میهمان امروز گروه خالدین ، رفیق و همرزم شهید صدر زاده است . ما سعی میکنیم همه ی خاطرات این بزرگوار از شهید صدرزاده رو ضبط کنیم...
اما اگر شما هم سوالی داشتید یا دوست داشتید موضوعی مطرح بشه با من درمیون بگذارید :
@tahoor110
ضبط خاطرات رزمنده مدافع حرم، جانباز سرافراز حاج رضا سلمانی
#_به_روایت_حاج_رضا_سلمانی
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
30.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راستی دردهایم کو؟!
عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است ...
وصیت نامه شهید عباس دانشگر
#شهید_عباس_دانشگر
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
کاش او هم یک جو غیرت داشت
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
زمانی که شهید مهندس مهدی باکری، شهردار ارومیه بود روزی برایش خبر آوردند که بر اثر بارندگی زیاد، در بعضی نقاط سیل آمده است. مهدی گروههای امدادی را اعزام کرد وخود هم به کمک سیل زدگان شتافت. در کنار خانهای، پیرزنی به شیون نشسته بود، آب وارد خانه اش شده بود و کف اتاقها را گرفته بود، در میان جمعیت، چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار میکرد، پیرزن به مهدی گفت: «خدا عوضت بدهد، مادر، خیر ببینی، نمیدانم این شهردار فلان فلان شده کجاست،ای کاش یک جو از غیرت شما را داشت»..؛ و مهدی فقط لبخند میزد.
#شهید_مهدی_باکری
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹شهید حمیدرضا دادو🌹
رزمنده گردان تخریب لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام
🔸یکم تیر ۱۳۴۶، در تهران چشم به جهان گشود.
🔺دانشجو دکترا در رشته داروسازی بود تا به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت.
🔹وی در چهاردهم تیر ۱۳۶۶، با سمت تخریبچی در ماووت عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید .
📌مزار: بهشت زهرای تهران
#شهید_حمیدرضا_دادو #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا
🔸@khaledin_com
6.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاری که به دست شهید حمیدرضا دادو نشست
به روایت حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی
#شهید_حمیدرضا_دادو #حجه_الاسلام_حاج_مسعود_تاج_آبادی #گردان_تخریب #لشگر_ده_سیدالشهدا
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
شهید مدافع حرم ، هادی ذوالفقاری
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹
یک پاکت پر از پول نقد برای هادی
🌹🌹🌹🌹
به روایت حاج باقر شیرازی
یکبار با هادی ذوالفقاری بحث کردم که چرا برای کار لوله کشی پول نمی گیری؟ خب نصف قیمت دیگران بگیر تو هم خرج داری . هادی خندید و گفت خدا خودش میرسونه . سرش داد زدم و گفتم یعنی چی خدا خودش میرسونه ؟ با لحنی تند گفتم بالاخره ما هم بچه آخوند هستیم و این روایت ها را شنیده ایم اما آدم باید برای کار و زندگي اش برنامه ریزی کند . تو پس فردا میخواهی زن بگیری . هادی لبخند زد و گفت : آدم برای رضای خدا باید کار کند. اوستا کریم هم هوای ما را دارد . هر وقت احتیاج داشتیم برایمان میفرستد . من فقط نگاهش می کردم یعنی که حرفت را قبول ندارم . هادی هم مثل همیشه فقط می خندید. بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی را برایم تعریف کرد . باور کنید هربار یاد این ماجرا می افتم حال من عوض می شود .
آن شب هادی گفت : یک شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم و خیلی به پول احتیاج داشتم . آخرشب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم . اصلا هم حرفی دربارهی پول با مولا نزدم . همین که به ضریح چسبیدم یک آقایی به سرشانه ی من زد و گفت آقا این پاکت مال شماست. برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده . او را نمی شناختم . بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم . هادی مکثی کرد و ادامه داد بعد از زیارت راهی منزل شدم . در خانه پاکت را باز کردم. با تعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد داخل آن پاکت است .
هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت : همه چیز زندگی من و شما دست خداست. من برای این مردم ضعیف ولی با ایمان کار میکنم . خدا هم هروقت احتیاج داشته باشم برایم میگذارد توی پاکت و می فرستد .
