب و بیداری بودم که یک آقا سید بزرگواری اومد داخل نمازخانه و گفت : ❤مگه شماها نمیخواستید برید کربلا پس چرا نشستید ؟! عرض کردیم آقا نشد ! نبردنمون ! فرمود پاشید خیالتون راحت برید کربلا !!! میگفت تا چشمهامو باز کردم دیدم موبایل شوهرم داره زنگ میزنه و گویا شما گفته بودید بیاییم 🌺 تا یار که را خواهد و میلش به که باشد @khademshohada_znj 🏴