eitaa logo
خاکریز
89 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
51 فایل
🌷دوستان به #خاکریز_مجازی خوش آمدید. @KhakReez
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از صاحب الزمان(عج)
⭕️ رأی الکترال چیست؟ در سیستم انتخاباتی آمریکا، ممکن است یک کاندیدا، موفق به جلب آرای مردمی بشود اما رقیبش با اتکا به آرای الکترال بیشتر، به کاخ سفید راه پیدا کند. در تاریخ انتخابات ریاست جمهوری امریکا تاکنون ۵بار (۱۸۲۴، ۱۸۷۶، ۱۸۸۸، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶)رئیس جمهوری این کشور با توسل به آرای الکترال موفق به راهیابی به کاخ سفید شده است. آخرین مرتبه در سال ۲۰۱۶ اتفاق افتاد که با وجود آن‌که بیشتر رای‌دهندگان به هیلاری کلینتون نامزد دمکرات رأی دادند و او سه میلیون رای بیشتری نسبت به دونالد ترامپ نامزد جمهوری‌خواه کسب کرد، اما دونالد ترامپ با کسب اکثریت آرای الکترال پیروز انتخابات شد. ⭕️مبنای انتخاب الکترال هر ایالت در آمریکا، هر ایالتی در مجلس نمایندگان و سنای این کشور نمایندگانی دارد که در انتخابات سراسری انتخاب و به کنگره که متشکل از مجلس نمایندگان و سنا است، فرستاده می شوند. تعداد نمایندگان ایالت ها در مجلس نمایندگان برحسب جمعیت هر ایالت متفاوت است. اما همه ایالت ها بدون توجه به میزان جمعیت ۲ سناتور در سنا دارند. الکترال های هر ایالت که افراد تصمیم گیر در امور کشوری محسوب می شوند از مجموع نمایندگان هر ایالت و دو سناتور آن تشکیل می شود. برای مثال کالیفرنیا که ۳۹ میلیون نفر جمعیت دارد، در مجلس نمایندگان ۵۳ نماینده و در سنا ۲ سناتور دارد که به این ترتیب الکتورهای آن ۵۵ نفر خواهد بود. این ایالت دارای بیشترین آرای الکترال است. این افراد به نوعی نخبگان هر ایالت محسوب می شوند. در سیستم فدرالی امریکا تلاش شده هر ایالتی هرچند کوچک، نفوذ و قدرتی برابر با ایالت های بزرگ داشته باشد. کارکرد الکترال ها در همین راستا است. ⭕️لزوم دریافت حدنصاب آرای الکترال برای ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، کاندیداها مجبورند برای رسیدن به کاخ سفید علاوه بر آرای مردمی آرای الکترال را هم داشته باشند. زیرا طبق قانون کاندیدایی به کاخ سفید راه می یابد که ۵۰ درصد به اضافه یک رای آرای الکترال را داشته باشد. تعداد الکترال ها در سراسر امریکا به ۵۳۸ می رسد که به این ترتیب کاندیدایی که بتواند رای مثبت ۲۷۰ الکتور را به دست آورد فرد پیروز نهایی محسوب می شود. ⭕️نحوه دستیابی به رای الکترال رای الکترال نیز به این ترتیب به دست می آید که اگر آرای مردمی در ایالتی برای مثال به کاندیدای جمهوریخواه باشد، تعداد آرای الکترال آن به حساب جمهوریخواهان ریخته خواهد شد. البته ممکن است الکتوری برخلاف رای مردمی رای دهد و برای مثال در همین ایالت فرضی که گفته شد، خواهان محاسبه رای خود به نفع کاندیدای دموکرات شود. به این الکتورها، الکتورهای غیروفادار می گویند. ⭕️رؤسای جمهوری اقلیت دو مرحله‌ای بودن انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا مشکلاتی نیز به همراه آورده‌است. مهم‌ترین عامل در پیروزی یا شکست یک نامزد، تعداد آرای مردمی آنان نیست، بلکه میزان کسب آرای هیئت‌های انتخاباتی سرنوشت انتخابات را رقم می‌زند. ممکن است فردی با آرای هیئت‌های انتخاباتی بیشتر و آرای مردمی کمتر به پیروزی دست یابد، در حالی که رقیب وی، رأی مردمی بیشتری بدست آورده باشد. تاکنون چندین بار رؤسای جمهور منتخب بدون آنکه ۵۰ درصد آراء مردمی را بدست آورده باشند، تنها با اتکا به کسب حداقل ۲۷۰ رأی انتخاباتی وارد کاخ سفید شده‌اند. این دسته از رؤسای جمهور آمریکا را اصطلاحاً ” رؤسای جمهور اقلیت ” می‌نامند. در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ جرج دابلیو بوش و دونالد ترامپ با چنین وضعیتی پیروز انتخابات ریاست جمهوری آمریکا شدند «گِرا» 🔺 https://eitaa.com/sahebzaman22
