eitaa logo
خاڪریزشهـدا
861 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
31 فایل
💠مقام معظم رهبری: * باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن، زنده نگه داشت... هدیه ورود بہ کانال=14صلوات نذر ظهور آقا(عج)😍 انتقادات و پیشنهادات👇 @montazer72 تبادل 👇 @jamandeh_z_313
مشاهده در ایتا
دانلود
صفحه ۳۰۹ 😍 جز شانزده ثواب تلاوت این صفحه هدیه به شهید صیاد شیرازی😊🍃 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
پسرونه نظامی 😊 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
دخترونه نظامی😍😊 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
دخترونه نظامی😍😊 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
پسرونه نظامی 😊 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
🍃 حضرت فاطمه زهرا (س):هر که بر پدرم رسول خدا و بر من به مدّت سه روز سلام کند خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند، 🍃😍چه در زمان حیات و یا پس از مرگ ما باشد کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
4.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردارسپهبد شهید قاسم سلیمانی🥀🍂 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
#حــدیــث‌روز کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
را چند میفـــ🧐ــروشی؟؟؟ برای تو می نویسم... برای تو که حاضر نیستی در این گرمای داغ و طاقت فرسای تابستان چادرت را در ازای لذت خنک شدن معامله کنی و کنار بگذاری!😌💕 برای تو می نویسم، برای تو که حاضر نیستی چادرت را با لذت ظاهریِ خوش تیپ شدن،😉 با لذت دیده شدن و با لذت پوشیدن لباس های تنگ و کوتاه و رنگارنگ عوض کنی!👭 برای تو می نویسم برای تو که دشواری های پوشیدن چادر را در مدرسه،🙃 دانشگاه، محل کار، کوچه و خیابان تحمل می کنی اما آن را کنار نمی گذاری!😍 برای تو می نویسم، برای تو که چادرت را به شایستگی در تن خود حفظ می کنی و حرمت چادر را در جامعه با شلخته پوشیدن و رها کردن آن نمی شکنی!😍😌 برای تو می نویسم، برای تو که از عمق جان باور داری که شهدا سرخی خونشان را به سیاهی چادر تو امانت داده اند و تو باید امانتدار خوبی باشی!😔😍 برای تو می نویسم، برای تو که وقتی پیش از یک خانم بدحجاب وارد فروشگاه می شوی فروشنده حق تو را فراموش می کند و به کار آن خانم بدحجاب سریعتر رسیدگی می کند🙁 ولی این بی عدالتی ها نه تنها تو را سست نمی کند بلکه اراده ات را قوی تر می کند!💪😉 برای تو می نویسم، برای تو که هنگام ورود به دانشگاه چادرت را درون کیفت نمی گذاری بلکه آن را با افتخار بر سَرَت حفظ می کنی و مایه ی مباهات خود می دانی!☺️ برای تو می نویسم، برای تو که وقتی صدا و سیمای جمهوری اسلامی زنان شیک و باسوادو موفق را بدون چادر، و زنان ساده لوح و سخن چین را چادری نشان می دهد غمگین می شوی و اشک در چشمانت حلقه می زند 😥ولی این بی مهری ها تو را از داشتن حجاب پشیمان نمی کند!😊 برای تو می نویسم، برای تو که هم حجاب ظاهر داری و هم حجاب باطن و همچون خیلی های دیگر نیستی که چادرت وسیله ای باشد برای سرپوش گذاشتن بر نگاه ها و پیامک ها و دوستی های مفسدانه ات.😍😟 آری خواهرم...😌 برای تو می نویسم و به تو افتخار می کنم، به تو که سالهاست عفیف و محجوب مانده ای ولی هیچگاه کسی به تو به خاطر نمره های بیستت در درس های عفت و نجابت، مهر صدآفرین روی برگه ات نزده است اما مطمئن باش که صدآفرین هایت نزد خداوند محفوظ است.😊😍 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
DELSUKHTEHGAN.IRdcg_84b7fca96523b6a8ee7db8b940e327fe.mp3
زمان: حجم: 4.72M
🚧 مداحی احساسی برای کــ🕌ـربلا نرفته ها 😔 🎼 کربلا نرفتن سخته برا اونی که عاشقه ... شور ‌مـداحـے : محسن محمدی پناه کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃
می روم حلیم بخرم😋 آن قدر کوچک بودم که حتی کسی به حرفم نمی‌خندید.😕 هر چی به بابا و ننه ام می‌گفتم می‌خواهم به جبهه بروم محل آدم بهم نمی‌گذاشتند. حتی در بسیج روستا هم وقتی گفتم قصد رفتن به جبهه را دارم همه به ریش نداشته ام خندیدند.😟😅 مثل سریش چسبیدم به پدرم که حتما باید بروم جبهه، آخر سر کفری شد و فریاد زد: «به بچه که رو بدهی سوارت می‌شود. آخه تو نیم وجبی می‌خواهی بروی جبهه چه گِلی به سرت بگیری.»😔 دست آخر که دید من مثل کنه به او چسبیده ام رو کرد به طویله مان و فریاد زد: «آهای نورعلی! بیا این را ببر صحرا و تا می‌خورد کتکش بزن! و بعد آن قدر ازش کار بکش تا جانش در بیاید.»😨 قربان خدا بروم که یک برادر غول پیکر بهم داده 💪بود که فقط جان می‌داد برای کتک زدن. یک بار الاغ مان را چنان زد که بدبخت سه روز صدایش در نیامد.😁 نورعلی دوید طرفم و مرا بست به پالان الاغ و رفتیم صحرا. آن قدر کتکم زد که مثل نرمتنان مجبور شدم مدتی روی زمین بخزم و حرکت کنم! به خاطر اینکه ده ما مدرسه راهنمایی نداشت، بابام من و برادر کوچکم را که کلاس اول راهنمایی بود آورد شهر و یک اتاق در خانه فامیل اجاره کرد و برگشت. چند مدتی درس خواندم و دوباره به فکر رفتن به جبهه افتادم. 😉رفتم ستاد اعزام و آن قدر فیلم بازی کردم تا اینکه مسئول اعزام جان به لب شد و اسمم را نوشت. روزی که قرار بود اعزام شویم صبح زود به برادر کوچکم گفتم: «من می‌روم حلیم بخرم و زودی بر می‌گردم.»😉😁 قابلمه را برداشتم و دم در خانه آن را زمین گذاشتم و یا علی مدد! رفتم که رفتم. درست سه ماه بعد از جبهه برگشتم در حالی که این مدت از ترس حتی یک نامه برای خانواده نفرستاده بودم. سر راه از حلیم فروشی یک کاسه حلیم خریدم و رفتم طرف خانه.🏠 در زدم. برادر کوچکترم در را باز کرد و وقتی حلیم را دید با طعنه گفت: چه زود حلیم خریدی و برگشتی!»😂 خنده ام گرفت. داداشم سر برگرداند و فریاد زد: «نورعلی! بیا که احمد آمده»😰 با شنیدن اسم نور علی چنان فرار کردم که کفشم دم در خانه جا ماند. !😅 کـانـاݪ خـاڪریز←↓ 🍃🌹 @khakriz_shohada 🌹🍃