eitaa logo
خاڪریزشهـدا
909 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
2.1هزار ویدیو
31 فایل
"مقام معظم رهبری" 💠دشمنان بدانند کہ به توفیق الهے نمیگذاریم،و این ملت هم نمےگذارد کہ نام"شهید"و"شهادت"در این ڪشور فراموش شود. هدیه ورود بہ کانال=14صلوات نذر ظهور آقا(عج)😍 انتقادات و پیشنهادات👇 @montazer72
مشاهده در ایتا
دانلود
✅( لازم به ذکر است که به علت حساسيت فعاليت هاي شهيد بزرگوار و فرمانده آگاه سپاه اسلام غلامحسين افشردي  و پنهان ماندن نام اصلي وي از دشمنان اسلام ، نام مستعار حسن باقري براي او انتخاب مي شود ) سرلشگرغلامحسين افشردى روز سوم شعبان برابر با 25 اسفند 1334 شمسي ، زاد روز فرخندهء امام حسين (عليه السلام) در تهران چشم به جهان مي گشايد . از اين رو او را ( غلامحسين ) مي نامند . 25 اسفند 1334 شمسي نيز همچون مولايش در هفت ماهگي ، با جثه اي نحيف و استخواني به دنيا مي آيد . غلامحسين در دو سالگي همراه پدر و مادرش ، به كربلاي معلا سفر مي كند . ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
اخلاقي 🌹 شهيد باقري ، فردي با تقوا ، هوشمند ، مبتكر و در عين حال متواضع و فروتن بود . در شرايط سخت ، صبر و بردباري را از دست نمي داد . شجاعت و شهامت وي زبانزد بود . سردار( محسن رضائي ) ، فرماندهء محترم كل سپاه مي گويد : ( شهيد باقري اسوهء حماسه و شجاعت و استعداد فوق العاده بود . ايشان از يك روحيهء سلحشوري و حماسي بسيار عظيمي برخوردار بود . در خطوط مقدم هميشه حاضر بود .) شهيد باقري همواره نيروها را به وحدت و هماهنگي دعوت مي كرد و در اين زمينه ، از هيچ تلاشي دريغ نمي كرد . هر جا كه به او نياز بود ، به سرعت در صحنه حضور مي يافت . او فردي خود ساخته و وارسته بود . نسبت به حفظ بيت المال ، حساسيت خاصي داشت . سردار ( عزيز جعفري ) مي گويد : ( پس از عمليات امام مهدي (عج) ، حسن را ديدم كه سطل دستش بود و فشنگهاي روي زمين را جمع مي كرد .) در تمام كارها فقط رضاي خدا را در نظر داشت و همهء تلاشش براي جلب حضرت حق بود . در جبهه بنام ( سقاي بسيجيان ) معروف بود . آنان را خيلي دوست داشت . در وراي شخصيت نظامي ، روحي لطيف داشت كه سرشار از مهر و عطوفت و از خود گذشتگي بود .برخي تعجب مي كردند كه با اين رقت قلب ، چگونه مي جنگد . اينها همه نشانگر روح بزرگ او بود كه همه صفات نيك را يكجا داشت .  ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
چگونگي شهادت اين فريد عرصه هاي نبرد ، با تمام خصلتهاي خوب و والاي انساني ، براي اقدامهاي نظامي خود ، در پي معشوق و معبودش بود و سرانجام به وصل جانان رسيد واز آلام دنيا و مافيها رهيد . شهيد باقري ميقاتش را در جبهه ها يافته بود . از اين روي ، ماندن در جبهه را به رفتن سفر حج در سال 1361 ترجيح داد . روز 9 بهمن 1361 ، روز ميعاد شهيد باقري بود و شناسايي ضيافتي براي يك ملاقات جاودانه . پنج روز دور ماندن از جبهه ها ـ حتي اگر براي زيارت كعبه باشد ـ شايد براي شهيد باقري زياد بود . ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
🌱لحظات ملكوتى اذان ظهر به افق تهران 🌱 التماس دعاى فرج ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
روز🌺🍃 💖 سلام بـــر حـسیـن💖 امام صادق (علیه السلام): بنده ای نیست که آب بنوشد و حسین علیه السلام را یاد نماید و قاتلش را لعنت کند، مگر آنکه خداوند منان ✅ صد هزار حسنه برای او منظور می‌کند ✅ و صدهزار گناه از او محو کرده ✅ و صد هزار درجه مقامش را بالا برده ✅ و گویا صد هزار بنده آزاد کرده ✅ و روز قیامت حق تعالی او را با قلبی آرام و مطمئن محشورش می‌کند. 📚ترجمه کامل الزیارات ،ص۳۴۷ ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
☁️☁️☁️ ☀️ ☁️☁️ 🌴🌴 🌴 🌴🌴 گفت: راستی جبهه چطور بود؟ گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃 گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔 گفتم : آری. گفت : در چی؟ 😳 گفتم :در خواندن نماز شب.😊 گفت: حسادت بود؟ گفتم: آری. گفت: در چی؟ 😮 گفتم: در توفیق شهادت.😇 گفت: جرزنی بود؟ 😳 گفتم: آری. گفت: برا چی؟ گفتم: برای شرکت در عملیات .😭 گفت: بخور بخور بود؟😏 گفتم: آری .☺️ گفت: چی میخوردید؟ 😏 گفتم: تیر و ترکش 🔫 گفت: پنهان کاری بود ؟ گفتم: آری . گفت: در چی ؟ گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞👞 گفت: دعوا سر پست هم بود؟ گفتم: آری . گفت: چه پستی؟؟ 🤔 گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂 گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙🎙 گفتم: آری . گفت: چه آوازی؟ گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل . گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫 گفتم: آری . گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏 گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠ گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧 گفتم: آری ... گفت: کجا؟ گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊 گفت: سونا خشک هم داشتید ؟ گفتم: آری . گفت: کجا؟ گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه. گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄 گفتم: آری گفت: کی براتون برمی داشت؟😏 گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞 گفت: پس بفرمایید رژ لبم میزدید؟؟😏😏 گفتم: آری خندید و گفت: با چی؟ گفتم: هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔 سکوت کرد و چیزی نگفت ۵صلوات برای فرج آ قامون امام زمان و شادی روح همه شهدا و همه اموات و شفای همه بیماران اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم 🙏🙏🙏🙏🙏 ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
همین که دست چپ و راستمو از هم تشخیص دادم خودمو تو مساجد و محافل دینی دیدم.😄 موقع اذان که می شد دبیرمون بهم می گفت شمشیری بلند شو اذان بگو! منم نامردی نميكردم همونجا سر کلاس و با صدای بلند یه اذان مشتی می گفتم😮. سال آخر دبیرستانم مصادف شد با انقلاب و جنگ تحمیلی. ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
شهید روح الله شمشیری
عزیزےنقل‌مےڪرد: 👈در خواب امام زمان💚 علیه السلام را دیدم.... ڪه با دستان مبارڪشان از شانه هایم گرفته و فرمودند: ☝️از استفاده ڪن. از خواب ڪه بیدار شدم، بسیار فڪر ڪردم 🤔ڪه چگونه مے توانم از جوانیم استفاده کنم⁉️ 🏴 ایام محرم💚🍃 بود و شب رفتم هیئت. روحانے هیئت در بین سخنانشان گفت: 🔴 جوانان از زمان جوانیتان استفاده ڪنید،👌 که یڪے از بهترین استفاده از جوانے 🌟 ❣ در هر روز است. ✋ بنده متوجه شدم ڪه منظور حضرت خواندن هر روزه ی زیارت عاشورا است. ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
خاڪریزشهـدا
#لحظات_چادری ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
🔻 : 💕من به تنهایی حجاب نیستم! ✨من، تنها جسمت را می‌پوشانم 💕• تو، برای نگاهت هم چادر خریده‌ای؟ ✨• صدایت چه؟ صدایت چادری است؟! 💕• دل‌ها... دل‌ها گاهی اوقات پوشش می‌خواهند، برای دلت چه کرده‌ای؟ 💝من به تنهایی حجاب نیستم، من فقط چادرم.💖 ☝️برای فاطمی بودنت چه می‌کنی؟ ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#حدیث_روز✨ ❤️امام صادق (ع) فرمودند: کسی که مایل است؛ جزء یاران حضرت مهدی(عج) قرار گیرد باید منتظر باشد. و درحالی که منتظر است، با تقوا و اخلاق نیکو عمل کند. 📚بحارالانوار ✨ @khaterat_shohada
خاڪریزشهـدا
بسم الله الرحمن الرحیم امروز مهمان شهید غلام حسين افشردى (حسن باقرى )هستیم🌹 ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_sh
❤️🍃❤️ اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 هـــرشبــــــ ـاص‌امـــام‌‌رضـــا ع‌ بــہ‌نیـــابتــــ‌‌شهـــــید ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
#رهبرانه😎 حقا که تو از سلاله فاطمه اے💚✨ با خنده خود به درد ما خاتمه اے💓 زیبا تر از این نام ندیدم به جهانــ😌✨ سیدعلے حسینے خامنه اے😍 ❤️ @khaterat_shohada
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین🌹 🍃بی تو هرگز🍃 قسمت سی و هفتم: بیت المال 🍃احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم ... 🍃دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن ... 🍃آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد... 🍃حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود ... 🍃دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم ... 🍃یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم ... 🍃- خواهر ... خواهر ... جواب ندادم ... 🍃- پرستار ... با توئم پرستار ... 🍃دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد ... 🍃- کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ ... رسما قاطی کردم ... 🍃- آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها ... 🍃- فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ... 🍃- بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ... 🍃و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم ... ادامه دارد... 🌹هدیه به همه شهدا صلوات🌹
