"پشتخاکریزهایعشق"🇱🇧🇵🇸
باهمرفتیمقم جلوضریحبهمگفت:احمد آدمبایدزرنگباشھ ماازتِهراناومدیمزیارت بایدیہ هدیہ ب
همیشہمیگفـت:
برایاینکہگرهمحبتمامحکمتربشہ...
بایددرحـقهمدیگـہدعاکنیم:)!
#شهید_عباس_دانشگر🕊
#برادرشهیدم🌱
#عباس_جان🙂❤️
@khakrizhaieshg✨
ای ڪاش حرم بودم و مهمان تو بودم
مهمان توسفره احسان تو بودم
یڪ پنجره فولاد دلم تنگ تو آقاست
ای ڪاش ڪہ زوار خراسان تو بودم
شهادت امام رضا علیهالسلام تسلیت باد🖤🕊
@khakrizhaieshg✨
قسمت چهاردهم🌾
صبحهای جمعه به دعاي ندبه ميرفت. زمستان و تابستان هم نداشت. چشیدن سرمای یک صبح جمعه زمستانی را براي شركت در دعاي ندبه به گرمای رختخواب ترجیح میداد.
عشق و علاقه خاصی به حضرت بقیهالله(عج) داشت. این عشق او را بیقرار میکرد.اعتقاد داشت که اگر توفیقی شامل حال ما شود و اگر در انسانیت به مقامی و کمالی هم برسیم، همه از برکت دعای آن حضرت است.
"محمد مهدی دانشگر- برادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت پانزدهم🌾
پدرم همیشه برایمان آیهاي از سوره جمعه را میخواند که «در روز جمعه داد و ستد را رها کنید و به سوی نماز بشتابید» و تذکر میداد که جمعهها، هرجا هستید در نماز جمعه شرکت کنید.
روزهای جمعه، پدرم همان اول صبح میگفت:«آماده باشید تا با هم به نماز جمعه برویم.» خانوادگی برای اقامه نماز جمعه به مسجد امام(ره) میرفتیم. من و عباس اول به زیارت حرم امامزاده یحییبنموسی(ع) و قبور شهدا که در مجاورت محل برگزاری نماز جمعه بود میرفتیم و بعد نماز جمعه را در مسجد امام(ره) اقامه میکردیم.
نماز جمعه برای ما واقعا یک میعادگاه بود؛ هم جایی برای شنیدن وعظ و خطابه و هم محلی برای دیدار با رفقا و دوستان.
"محمد مهدی دانشگر- برادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت شانزدهم🌾
دعای کمیل امامزاده یحییبنموسی(ع) را دوست داشت. چندسالی میشد که بعضی از شبهای جمعه برای شرکت در مراسم دعای کمیل با هم به امامزاده یحیی(ع) میرفتیم. بعد از دعای کمیل هنوز دلش عطش معنویت داشت و این عطش ما را به مقبره شهدای گمنام میکشاند؛ همان میعادگاهی که وقتی پیکر عباس را آوردند، آنجا زیارت عاشورا خواندیم. چند دقیقهای در آن فضای معنوی تنفس میکردیم و راه میافتادیم سمت خانه. در راه، از خاطرات شهدا صحبت میکردیم. میشد از حرفهایش، پیوندش را با شهدا فهمید. حرفهایی که معنویت در آن موج میزد. این معنویتخواهی، روزهای جمعه هم ما را به امامزاده سید در جنوب سمنان میکشید. گاهی یک ساعت قبل از نماز جمعه میرفتیم آنجا و دعا میخواندیم.
"حجتالاسلام پهلوانیفر-دوست شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت هفدهم🌾
به عکسهای رهبر انقلاب و علمای دین علاقه داشت. آنها را بر روی جلد دفترچهها و کتابهای درسیاش میچسباند و با این برچسبها دفتر و کتابش را تزیین میکرد.
برخی از صفحات دفترچههای درسیاش را با احادیث ائمه معصومین(علیهمالسلام) و کلام بزرگان آراسته بود. با خط درشت و کشیده، احادیث ائمه اطهار(علیهمالسلام) را در دفترش مینوشت.
من دفترچه یادداشتی داشتم که در آن خریدهای خانه را مینوشتم. یکروز عباس گفت:«اجازه میدی من توش یه چیزی بنویسم؟»
دفترچه را گرفت و چیزی نوشت. جملهای را که در دفترچه نوشته بود، نظرم را جلب کرد:«عاشق خدا باش تا معشوق خلق شوی.»
بعد از شهادتش که دفترهای دوران دبیرستانش را ورق میزدم، دیدم که همین جمله را در یکی از دفترها با خط درشت و کشیده نوشته است.
"مادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت هجدهم🌾
-«از بیکاری حوصلهم سر میره، دوست دارم یه جایی باشه برم کار کنم»
-«فکر خوبیه پول تو جیبیت درمیاد!»
سال اول یا دوم دبیرستان بود و تازه از امتحانات فارغ شده بود. با برادرش محمدمهدی رفتند دنبال کار. بالاخره یکروز آمدند و کاری پیدا کرده بودند. قرار بود از طریق بسیج سازندگی بروند و درختهای یکی از پارکها را هرس و آبیاری کنند. 7 صبح میرفتند و 30/2 ظهر برمیگشتند. مختصر نان و پنیر و آب سردی هم همراهشان میبردند. از سر کار که برمیگشتند صورتشان قرمز بود و عطش، بیطاقتشان کرده بود.
بعدها متوجه شدم که این کار کردن، در روحیه آنها بسیار تأثیر گذاشته بود. روحیه کار، مقاومت آنها را در سختیها و ناملایمات زندگی بیشتر کرده بود. حالا که به سالها قبل نگاه میکنم میبینم که همین روحیه بود که مسئولیتپذیری را در وجودشان میدمید.
"مادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
2⃣فصل دوم
دوره آموزش عمومی پاسداری
قسمت نوزدهم🌾
هجده سال داشت که وارد دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) شد. جو معنوی دانشگاه، محیط مناسبی را برای رشد بیش از پیش عباس فراهم کرده بود. در طول دوره آموزش افسری و پاسداری مدام در اندیشه بیشتر دانستن بود. همین تلاش برای آگاهی بیشتر باعث شد که بتواند همزمان با گذراندن دوره آموزش نظامی، مطالعاتش را در موضوعات مختلف بیشتر کند. تا قبل از اعزام به سوریه بیشتر کتابهای شهید مطهری را خوانده بود و از مرکز بینش مطهر گواهی سطح یک را گرفته بود. مطالعه زیاد، در عمق دید و وسعت نظر عباس تأثیر بسیار زیادی گذاشته بود. او بنیههای اعتقادی و اخلاقی خود را روزبهروز مستحکمتر میکرد و به آگاهی و خودشناسیاش میافزود. همین استحکام در اعتقادات بود که آتش احساس وظیفه برای حضور در جبهه مقاومت را در وجودش شعلهور کرد. او با عشق و آگاهی به این سفر معنوی رفت.
آن را که خبر شد، خبری باز نیامد...
"علیرضا دانشگر- برادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
قسمت بیستم🌾
ورودش به دانشگاه امام حسین(علیهالسلام) همان بود و آغاز یک تلاش دائمی همان. به آنچه که آموخته بود قناعت نمیکرد. در وصیتنامهاش هم نوشته بود:«من سکون را دوست ندارم، عادت به سکون، بلای بزرگ پیروان حق است.»
از عمق جان باور داشت که برای رسیدن به قلههای انسانیت، باید زحمت کشید و یاد گرفت و عمل کرد. به خاطر همین بود که بعد از پایان دوره آموزشی و گرفتن فوقدیپلم نظامی در کلاسهای کارشناسی شرکت کرد. دو سال بعد به یک کارشناس جنگافزار تبدیل شد. اما باز هم روح تشنهاش آرام نمیگرفت. در همان سال دوباره در کنکور سراسری شرکت کرد.
بخاطر این که سر كار ميرفت مجبور شد به دانشگاه پیام نور برود و در نهايت در رشته علوم سیاسی دانشگاه پيام نور سمنان قبول شد. قبل از اعزام به سوریه، کتابهای ترم اول را مطالعه و خلاصهبرداری کرده بود تا وقتی از سوریه آمد بتواند در امتحانات شرکت کند.
در سوریه اما از او امتحان بزرگتری گرفتند. او در وقت اضافه مأموریتش، آزمون داد و در امتحان الهي قبول شد.
"علیرضا دانشگر- برادر شهید"
@khakrizhaieshg✨
#امام_زمانم🥺
عمری به جز بیهوده گفتن سر نکردیم
تقویم ها گفتندو ما باور نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم💔
#اللّهُمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
@khakrizhaieshg✨
بِہهَۅاۍحَرَمَشمۍگُذَرَداَیـٰامَم
ڪۅهِدَردَمڪِہڪُنَدنـٰامِرِضـٰاآرامَم♥️︎
@khakrizhaieshg✨
#معرفی_کتاب
کتاب •|قرار بی قرار|• از انتشارات روایت فتح و به قلم فاطمه سادات افقه، زندگی شهید مدافع حرم "مصطفی صدرزاده" را روایت میکند.
شهید مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» فرمانده ایرانی گردان عمار از لشکر مقتدر فاطمیون بود. او آبان ماه سال 1394 روز تاسوعا در عملیات محرم در حومه حلب به شهادت رسید.
فاطمیون از رزمندگان افغانستانی مدافع حرم تشکیل شده و همراه شدن مصطفی با فاطمیون روایت عجیبی دارد. همسرش نقل می کند که مصطفی توانایی عجیبی در یادگیری زبان و تقلید لهجه ها داشته است. او به مشهد می رود، ریش هایش را کوتاه می کند و به مسئول اعزام می گوید که یک افغانستانی است. مصطفی بیشتر از دو سال در مناطق مختلف سوریه درگیر نبرد با جریان تکفیر بود. و دست آخر به آرزویش که دیدار محبوب بود نائل آمد و عند ربهم یرزقون شد.
