eitaa logo
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
2.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
158 فایل
ارتباط با ادمین @Yassekaboood هیئت خواهران خادم الزهرا سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی همدان بلاخره خون شهید محمد حسین عزیز می‌جوشد و حاج قاسم هست #حدادیان #گلستان هفتم #شهید جمهور #تنها هیات مذهبی به نام #حاج قاسم در کشور @khaharankhademozahra
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پشتوانه‌ها و تکیه‌گاه‌های هر چیزی، تعیین کننده میزان قدرت و استقامت آنند! تکیه‌گاه‌های انقلاب اسلامی چه بود، که بیش از چهل سال، آنرا در فشارهای همه جانبه حفظ کرده است؟ ▫️برای مشاهده ویدئوی کامل این مبحث، "حرف خاصِ" گذشته را مشاهده نمایید. @Ostad_Shojae
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸باور کن که حامله نیست!🔸 زنها وقتی باردارند، با احتیاط می نشینند و می ایستند. مؤمن هم باردار است و جنین او ایمان اوست. زن حامله اگر از بلندی بیفتد، بچه اش سقط میشود؛ مؤمن هم گاهی یک حرف ناملایم میزند و ایمانش سقط میشود. زنی که پشت سر هم به این طرف و آن طرف میپرد، باور کن که حامله نیست. اگر حامله بود اینطور بی پروا نبود. کسی هم که لابلای حرفهایش خیلی شلنگ تخته میاندازد و در قضاوتش درباره این و آن، هرچه خواست میگوید، باور کن که حامل «ایمان» نیست. 📌 بازنشر فقط با فوروارد یا درج لینک 👈 @haerishirazi
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📙رمان امنیتی #شهریور 🌾 ✍️به قلم: #فاطمه_شکیبا قسمت ۶ دختری در آستان
🔰 🔰 📙رمان امنیتی 🌾 ✍️به قلم: قسمت ۷ مادر داد می‌زند و حواسش نیست که در گوش من داد زده. گوش‌هایم درد می‌گیرند. ناگاه، پشت گردنم می‌سوزد. ناخن پدر است که گردنم را خراشیده و با دستان بزرگش، پشت لباسم را گرفته؛ انقدر محکم که دستانم از موها و لباس مادر جدا می‌شوند و می‌افتم گوشه اتاق. همه بدنم درد می‌گیرد. پدر بجای من، چنگ می‌زند در موهای مادر. صورتش سیاه شده و چشمانش سرخ. می‌خواهم بروم مادر را نجات بدهم؛ اما از هیبت هیولاوار پدر می‌ترسم. نه دستانم تکان می‌خورند و نه پاهایم. به دستانم نگاه می‌کنم؛ چند تار مو از موهای مادر میان انگشتانم مانده. پدر، موهای مادر را می‌کشد و می‌بردش به حیاط. مادر جیغ می‌کشد؛ اما انگار صدای جیغش را فقط من می‌شنوم میان صدای غرش جت‌های جنگی. پدر، مادر را می‌کشاند تا لب باغچه و سرش را می‌گذارد تا لب آن؛ دقیقا همان‌جایی که دیروز با مادر، هسته خرما کاشتیم و قرار بود من روزها را بشمارم تا سبز شود. پدر، دستش را فشار می‌دهد روی صورت مادر تا صدایش را خفه کند و پیشانی‌اش را می‌کوبد روی زمین. صدای مادر خفه می‌شود زیر فشار دستان پدر. پدر خنجری از غلافِ کمربندش بیرون می‌کشد. کسی دست گذاشته روی گلوی من و تا حد مرگ فشار می‌دهد؛ طوری که صدایم به جایی نرسد... -آریل... آجی... دستی تکانم می‌دهد و آن دستی که بر گلویم فشرده می‌شد، رها می‌شود. توان حرکت به تنم برمی‌گردد، هوا را با ولع به سینه می‌کشم و می‌نشینم. به محض باز شدن