🌹بسم رب الشهدا والصدیقین 🌹 🍃بی تو هرگز🍃 قسمت سی و هشتم: و جعلنا 🍃و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ... 🍃حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... 🍃تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ... 🍃باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ... 🍃تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... 🍃چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ... 🍃غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ... 🍃بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ... 🍃چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ... زمان برای من متوقف شده بود ... 🍃سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود ... 🍃🍃پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا ... علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... 🌹 هدیه به همه شهدا صلوات🌹 ان شاء الله به حرمت صلوات ... ادامه دهنده راه شهدا باشیم ... نه سربار اسلام ... ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هوای مهدی فاطمه (س) رو داشته باشید... خیلی تنها ست... 😔😔😔 دمتون حیدری شبتون مهدوی یا علی✋ ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛
❣❣❣❣❣❣ ❣زیارت "شهــــــداء"❣ بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ 🌹 اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ 🌹اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌹 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ 🌹اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... ❣❣❣❣❣❣ 🌹 هدیہ بہ ارواح طیبہ شهدا صلوات🌹 🌸اللهم عجل لوليک الفرج🌺 ┏━✨⚜️ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜️ ⚜✨━┛ 🍃🌹🌹🍃🌹🌹🍃
بسم الله الرحمن الرحیم امروز مهمان شهید محمد نورى هستیم🌹 ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
«محمد نوری تیرتاشی»🌹 در فروردین 1339، در روستای «تیرتاش»، در دامن پرمهر «قربان و نرجس» دیده به جهان گشود. پیشه پدر،کشاورزی بود و  مادر، خانه‌داری  و فرزندپروری. «محمد» با اتمام مقاطع ابتدائی و راهنمایی در زادگاهش «تیرتاش»، موفق به اخذ مدرک دیپلم بازرگانی از دبیرستان «شهید عباس‌زاده» فعلی بهشهر شد. ناگفته نماند که او در حین تحصیل، با اشتغال به حرفه نجاری، کمک‌حال خانواده در امر معاش زندگی بود. از ویژگی‌های شخصیتی محمد، می‌توان به ادب و تواضعش نسبت به بزرگان اشاره کرد. از خودگذشتگی و ساده‌زیستی محمد نیز، در تمام مراحل زندگی‌اش جلوه‌گر بود. ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
اى از شهيد محمد نورى تير تاشى ✅«رحیم نیک‌روش» با ذکر خاطره‌ای از هم‌کلاسی دیرینش می‌گوید: «سرمای زمستان قدیم، بیشتر از الان بود. ما در آن برف و باران که به مدرسه می‌رفتیم، همه ما لباس‌های گرم تن‌مان بود؛ ولی محمد با یک پیراهن می‌آمد، بدون این‌که گلایه‌ای کند. یک روز مدیر مدرسه به او گفت:‌ کت بپوش! ولی او اعتنایی نکرد. دوباره در یکی از کلاس‌های درس، مدیر به او گفت: مگر به شما نگفتم که کت بپوشید! محمد این‌دفعه از جایش ایستاد و گفت: آقا! اگر پول دارید، برای من کت بخرید. من هم خیلی دوست دارم کت بپوشم، ولی پدرم قادر به تهیه آن نیست؛ چراکه ما خانواده پرجمعیتی هستیم. اگر شما دارید، بفرمایید به من بدهید؛ من می‌پوشم. بچه‌ها خندیدند. نه به خاطر نداری او، بلکه به این دلیل که او با جسارت تمام، بدون بی‌ادبی و بی‌احترامی‌، توانست جواب مدیر را بدهد. او به مدیر گفته بود که باید به فکر برادر و خواهران کوچک‌ترم باشم. از این‌رو، کل کلاس از این کارش خوشحال شدند.» ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛
نامه *توصیه نامه شهید محمد نوری*   به شما توصیه می کنم که همیشه و درهمه جا پیرو ولایت فقیه باشید و از روحانیت متعهد پیروی کنید. دلبسته مال دنیا نباشید و به همنوع خود همیشه یاری رسانید. نماز اول وقت را فراموش نکنید و در محافل مذهبی و نماز جمعه و جماعات شرکت کنید. با قرآن مانوس باشید و سیره ائمه را سرلوحه زندگی خود قرار دهید. از خواهرانم می خواهم که حجاب خود را رعایت کنند و حضرت زهرا(سلام الله) را الگوی خود قرار دهند.  🌺 🌺🌺 🌺🌺🌺 ┏━✨⚜ ⚜✨━┓ @khaterat_shohada ┗━✨⚜ ⚜✨━┛