هدایت شده از طنز سیاسی دکترسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ولی خودمونیم تا اینجای کار هنوز ترامپ و ستادش هم نتونستن استدلالی در حد زهرا رهنورد همسر میرحسین موسوی درباره دلیل تقلب در انتخابات رو کنن!😂🤦‍♂️ «دکترسلام»: @Drsalaam
بانوی کرامت مقدمت گلباران 🌿🌺۲۳ ربیع الاول، سالروز ورود بابرکت حضرت فاطمه معصومه (س) به شهر قم تهنیت باد.🌺🌿
مداحی آنلاین - ای نور رویایی رویای زهرایی - کریمی.mp3
8.55M
💥سبک: 🎤مداح: 🌷 (س) ای نور رویایی، رویایِ زهرایی هر کس که عاشق نیست، از لطفت محرومه من با تو آرومم، مولاتی معصومه مولاتی معصومه... ای لیلای دلها، مهرت مثل دریا قم طورِ سَینا و دعوتگاه موسی زینبِ مولامون، علی بن موسی مهر شیعه بودن، دست تو خانومه مولاتی معصومه... ای نور رویایی، رویای زهرایی هر کس که عاشق نیست، از لطفت محرومه من با تو آرومم، مولاتی معصومه ای نیروی ایمان، ای بانوی ایران حکم حق، حکم تو، عالم تحت فرمان تو محشر با زهرا، قدر تو معلومه مولاتی معصومه... @AshaareMaddahi ای نور رویایی، رویای زهرایی هر کس که عاشق نیست، ازلطفت محرومه من با تو آرومم، مولاتی معصومه ای نور رویایی، رویای دریایی دریای زهرایی، زهرای مولایی موسی بن جعفر با، اسم تو آرومه مولاتی معصومه... ای عشقِ شورانگیز، ای شورِ آتشگین مجنونِ مجنونم، مستونه میخونم من با تو آرومم، بی تو سرگردونم
امام صادق علیه السلام فرمود: «... وَ لَنا حَرَماً و هُو قُمُّ و سَتُدْفَنُ فیها اِمْرَأَةٌ مِنْ وُلْدی تُسمَّی فاطِمَةَ، مَنْ زارَها وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ» ؛ «... و برای ما حرمی است و آن شهر قم است و به زودی زنی از فرزندان من در آن جا دفن می‌شود که نامش فاطمه می‌باشد. هر کس او را زیارت کند، بهشت برای او واجب است.» بحارالانوار، ج ۱۰2، ص ۲۶۷. 💐💐 زیارت آنلاین حضرت فاطمه معصومه: 👇👇 https://vtour.amfm.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☂️🔴🔴☂️ 🎥مهمان شبکه چهار دست خائنان را، رو کرد!!😳 ها سروش منافقین بازرگان 🚨 مهندس هیاهوی عدالت ☂️🔴🔴☂️
🔴 کنایه سنگین روزنامه کیهان به ظریف ✍️ روزنامه در ستون گفت و شنود خود با کنایه به نوشت: 🔹گفت: آقای ظریف می‌گوید «مشخص است بین و ترامپ تفاوت وجود دارد»! 🔹گفتم: خُب معلومه، اسم‌هایشان با هم فرق داره، قیافه‌هایشان با هم تفاوت داره، سنشان و وزنشان و خیلی چیزهای دیگرشان با هم متفاوت است! 🔹گفت: ‌ای عوام! منظور آقای ظریف سیاست‌ها و دیدگاه‌های آنهاست. 🔹گفتم: سیاست‌هایشان درباره ایران که باهم تفاوتی ندارد. هردو دشمن کینه‌توز ایران هستند، از فشار اقتصادی و تحریم‌ها علیه ایران به‌شدت حمایت می‌کنند، هردو درپی ایجاد نا‌امنی در ایران و نهایتاً براندازی هستند، بعد از شهادت سردار سلیمانی، ترامپ گفت؛ شخصاً دستور ترور او را دادم! و بایدن بیانیه داد که او مستحق کشته شدن بود و... 🔹گفت: شاید منظورش تفاوت دیدگاه آنها در‌باره مثلا اتحادیه اروپا، بیمه‌، پیمان آب و هوایي پاریس و... این‌طور مسائل است؟! 🔹گفتم: آن مسائل به ما چه ربطی دارد؟! 🔹 گفت: نکنه منظورش اینه که میشه با بایدن مذاکره کرد؟ و یک فاجعه دیگه مثل به ملت تحمیل کنند؟! 🔺 گفتم: ماشین یارو رو دزدیده بودن بعد از دو روز پس آوردند و یک نامه با چندتا بلیت سینما گذاشتند که ما توبه کردیم و این بلیت‌ها برای خانواده شما که حلالمون کنید. خانواده رفتند سینما و برگشتند، دزدها خونه را تخلیه کرده بودند!