خیره شدم توی صورتش . من می خواستم او را نصیحت کنم اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد . واقعا توکل عجیبی داشت . او برای رضای خدا کار کرد . خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد . بعدها شنیدم که همه از این خصلت های هادی تعریف می کردند .
#شهید_هادی_ذوالفقاری
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
🌹🌹🌹🌹
شهدایی که در آتش میدان مین سوختند و قرآنی که نسوخت
🌹🌹🌹🌹
به روایت حاج محمدصادق دانشی
در آن برهه ، شهید غفاری نیا همراه ما بود . یک شب خودش رفته بود تا میدان مین اطراف هویزه را شناسایی کند و بعد طبق روال ، کار پاک سازی مین ها را انجام بدهد . حول و حوش ساعت ده و نیم شب بود که متوجه شدیم ایشان به مقر برنگشته . ما که نگران شده بودیم به محل میدان رفتیم و دیدیم محدوده ای آتش گرفته که احتمالا همان جایی بود که شهید غفاری نیا برای شناسایی رفته بود .
متن کامل خاطره را در لینک زیر بخوانید :
khaledin.com/?p=3956
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯
🌹🌹🌹🌹
اینجا مزار شیخِ شهیدِ ماست یعنی شیخ حاج فضل الله نوری رحمه الله علیه ...
🌹🌹🌹🌹
من آشنایی خودم با تاریخ معاصر رو مدیون آخرین تصمیم سیاسی این عالم بزرگوار میدونم . یعنی زمانی که تصمیم گرفتن با عدم پذیرش امان نامه ی روس و انگلیس ، پیغام مظلومیتشون رو در تاریخ جار بزنن ...
من و خیلی ها مثل من، ماجرای زندگی پربرکت شیخ رو نمیدونستیم اما نحوه شهادتش به قدری مظلومانه است که هر انسان بی غرضی رو به فکر و تحقیق وادار میکنه.
فقط تصور کنید، حتی تصورش هم وحشتناکه...
یک روزی در همین تهران خودمون واقع شد که اگر مورد اتفاق همه ی مورخان قرار نمیگرفت ، لااقل برای من قابل باور نبود...
غرب گراها از سَرِ خیانت و مردم بخاطرِ بی بصیرتی دستشون به خون شیخ فضل الله آلوده شد.
شیخ فضل الله نوری رو در میدان بهارستان تهران به دار کشیدند و به شهادت رسوندن.
شیخ فضل الله، عالم تراز اول زمانه ی خودشون بودن. همه ی عمرشون رو در جهت مقابله با استبداد سپری کردن. مجاهدت ها کردن و برای منحرف نشدن مشروطه از مشروطه ی اسلامی به مشروطه ی تحت تسلط بیگانه تا پای جان ایستادگی کردن.
شیخ میگفت: من مشروطه ای که از غرب و شرق به ما دیکته بشود را قبول ندارم . من مشروطه ای را قبول دارم که عموم مردم میخواهند.
اما شیخ رو به جرم مخالفت با مشروطه محاکمه کردن و به دروغ، به مردم گفتن شیخ فضل الله، دستش با روس و انگلیس یکی بوده.
اما شیخ برای این که این تهمت رو از پیشانی مبارکش پاک کنه ، علیرغم اصرار سفارت های روس و انگلیس ، حاضر به پناهندگی نشد و با خون پاکش، اخلاصش رو مهر کرد.
#شیخ_فضل_الله_نوری
🔸 @khaledin_com 🔸
.╰━━━━🌹🌹━━━━╯.
29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایمان و توکل به خدا به شیوه ی شهید پیام پوررازقی
🔸به روایت حجه الاسلام حاج مسعود تاج آبادی (روحانی گردان تخریب لشگر ده)
🔹لینک خاطره در سایت خالدین :
khaledin.com/?p=2231
#شهید_پیام_پوررازقی #حاج_مسعود_تاج_آبادی #شهید_سید_اسماعیل_موسوی #گردان_تخریب #لشگر_ده_سید_الشهدا
🔸 @khaledin_com 🔸
╰━━━🌹🌹━━━╯