چشمانم، با آوید مواجه می‌شوم که با ترس نگاهم می‌کند. چند ثانیه طول می‌کشد تا بشناسمش و مغز برای سخن گفتن، به زبانم فرمان بدهد؛ و آوید پیش‌دستی می‌کند: کابوس می‌دیدی آجی. صورتش در یک مقنعه و چادر سفید قاب گرفته شده. صدای اذان مسلمان‌ها، از مسجدِ نزدیک خوابگاه خودش را می‌زند به شیشه پنجره و پرده گوش‌های من. دستم را روی پیشانی دردناکم می‌گذارم و دست دیگرم را نگاه می‌کنم تا ببینم تار موهای مادر میان انگشتانم هستند یا نه. نیستند. شیرین‌ترین قسمت کابوس دیدن، وقتی ست که بیدار می‌شوی و با کمی دقت به دنیای اطرافت، خیالت راحت می‌شود که هیچ‌کدام از چیزهایی که دیده‌ای، واقعا اتفاق نیفتاده‌اند. برای من اما، قضیه فرق می‌کنند. کابوس‌های من، درواقع بازبینی گذشته لعنتی‌ای ست که از سر گذرانده‌ام. یک مادر داعشی و یک پدر داعشی‌تر. مادری که با رویای زندگی زیر سایه حکومت اسلامی، با پدرِ به اصطلاح مجاهدم، قدم گذاشت به جهنمِ معرکه سوریه و خیلی دیر فهمید که همه آنچه از خلافت اسلامی شنیده، دروغ‌هایی کودکانه است. -خوبی؟ -آره... خوبم... دنبال عروسکم می‌گردم. تا وقتی خوابم برد در آغوشم بود... حالا کجاست؟ آوید راست می‌ایستد و می‌گوید: آب نمی‌خوای برات بیارم؟ -نه... ممنون... ... ⛔️کپی بدون هماهنگی و ذکر منبع، مورد رضایت نویسنده نمی‌باشد⛔️ ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi
۲۷ دی ماه سالگرد شهادت اسوه ی مقاومت و بفرموده ی رهبر معظم انقلاب "پیشاهنگ جهاد وشهادت" بر رهروانش گرامی باد. شهید نواب صفوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال وهوائی این چُنینم آرزوست. ببینید این رزمنده با اینکه تانک‌های دشمن پُشتِ‌ سَرش هست با چه آرامشی صحبت میکند
یک باور غلط ذهنی ارزانی های گران تر از امروز بود👇 🔰 علت‌اینکه بعضی‌ها گمان‌می‌کنند در دوران پهلوی ارزانی بوده اینست که عده ای نرخهای زمان شاه را برای جوانان نقل می‌کنند ولی از درآمدهای آن زمان صحبتی نمی‌کنند. 🔷 اما با یک مقایسه‌ ی ساده و درست، متوجه خواهیم شد که چه زمانی قدرت خرید مردم بالاتر بوده 🔰 چند نمونه جهت اطلاع: 🔰 خرید خودرو: 🔷 سال ۱۳۴۹ که پیکان ۱۸ هزارتومان بود 🔷 حقوق یک کارمند رسمی در ماه ۲۰۰ تک تومانی یعنی دو هزار ریال بود. ⬅️ اگر می‌خواست پیکان بخرد باید حقوق ۹۰ ماه یعنی ۷/۵ سالش را پرداخت میکرد. 🔷 و یا یک مدیر دبیرستان که حقوقش ۵۰۰ تک تومانی و خیلی هم بالا و عالی بود باید حقوق ۳۶ ماهش را بابت خرید پیکانی که نه کولر داشت، نه هیدرولیک بود و نه ترمزش ضد قفل بود، پرداخت می‌کرد. 🔷 اهالی یک روستا با ۳۰ خانوار، با مشارکت هم توانسته بودند یک نیسان دست دوم! به قیمت ۱۵ هزار تومان آن هم قسطی بخرند،تا بتوانند با هم به شهر نزدیک خود بروند و شیر و لبنیات بفروشند و مایحتاج خود را خرید کنند.!!! 🔷 ولی امروز عمده روستائیان خود صاحب یک نیسان یا ماشین دیگر هستند.!!!! 🔷 در آن زمان سالانه، کلاً ۳ هزار پیکان در کشور تولید می‌شد که آنهم به سختی فروخته می‌شد چون مردم توان خرید نداشتند... 