41.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ 🔹اقتدار ایران 📅 انتشار به مناسبت شهادت حسن طهرانی مقدم پدر موشکی ایران 🇮🇷 خاکریز مجازی @Khakreez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. 😳😂 🔰کار طنز در نقد برخی سخنان شبهه امیز حسن آقامیری،با دقت تماشا کنید. 🇮🇷 خاکریز مجازی @Khakreez
همه ادیان منجی و موعود را با نامهای مختلف می شناسند: 💖 ـ در یهود: سرور میکائیلی، عزیر، منحاس، ماشیع 💖 ـ در مسیحیت: مهمید آخر، پسر انسان 💖 ـ در زرتشت: سوشیانس 💖 ـ در هندو: ویشنو، منصور، فرخنده 💖 ـ در بودا: مایتریا، بودای پنجم 💖 ـ در اسلام: مهدی، قائم 💖
لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا توبه/40 🌸🕋🦋 غم مخور، با ماست 🌸🕋🦋
🔸همسفر قطار شیراز 🔸 🚂این اواخر، حفاظت شخصیت‌ها کمی شل و سفت می‌کرد. زمانی که محافظ می‌فرستادند مانع نمی‌شدیم و زمانی هم که نمی فرستادند پا پی نمی‌شدیم؛ نوعی برخورد علی السویه جاری بود. 🚂 بگذریم، پدر از زمانی که راه آهن شیراز افتتاح شده بود، اکثر رفت و آمدنشان به شیراز را از این طریق انجام می دادند. فشار تحمل سفرهای طولانی با ماشین، رفته رفته برایشان طاقت فرسا شده بود و به سفرهای هوایی هم که اصلاً عقیده نداشتند. سفرها را هم بیشتر اوقات با خالۀ ما که اخیراً پس از وفات مادر، با پدر محرم شده بود می‌رفتند. البته گاه گداری هم ایشان همراه نبود. چون بلیط قطار هم کمی گران شده بود دیگر بصورت کوپۀ دربست، تدارک نمی شد و فقط برای خودشان و یک همراه بلیط می‌گرفتند. نکته قابل تأمل آن بود که در این شرایط باید چندین ساعت را شب تا صبح، همراه با دو مسافر غریبه که می‌توانست هرکسی باشد سپری می‌کردند و این برای یک چهره ملی که سه دهه بالاترین مسئولیت سیاسی یکی از پیچیده ترین استان‌های کشور را به عهده داشته و بواسطه مواضع سیاسی و اجتماعی هم در بین برخی از اقشار جامعه، دشمن کم ندارد فضای مناسبی نبود و در قطار حتماً باید ولو یک همراه همراهی می‌کرد. در این سفر، خاله جان ما بنا به مسأله ای در برگشت موفق به همراهی نبودند و زودتر با سفر هوایی رفته بودند. حفاظت شیراز هم می گفت چون حفاظت ایشان به قم منتقل شده، ما فقط در حریم شیراز مأموریت حفاظت داریم و نه خارج از آن. بگذریم به هرصورت قرعه این همراهی کما فی سابق بنام من افتاد ... ادامه 👇👇
🔸همسفر قطار شیراز بخش 2 🔸 🚂 پدر با اشتیاق زائد الوصفی وارد کوپه شدند. همیشه این بشّاشیت در قطار در تمام وجودشان حس می شد. یکی از دلایلش هم آن بود برای رسیدن قطار به شیراز، چند دهه تلاش مجدانه کرده بودند تا بالأخره در دولت نهم با پشتکار و همراهی استاندار آن زمان فارس -مهندس رضازاده- به این آرزوی دیرینه رسیده بودند. 🚂 خودشان ساک ها را روی تخت بالا گذاشتند، روزنامه را برداشتند و کنار پنجره نشستند. من خدا خدا می کردم در کوپه ما فرد غریبه ای نباشد تا فضا را با آرامش تا قم سپری کنیم. همین که این فکر از ذهنم عبور کرد در کوپه باز شد. مرد میانسال کمی چاق و سیبیلو با موهای کم پشت و رنگ کرده و اخمی که در ابرو ها جای خود را باز کرده بود، وارد شد. به‌همراه پسرش نگاهی به من کرد. سلام کردم. خیلی سرد و بی جوهره پاسخ داد. نگاهش به پدر افتاد، ابروهایش گره کور تری خورد و به پسرش گفت: «بیا بیرون؛ اینجا جای ما نیست». 