این کتاب داستان هایی را از نزدیکان و دوستان ایشان روایت می کند.
هر کسی او را می دید دیگر نمی توانست به راحتی از او دل بکند. مصطفی قانون جذب را خوب بلد بود. می دانست چه کار کند تا یکی را جذب بسیج و دم و دستگاه امام حسین (ع) کند.
پدرش می گفت: «مصطفی به مادرش گفته شما دعا کن من موثر باشم، شهید شدم یا نشدم مهم نیست!»
@khakrizhaieshg✨
#شهیدانہ
وسطعملیاتزیرآتیشیاکہ..
براشفرقینداشتاذانکہمیشد
میگفت:منمیرمموقعیتالله:)
#شهیدحسینخرازی🕊
@khakrizhaieshg✨
#تلنگر
اگهڪسۍتوڪُماباشه؛
خانوادشهمهمنتظࢪنڪهبࢪگࢪده..↻
خیلیامونتوڪماۍگناهࢪفتیم؛
اَهلبِیتمنتظࢪمونَند...:)
وقتشنشدهڪهبࢪگࢪدیم⁉️🚶🏿♂
@khakrizhaieshg✨
شَھـٰآدتپآداشتلـٰاشهآ؎بۍوَقفہاو
درهَمہ؎اینسـٰآلیـٰانبُود:)
+رهبـرانقـلاب
#حاج_قاسم🕊
@khakrizhaieshg✨
#تلنگر
میگفت↓
میدونیڪِی
ازچشمِخدامیوفتی؟!
زمانیڪهآقاامامزمان
سرشوبندازهپایینو
ازگناهڪردنتوخجالتبڪشه
ولیتـوانگارنـهانگار..!
رفیق
نزارڪارتبـهاونجاهابرسـه!!!
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
@khakrizhaieshg✨
#تلنگر
بزرگترینحسࢪٺقیامت
اینهکهمیفهمیبانمـاز
تاکجـاهامیتونستےبالابری
ونࢪفتے💔
ازهࢪجهنمےبیشتࢪآدموعذابمیده
هنوزدیࢪنشدھنمـازٺࢪودࢪیاب:))
@khakrizhaieshg✨
#انتظار
غفلتازیارگرفتارشدنهمدارد
ازشمادورشدنزارشدنهمدارد
امانزلحظهغفلتکهشاهدمهستی:)
#اللهمعجللولیکالفرج
@khakrizhaieshg✨
#الله🦋
خدايااگرمابدكنيم،
تورابندههایخوببسياراست،
امااگرتومارامدارانكنی..
ماراخدایديگرینيست
پسبرایمخداییکن..(:
@khakrizhaieshg✨
#شهیدانہ
« کاریکنیدکهوقتیکسیشمارا
ملاقاتمیکنداحساسکندکه
یکشهیدراملاقاتکردهاست. »
#شهیدحاجاحمدکاظمی🕊
@khakrizhaieshg✨
#شهیدانہ
مـےگفـت:
اگرمیگویـیدالگویتان
حضرتزهرا"س"استباید
ڪاریڪنیدایشانازشما
راضےباشندوحجاب
شمافاطمےباشد :)
#شهیدابراهیمهادی🕊
@khakrizhaieshg✨
فرقیندارد ...
.کنـاردریـاباشدیا
مهمانیباشدیامجلسروضہ
قامتیکهـفاطمیباشـد
هرجایاینجهان ...
ازدعایخیرمـادرچادریستــ
#دخترانفاطمی🌱
@khakrizhaieshg✨
-ولی این فتنهایی که به پا شد یه حقیقت خیلی تلخو نشونمون داد اینکه:
بخاطر فوت یه دختر روسریاشونو در آوردن ولی بخاطر سیصد هزار شهید حاضر نشدن یک سانت روسریاشونو جلو بکشن...
@khakrizhaieshg✨
#شهیدانہ
یڪےازخصوصیاتخیلےزیبایـےڪہ
حسینداشتاینبودڪہ
وقتےسوالےبراشایجادمےشد
پیگیرجواباونسوالمےشد.
معمولاازرفقاےاهلعلمےڪہ
تومجموعہبودنمےپرسید
نمیذاشتسوالاتوشبهات
توذهنشانباربشن . . .
براهمین،اطلاعاتزیادے
درزمینہهاےمختلفداشت .
#شہیدحسینولایتےفر🕊
@khakrizhaieshg✨
#الله🦋
«أعُوذُبِكمِنْکُلِغَمٍفیٖالْعالَم»
خدایمماکجاروداریمجزآغوشتبراۍآرامش؟🙂♥️🌿
@khakrizhaieshg✨
#حجاب🌸
|ـظاهرعاشقانہبندهایستـ
|ـکھدلشبرآۍخدایش
|ـبآتماموجودمےتپد❤️
@khakrizhaieshg✨
گفٺ:
ازخداخواستم🤲
اینقدربہمنمشغلہبده
کہحتےفرصتفکرگناههمنکنم:)🧡
#حاج_قاسم
@khakrizhaieshg✨