🔷 اما الان سالانه حدود ۱ میلیون (حدود ۳۵۰ برابر زمان شاه) انواع خودرو تولید می‌شود و برای خرید آنها به علت کمبود تولید و درخواست بالای خرید مردم، صف و نوبت است!! 🔰 قیمت دلار: 🔷 سال ۱۳۵۰، هر دلار آمریکا به قیمت آزاد ۱۰۵ ریال فروخته می‌شد. 🔷 کارمندی که حقوق ماهیانه‌اش ۲۰۰ تک تومانی بود می‌توانست با حقوق ماهانه‌اش تقریباً ۲۰ دلار بخرد. 🔷 الآن یک کارگری که حداقل دستمزد را می‌گیرد می تواند با دستمزد یک ماهش حداقل۱۲۰ دلار بخرد. 🔷 ضمن اینکه قیمت دلار، تنها شاخص اقتصادی نیست و در کنار آن شاخص توسعه انسانی، کاهش فقر ، ارتقاء بهداشت و سلامت عمومی و... هم هست که همگی رشدچشمگیری داشته اند. 🔰 اقلام مصرفی: 🔷 زمان شاه یک حلب ۴/۵ کیلویی روغن نباتی ۲۹۰ ریال قیمت داشت 🔷 و کارگری که مزد روزانه اش ۵۰ ریال بود تقریباً مزد ۶ روزش را می‌بایست بابت ۱ حلب روغن ۴/۵ کیلویی پرداخت می‌کرد. 🔷 در حالی که امروز یک کارگر ساده با ۶ روز کارش می تواند بیش از ۳ حلب روغن ۴/۵ کیلویی ۳۵۰ هزار تومانی بخرد. 🔷 سال ۵۴ مرغ منجمد کیلویی ۱۰۵ ریال فروخته می‌شد و مزد کارگر در شهر فردوس ۶۰ تا ۷۰ ریال بود. 🔷 یعنی اگر یک کارگر تمام مزد روزش را می‌پرداخت نهایتاً ۶۷۰ گرم مرغ خریداری می کرد. 🔷 در حالی که امروز با دستمزد روزانه ۲۰۰ هزارتومانی‌اش بیش از ۴ کیلو مرغ منجمد می تواند بخرد. (۶برابر) 🔷 سال ۵۴ قیمت یک موتور سیکلت یاماها ۱۰۰ خارجی ۵۶۰۰ تومان بود. 🔷 کارمندی که حقوقش عالی بود یعنی ماهانه ۵۰۰ تومان می‌گرفت اگر می‌خواست موتور بخرد می‌بایست تقریبا حقوق یکسالش را پرداخت می‌کرد. 🔷 و اگر یک کارگر با مزد روزانه ۶ تومانی‌اش می‌خواست موتور بخرد می‌بایست مزد ۹۳۴ روز کار یعنی ۲/۵ سالش را پرداخت می‌کرد. 🔷 در حالی که امروز می تواند با ۵ ماه کار یعنی مزد ۱۵۰ روز کار یک موتورسیکلت ۱۲۵ بخرد. 🔷 در زمان شاه نان سنگک ۵ ریال بود. 🔷 کارگری که در روز ۶۰ ریال مزد میگرفت میتوانست ۱۲ عدد نان سنگک بخرد. همین بود که مردم حاشیه شهرها و حلبی آبادها نان خوردن نیز نداشتند.!!!! 🔷 ولی امروز کارگر با مزد یک روزش می تواند بیش از ۶۰ عدد نان سنگک ۵ هزارتومانی بخرد. ✅اینچنین بود و عده ای تصور می کنند آن دوران ارزانی بوده... البته قطعا وقتی فقط به قیمت ها نگاه کنیم آن دوران اجناس ارزانتر بوده اما وقتی مقایسه درآمدها را هم ملاحظه کنیم متوجه میشویم علیرغم چهل و چهار سال تحریم و بیش از دو برابر شدن جمعیت و هشت سال جنگ پر هزینه، توان خرید مردم امروز چندین برابر شده.
❤️حضرت امام على عليه السلام❤️ 🔴👈 رياكار را سه نشانه است: 🔰 وقتى چشمش به مردم مى افتد كوشا مى شود، وقتى تنهاست سستى و تنبلى مى ورزد، و دوست دارد كه در هر كارى ستايش شود 📗 ميزان الحكمه ج4 ص336 ═══✼🍃💖🍃✼══
❤️ عامل موفقیت در زندگی مشترک و شرایط ازدواج محمدی چیست؟   حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️محبت بین طرفین و عمل هر كدام به وظایف شرعی نسبت به دیگری و اغماض هر یک از خطاهای دیگری. ...
🌼 🌼گفتم ڪه از فراغت، 💫عمریست بے قرارم 🌼گفت از فـــراق یاران، 💫من نیز بے قرارم 🌼گفتم به جز شما 💫من، فریاد رس ندارم 🌼گفتا به غیر شیعه، 💫من نیز ڪس ندارم اللّهُم عجل لولیک الفرج🤲