🚂 من خوشحال در کوپه را بستم و از لای پرده دیدم دارد با مهماندار چانه میزند و بلند می گفت: «من از اینا بدم میاد، حالم بهم میخوره، میبینمش خوابم نمی‌بره، کهیر میزنم. باید جا به جا بشم». مهماندار کوپه ها را چک کرد و گفت: «باید تا اصفهان تحمل کنید تا بعداً ببینم چی میشه». برگشتند. کمی مضطرب شدم. مستقیم ساکش را زیر صندلی گذاشت و روبروی من نشست. پسرش را فرستاد روبروی پدر، و با اخمی غلیظ و شدید به من گفت: «تو با این هستی!؟» من گفتم: «بله با ایشان». پدر که گویی تازه متوجه حضور ایشان شده بود، بلند گفت: «سلام علیکم» پاسخی دریافت نشد. البته پدر بدلیل مشکل شنوایی ای که داشتند، بعضاً منتظر پاسخ نبودند. نگاهی با محبت همراه با لبخند کردند و گفتند: «شیرازی هستید؟ چند بار با قطار به شیراز مسافرت رفتید؟ راضی هستید؟ ...» ولی باز جوابی نیامد! 🚂 به روی خودشان نیاوردند و روزنامه را مجدداً باز کردند و با دقت و تمرکزی بیشتر به مطلب خیره شدند. بعد یواش در گوش من گفتند: «چیزی همراهمان هست که از ایشان پذیرایی کنیم؟» گفتم: «نه چیز خاصی نیست. همین فلاسک و بیسکویت که برای آنها هم هست.» در فنجان کنار خودشان چای ریختند و بیسکویت را بزحمت باز کردند و به طرف مرد گرفتند و گفتند: «آقاجان بفرمایید» مرد هیچ واکنشی نداشت! دوباره گفتند: «این مال شماست ... بفرمایید ... » قطار در حال حرکت بود و نگهداری فنجان در حرکت کار ساده ای نبود. گفتند: «من برای شما دستم را گرفتم ها» مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. ادامه 🚂 مرد از روی ناچاری چای را گرفت و کنار میزش گذاشت. بعد پدر شروع کردند به اصرار که «یخ می‌شود، اسراف است، بفرمائید ... » هر چه مرد کمتر همراهی می‌کرد، پدر گرم تر و صمیمی تر با او حرف می‌زد و مزاح می‌کرد. 🚂 قطار برای نماز مغرب و عشاء ایستاد. همراه پدر برای تجدید وضو رفتم. بنظرم آنها پیاده نشدند. نماز را قدری زودتر تمام کردند و بسرعت و زحمت به سمت مغازه آن طرف ریل رفتند و نان و پنیر خریدند. مقداری تنقلات و تخمک و یک ظرف شبیه گز یا شیرینی محلی. برگشتیم در کوپه و جعبه را روی میز آنها گذاشتند. تنقلات را به اصرار به پسر دادند و با دست خود، لقمه نان و پنیر می‌گرفتند و به اصرار به آنها می‌دادند. خرد خرد، یخ مرد سبیلو هم آب شد و لقمه ها را می‌گرفت و می‌خورد. چراغ را خاموش کردیم و پدر با نردبان بالا رفت و روی تخت بالا خوابید و من پایین دراز شدم. 🚂 بیشتر اوقات تخت بالا را انتخاب می‌کردند چون برای نماز شبشان فضا مناسب‌تر از پایین بود. ساعت یک یا دو نیمه شب بود که چشمم را باز کردم و دیدم مرد سبیلو نشسته و خیره خیره به پدر نگاه می‌کند و ایشان با توجه به حرکت شمالی قطار، قبله را مشخص کرده و نشسته نمازشب می‌خوانند و اشک می‌ریزند. دیدم آن مرد نیم نگاهی به پدر می‌کند و از پنجره نیم نگاهی به بیرون، و اشک خود را پاک می‌کند. ساعتی بعد، قطار برای نماز صبح ایستاده بود و من خواب مانده بودم. پدر قطار را ترک کرده بودند. من سراسیمه به دستشویی و وضو خانه رفتم و وضو گرفتم. در نمازخانه با چشم بدنبالشان گشتم. نبودند با اضطراب نماز را خواندم. قطار داشت سوت سوار شدن را می‌زد. در کوپه نبودند. دوباره بیرون