تو برنامهی #بدون_تعارف وقتی با خانواده #شهیدزمانینیا(یکی از محافظین حاج قاسم) مصاحبه کردند
پدرشون گفتند:
نوبت وحید نبوده که با حاج قاسم بره،
همکارش بهش پیام داد که میشه به جای من این ماموریتو بری..؟
و به همین راحتی یکی شهید شد و یکی حسرت به دل..
چی میکشه الان اون طرف..
حتی تصورشم دیوونه میکنه آدمو..
دم در بهشت بود..
دقیقا ورودی بهشت..
ولی نشد که بشه..!
پ.ن:
ماها چقدر ازین فرصتا داریم
که از دست میدیم.. :))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 آیا واقعا از رهبری اطاعت کردیم؟
✅ ما معتقدیم #ولی_فقیه در این عصر، مثل حضرت مسلم است، نسبت به سیدالشهداء
✅ این موقعیتی که امروز در آن هستیم بسیار ممتاز است.
✅ امروز هم میشود ثواب #شهدای_کربلا را کسب کرد!
🔺 آیت الله مصباح یزدی(رحمة الله علیه)
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
قسمت_صد و بیستم
وقتي فهميدند چند طبقه پايين تر،بدون ملاقات بادكتر بايك كپسول هميشگي كار تشخيص ودرمانم تمام شده همه خنديدند،اما خنده دارتر وقتي بود كه جيب هايم را خالي كردم.از تعجب شاخ درآورده بودند.نمي دانستيم از آن ها چگونه وبراي چه منظوري استفاده كنيم.هركدام پيشنهادي مي داد:يك رول ازگاز را با بخشي ازموهاي ريخته مان تركيب كنيم ودوباره يك طناب ببافيم.
-واجب تراز همه استفاده ي بهداشتي آن است.
-اگر سنجاقم بود براي تعمير لباس هايمان خوب بود.
-براي روزي كه قرار شد يكديگر را خفه كنيم،به دردمان مي خورد! به هرترتيب دورول نگه داشتيم وبقيه را...
آن شب"دكتر راحتي"آمد وبه همراه كپسول هميشگي دوتا كپسول ويك اسپري داد وگفت:اخذي نفسين.(دوپف بزن)
اما سريع آن را پس گرفت.به برونشيت مزمن مبتلا شده بودم.تنگي نفس ودرد سينه وسرفه هاي خشك مثل سنجاق سينه به من چسبيده بود وبي قرارم مي كرد.گاهي از فرط دستپاچگي به در وديوار مي كوبيدم،شايد ذره اي هواي بيشتر وتازه تر از درزي يا دريچه اي به آن صندوقچه وارد شود.نفس مي خواستم اما درمقابل اين ضربه ها كه بي اختيار ازدرد به ديوار همسايه مي كوبيدم،سكوت تنها پاسخ زنداني عصباني سلول مجاور بود كه حتي حوصله ي كوبيدن به ديوار را نداشت.انگار خودش هم شبيه ديوار شده بود.
گويا از زندانيان بسيار قديمي آن جا بود وبه همه ي قوانين زندان عادت كرده وتسليم شده بود.وقتي براي رفتن به درمانگاه مرا بدون عينك ازسلول بيرون آوردند،نيمرخ همسايه ي عراقي ميانسالمان را ديدم كه كف دو دستش رابه هم چسبانده وجلو آورده بود تاآن را ببندند وسرش را آماده نگه داشته بود تاعينك كوري را به چشمش بزنند.باخودم گفتم:وقتي لباس زندان را پذيرفتي ودست هايت را براي بسته شدن تقديم كردي،زندان وتسليم را پذيرفته اي وديوار براي هميشه بخشي از دارايي وزندگي تو مي شود وديگر هيچ حادثه واتفاقي را خارج ازاين سلول ها رصد نمي كني.ديگر توربطي به رخداد هاي بيرون نداري ورخداد هاي بيرون هم به تو ارتباطي ندارند.آنوقت است كه ضربه هاي ديوار تورا عصباني مي كند ومثل ديوار بي صدا وساكت مي شوي وفردا وآزادي برايت بي معني مي شود.اين شيوه ي زندگي درباره ي ما مصداق نداشت.نمي خواستيم مثل او باشيم.مادر عين اسارت آزاده بوديم،ما فرزند باورهاي بزرگ بوديم.به دنيا آمده بوديم تا انقلاب كنيم.بجنگيم وبراي آزادي اسير شويم.سهم ما ديوار وزندان نبود.هنوز مي گفتم ما فردا آزاد مي شويم،حتي وقتي نفس هايم به سختي بالا مي آمد،اميد به فردا داشتم.
پایان قسمت صد و بیستم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔فراموش کردن امام زمان عج
🎥سخنرانی کوتاه از حاج اقا عالی
@khaharankhademozahra
1_740354440.mp3
13.7M
#مقام_عرشی_حضرت_زهرا "س" ۱۱
✨نزول حضرت جبرئیل علیهالسلام، بر اول بانوی خلقت، تماماً برای شرح آیندهی تاریخ اسلام بوده ، اخباری که سراسر با درد و مصیبت و شکست همراه است!
✦اما در این اخبار، تنها دو اتفاق بود، که آب خنکی بر شعلهی نگرانیهای آخرالزمانیِ حضرت زهرا "س" شد!
کدام دو اتفاق ؟
#استاد_شجاعی 🎤
@ostad_shojae
💐بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 💐
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ، لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ؛ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ، فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ، ضَلَلْتُ عَنْ دينى.
خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من نشناسانی فرستادهات را نشناختهام، خدایا فرستادهات را به من بشناسان، زیرا اگر فرستادهات را به من نشناسانی حجّتت را نشناختهام، خدایا حجّتت را به من بشناسان، زیرا اگر حجّتت را به من نشناسانی، از دین خود گمراه میشوم.
•
#آرامشزمینبیا:)♥️
•
#السلامعلیکایهاالغریب
سلامبـهمهربانتـرین و
غریـبترین٬٬پــ♡ـدر ،،🌱
•
#اللهمعجللولیڪالفرج💕