رفتم. اینطرف و آنطرف را گشتم نبودند. یک لحظه دیدم آن مرد سبیلو دست پدر را گرفته و از آنطرف بسمت من می‌آیند. به من رسید و با ترشرویی گفت: «اینجوری هوای حاج آقا رو داری!؟» داشتند اشتباهی سوار آن یکی قطار می‌شدند. همزمان با قطار ما، قطار دیگری که مقصدش جای دیگری بود نیز توقف کرده بود و پدر جهت حرکت را اشتباه کرده بودند و از طریق دالان، بسمت آن قطار رفته بودند و آن مرد سبیلو از روی ریل ها به آن سمت رفته بود و ایشان را برگردانده بود. ادامه 👇👇
🚂 حرکاتش عجیب شده بود برای بالا رفتن از پله، دست پدر را گرفت و بین واگن ها را با دست نگه می‌داشت تا پدر رد شود. حتی برای بالا رفتن پدر از نردبان حائلشان شد. پدر که در جای خود مستقر شد گفت: «حاجی چُخ ممنون» و او دست به روی چشم گذاشت. چراغ خاموش شد. من به قصد دستشویی از کوپه خارج شدم. دستشویی پر بود. منتظر شدم. مرد سبیلو هم که شاید میخواست سیگار بکشد به همان قسمت آمد. گفت شما نگهبان (محافظ) ایشان هستید؟ گفتم خیر پسرشان هستم. بعد گفت او همان معروف است؟ سر تکان دادم. گفت من به دلایلی از سالها قبل تنفری از ایشان در قلبم شکل گرفته بود، اما این همراهی باعث شد درک کنم که این، آن بتی نبود که سالها در دل می انگاشتم. هر جور حساب کردم دیدم این آدم آن آدمی نیست که من فکر میکردم. اگر قبل از این سفر کسی به من می گفت اگر با حائری همسفر شوی چه میکنی، میگفتم گردنش را خرد میکنم! اما حالا تحمل نمیکنم کوچکترین آسیبی بهش برسه. هوایش را داشته باش. از این آخوندهاا که آدم را یاد خدا بیندازه دیگه کمتر پیدا میشه ... 🚂 وقتی در ایستگاه قم پیاده شدیم جریان را به پدر گفتم. نگاهی به آسمان کردند. گفتند هر وقت از راه تواضع رفتم، نبود جز اینکه خدا قلب ها را به رویم گشاده و نرم کرد و هر جا تکبر بود، نبود جز آنکه درها برویم بسته شد و نرسیدم. کاش هیچوقت محافظ نداشتیم تا حائل بین ما و مردم نبودند. این مردم همین قدر صاف و زلالند که با دیدن کمترین تواضع، قلبشان دگرگون و نرم می‌شود ... 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🇮🇷 خاکریز مجازی @Khakreez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام : به عنوان یک شاداب، فعّال، کاری، مثبت، حضور خودتان را مؤثّر قرار بدهید. سعی کنید در اطرافیان خودتان اثر بگذارید؛ هم در مدرسه، هم در محیط خانه، هم در محیط بازی، روی همسالان و دیگران سعی کنید اثر بگذارید؛ می توانید اثر بگذارید. ۱۳۹۵/۰۹/۲۳ https://nojavan.khamenei.ir/ 🇮🇷 خاکریز مجازی @Khakreez
اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ مولای من! چه بسیار زشتی‌ها که از من پوشاندی 📙فرازی از 🇮🇷 خاکریز مجازی @Khakreez
ﺟﺎﻫﻞ یعنی چه؟ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ " ﻫﻞ " ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿ ﺸﻮﺩ!! ﺗﺎ ﺍﻛﺘﺸﺎﻑ ﺑﻌﺪﻱ ... بودرود 😂 @khakreez
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 در بخشی از سریال ، حمیدرضا پگاه در جریان بازجویی از جاسوس خبرنگار عربستانی، می گوید: روزی جو می خواست خانه امن ایرانی ها را ویران کند و ما اینجاییم که این اتفاق نیافتد. اطلاعات بیشتر در لینک زیر: 👇👇 https://tn.ai/2389047 🇮🇷 خاکریز مجازی @Khakreez